به یاد علی اکبر ابراهیم زاده -- آتش اهورایی که هم چنان روشن است


یادداشت |

سید حسن حسینی نژاد: در تقویم شعر و ادب استان گلستان، ۱۳ آبان ماه هرسال یادآور سالروز درگذشت زنده‌یاد علی‌اکبر ابراهیمی راد مشهور با نام مستعار ابراهیم‌زاده و از جمله پیشگامان نسل اول شعر نیمایی در منطقه گرگان و دشت است. مرحوم علی‌اکبر ابراهیمی راد، متولد ۱۰ خردادماه ۱۳۲۲ درمحله سرچشمه گرگان بود. پدرش کربلایی احمد قصاب از صاحب نامان حرفه خود و دایی‌اش استاد صاحب‌نام ایرج تنظیفی، پیشکسوت هنر نقاشی و از پیشگامان و پدر مجسمه‌سازی نوین ایران است. علاقه وافر او به شعر و ادب و کسب دانش، سبب شد تا مدرک کارشناسی زبان و ادب فارسی را دریافت کند و وقتی‌که در سن ۶۴ سالگی و در پی رنج یک بیماری مزمن در سال ۱۳۸۶ رخت عزیمت به دیار باقی بست؛ از وی در کنار انبوهی خاطرات، مجموعه کتاب‌هایی چون آتش اهورایی، مزامیر آب، پست سال‌های فراموشی، شیون مرگبار و خورشید در گذرگاه و آثار منتشرنشده‌ای به یادگار ماند که همچنان زنده است و در محافل و مجالس شعری با قطعه شعری از این مجموعه‌ها همواره به نیکی یاد می‌شود.

 

تا واپسین دم حیات تجربه ‌اندوز لحظه‌های زلال شاعرانه بود

به مناسبت سالروز درگذشت این شاعر فقید، علی بایزیدی نویسنده، شاعر و پژوهشگر گرگانی و مؤلف اثر ماندگار پژوهشی گلستان شاعران، درباره علی‌اکبر ابراهیمی راد گفت: مرحوم ابراهیمی راد مدت‌های مدید نزد پدرش به پیشه نامنطبق با روحیات لطیف و شاعرانه‌اش مشغول بود اما پس از ۲ دهه پرداختن به شغل پدری، کارمند اداره کشاورزی گرگان شد و سال‌ها به‌عنوان رئیس بخش انبار کود به کار اداری مشغول بود. وی افزود: او شاعری را از همان سال‌های جوانی و در تقابل با شغل نامأنوس پدری‌اش قصابی آغاز کرد و تا واپسین دم حیات و سرودن غزل ۱۸ رُکنی، همچنان تجربه‌اندوز لحظه‌های زلال شاعرانه بود. بایزیدی ادامه داد: از کلاس چهارم پدرش او را به مغازه برد و به قصابی پرداخت. در نوجوانی عاشق شد و این عشق او را به قرائت اشعار عاشقانه ترغیب کرد و عاقبت سر از غزلیات شمس درآورد و کم‌کم با عروض و بدیع و قافیه آشنا شد و پس از آشنایی کامل با این فن به سرودن شعر پرداخت و کارد و ساطور را به فراموشی سپرد. بایزیدی افزود: صدق و راستی از ویژگی‌های سخنش بود و در تمامی زمینه‌ها و قالب‌های شعری طبع‌آزمایی کرد اما علاقه و شوق وافرش به «غزل» عروس شعر فارسی بود و توانمندی‌اش در سرایش غزل چنان بود که ابداع‌گر و مبتکر غزل ۱۸ رکنی شد. غزلی که استاد میر جلال‌الدین کزازی در کلاس درسش در دانشگاه تهران آن را مثال زد. وی سپس به سال‌ها انتشار اشعار مرحوم ابراهیم‌زاده در نشریات مختلف ملی و منطقه‌ای در قبل و بعد از انقلاب اسلامی اشاره کرد و گفت: به همت این شاعر گران‌مایه انجمن شعر و ادب گرگان جانی دوباره یافت و او از سال‌های ۱۳۶۸ یا ۱۳۶۹ مدت‌های مدیدی به ‌صورت داوطلبانه و رایگان در تالارفخرالدین اسعدگرگانی بی چشم داشت مادی به آموزش اوزان عروضی و دیگر نکات شعری وآرایه‌های ادبی به جوانان زادگاهش مبادرت ورزید. بایزیدی سپس با اشاره به اینکه علی‌رغم گذشت سال‌ها از آسمانی شدن مرحوم ابراهیم‌زاده همچنان نام و یادش زنده است و همچنان نامش نقل محافل بسیاری است، گفت: در سیزدهم آبان ماه سال ۱۳۹۸ به مناسبت دوازدهمین سالروز درگذشتش بزرگداشتی در محل کاخ‌موزه گرگان با استقبال پرشمار اهالی شعر و ادب برگزار شد و در این مراسم نکوداشت تمبری اختصاصی یادبودی به همین مناسبت به حضار اهدا شد که همچنان در خاطره‌ها مانده است.

