تغییر و ماندگاری


یاددداشت اول |

  بامسوولیت سردبیر

یک پاسخ اساسی و کلی برای این سوال که چرا برخی حیوانات کوچک توانسته اند در طول قرن ها دوام بیاورند ولی حیواناتی مانند ماموت و دایناسور با همه قدرت و توانمندی نتوانستند پا برجا بمانند آن است که آن حیوانات ریز و کوچک توانایی به روز کردن خود با طبیعت را داشتند و آن حیوانات عظیم الجثه این توان و قدرت را نداشتند. بنابراین یکی از مهمترین دلایلی که می تواند یک انسان، یک قوم، یک ملت و در نهایت یک جغرافیا را در هم بکوبد و از پس سالها چیزی از آن باقی نگذارد، ناتوانی در برابر تغییر است. تغییر یک تقدیر است و خواسته یا ناخواسته، بر همگان تحمیل می شود، پس انسانهای خردمند به گونه ای رفتار می کنند که ظرفیت پذیرش تغییر را در خود محفوظ نگاهدارند و با حفظ سنتهای فرهنگی و آیینی خود به سوی دنیای جدید پای می گذارند  زیرا دنیا مداوم در حال تغییر و نقل و انتقال است و نمی توان و نباید در برابر آن رفتار غیر عقلانی داشت. باید تغییر را یکی از بنیادهای زندگی دانست و به آن توجه داشت، تعصب و لجاجت اگر در دنیای دیروز هم راهی به مقصود می گشود، امروز نه میسر است و نه امکان پذیر. تغییر نسل ها، ارزشها و هنجارها را نیز تغییر می دهد، نمی توان با نگرش دیروز انسانهای فردا را تحلیل کرد و با همان محورهای گذشته ،شهروندان فردا را تربیت کرد، تمام باورهای دیروز برای نسل امروز کمرنگ شده است و قطعا برای نسل فردا رنگی نخواهد داشت، اصرار بیش از حد به نگهداری یک فرم، یک ظاهر و یا یک کالبد منجر به از هم پاشیدگی ناگهانی درونی  خواهد شد. پدران و مادران امروز باید بپذیرند فرزندان، ملک آنها نیستند، آنها انسانهایی دیگرند با باورهایی احتمالا متفاوت، رنگ ایمان، رنگ اخلاق و رنگ باورهای آنها با ما تفاوت داشته و خواهد داشت، بنابراین تصور اینکه ما بندگان خوب خداییم و فرزندانمان یاغی شده اند یک فهم نابجا از سیر تطور انسان است و منجر به انحطاط همه جانبه خواهد شد.