 همواره توصیه به مراقبت روح و اندیشه‌ام از انرژی‌ها و حرکت‌های جمعی داشت

در ادامه اهورا ابراهیمی راد، دختر زنده‌یاد علی‌اکبر ابراهیمی راد که تنها فرزند و ثمره زندگی‌اش است و خود نیز دستی در دنیای شعر دارد، درباره پدرش گفت: اصرار مؤکد پدرم به تقویت پایه‌ای ادبیات و حرکت مطالعاتی از کلاسیک به مدرن بود. همچنین بعدها در مدیوم‌های هنری دیگر مثل موسیقی هم‌بارها گفتند که ابتدا به سنت‌ها و پایه‌های کلاسیک بپرداز و سپس هر آزمون و تجربه‌ای را با سرک کشیدن به هر راهی در زنبیل تکاپوهایت قرار بده تا در نهایت جوهر ذاتی‌ات درجایی که مخصوص روح توست جاری شود و سبک و راه خودت را پیدا کنی. وی افزود: همچنین مرحوم پدرم علی‌رغم میانه‌رو بودن و تا حدودی مذهبی بودن خودش، هرگز هیچ سوگیریِ فکری خاصی را حتی به‌طور غیرمستقیم به من توصیه نکرد و همواره توصیه به مراقبت روح و اندیشه‌ام از انرژی‌ها و حرکت‌های جمعی داشت. اهورا ابراهیمی راد سپس به خاطره‌ای ماندگار از پدرش اشاره کرد و گفت: در کتاب‌های فارسی دهه ۷۰ دوره ابتدایی، لغت توفان با «ط» تدریس می‌شد. او در نامه‌ای بلند بالا به معلمم اشتباه استفاده از حرف «ط» را یادآورشد. این شاید حقیقت فوق‌العاده سربلندیِ من از داشتن چنین پدری است. البته سال‌ها بعد لغت توفان نیز اصلاح شد.

 

 یک کار از زنده یاد ابراهیم زاده را می خوانیم:

رنگین کمان

تا ستاره می خندد

آسمان تو سبز است

جاودانه باش

ای عشق!

بی تو

خون شب جاری ست

روی ململ مهتاب.

به زلالی ی سپیده دمانی

می آیی و از نفس های تو

سرشار می شوم.

در چشم های بیدار تو

رنگین کمانی

جا خوش کرده است.

 

و شعری از زنده یاد استاد حبیب اله قلیشلی  در سوگ ابراهیم زاده:

براي كوچ علي اكبر ابراهيم زاده، دوست شاعرم

آدمي، وقتي باز مي شود

كه گور، بسته مي شود

اندوه باشكوهي كه در باورش نشسته بود، خيل

غمگساران را

به خاك مزارش فرا خواند.

براي ماندن و رفتن

به تازه تازه گلي بود

تمام رفتن، چشم

تمام ماندن، دل.

هزار عطر بپيچيد، ميان مخمل چشمي

كه گريه هاي شقايق دارد.

هزار عطر به گيسو

تناوري است، اگر بيد مثل بيد مي لرزد

بياد گريه مجنون.

****

برآمدي، تو اي عزيز، كه مهرباني آن مهر مشرقي است

كه چون

فرو شدن آرد، برآمدن دارد.

****

حاج اكبر، سلام. پنداري همين صبحي بود كه نشستيم

و از آنچه رفت گفتيم و بياد آورديم كه دو سبّابه از دو

دست از پنج، اشارتي است از رفتنِ دو پنجاه سال از من

و تو كه با هم مانديم و رفتيم و خوانديم و گريستيم با

تبسمي كه فرياد بود از فراق، فراق.

گفتي كه مي روم، گفتم همه رفتگانيم و بايد بگويم:

«مهربانا، بي حبيب خود نمي كردي سفر

اين سفر راه قيامت مي روي تنها چرا»

نزديك به پنجاه سال با اكبرِ شعر و مهرباني و احساس

بوديم. اشتياق شعر و ديدار، بحث و قهر و آشتي، نيايش

و دعاي يكديگر، يگانگي بود هر چه بود.

ما نيز هم اكنون بي شك رفتگانيم كه در راه رفتنيم،

و صد اندوه كه بار فراق دوستان چقدر سنگين است.

اين آتش نهفته اهورائي، همان كه همه مهر درخشان

است

همان كه با تو بود و از تو ماند با ما همراه است.

 

گرگان-20 آبان 1386