نگاهی به مهمترین مسایل و مشکلات زنان




یکی از مسایل مهم زنان شاید در کشور ما این باشد که مهم‌ترین مسئله زنان چیست؟ سیاست‌گذاران،‌ برنامه‌ریزان، مدیران اجرایی، پژوهشگران و محققان مسایل زنان چه چیز یا چیزهایی را می‌بایست در اولویت و خط اصلی کارهای خود قرار دهند؟  به گزارش ایرنا شاید پاسخ به این پرسش راه‌گشای کلیدی و مهمی برای ما و شما باشد. مطالبی که در پی می‌آید، بیان دیدگاه‌های تعدادی از کارشناسان در رابطه با مهم‌ترین مسایل و مشکلات زنان در حال حاضر و بیان راه‌کارها در این زمینه است. این کار شاید پاسخی جامع و کامل به پرسش فوق نباشد اما از طرفی دیدگاه‌های متنوع موجود را معرفی می‌کند و از طرف دیگر دغدغه‌سازی بیشتری نسبت به این مسئله صورت می‌گیرد.

 

ضروت توجه به کرامت و شخصیت انسانی زن

 ابراهیم شفیعی سروستانی کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم شناسی و عضو هیئت علمی پژوهشکده فقه و حقوق پژوهشگاه علوم  می گوید : در قانون اساسی جمهوری اسلامی به کرامت و شخصیت انسان، اعم از زن و مرد توجه جدی شده، تا آنجا که در بند 6 اصل دوم این قانون، ایمان به کرامت و ارزش والای انسانی و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خداوند به عنوان یکی از پایه‌های نظام جمهوری اسلامی شمرده شده است. این توجه و اهتمام در مورد زنان، دو چندان شده و این قانون در موارد متعددی بر پاسداشت شخصیت انسانی زن و زمینه‌سازی برای رشد شخصیت او تأکید کرده است. در بخشی از مقدمه قانون اساسی، پس از معرفی خانواده به عنوان «واحد بنیادین جامعه و کانون رشد و تعالی انسان» در مورد شخصیت انسانی زن چنین آمده است: « زن در چنین برداشتی از واحد خانواده، از حالت (شیء بودن) و یا (ابزار کار بودن) در خدمت اشاعه مصرف‌زدگی و استثمار، خارج شده و ضمن بازیافتن وظیفه خطیر و پر ارج مادری در پرورش انسانهای مکتبی، پیشاهنگ، و خود همرزم مردان در میدان‌های فعال حیات می‌باشد و در نتیجه، پذیرای مسئولیتی خطیرتر و در دیدگاه اسلامی برخوردار از ارزش و کرامتی والاتر خواهد بود. در اصل بیست و یکم قانون اساسی نیز می‌خوانیم: دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید و امور زیر را انجام دهد: ایجاد زمینه‌های مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او ... حال این پرسش مطرح است که آیا سیاست‌گذاری‌ها، برنامه‌ریزی‌ها، قانون‌گذاری‌ها و اقدامات اجرایی مرتبط با زنان در دو سه دهه گذشته به گونه‌ای بوده است که کرامت و ارزش انسانی آنان را آن‌گونه که قانون اساسی جمهوری خواسته است، پاس دارد و زمینه‌های مساعد برای رشد شخصیت‌شان را فراهم کند یا خیر؟ متأسفانه باید گفت با وجود تلاش‌های زیادی که در سال‌های اخیر برای ارتقای شخصیت فردی و جایگاه اجتماعی زنان در نظام جمهوری اسلامی صورت گرفته است، هنوز زنان کشور ما به جایگاه مطلوبی که در خور آنان است دست نیافته‌اند و هویت انسانی زنان چنان‌که باید به رسمیت شناخته نشده است.

 

بستر سازی برای ازدواج

حجت الاسلام دکترمسعود آذربایجانی فارغ‌التحصیل خارج فقه و دکتری روانشناسی دین است. وی عضو هیئت علمی گروه روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه است و علاوه بر تدریس در دانشگاه، در درس‌هایی که در مورد روانشناسی است مثل روانشناسی دین، روانشناسی اخلاق،‌ روانشناسی اجتماعی، فعالیت و پژوهش دارد.. بحث زنان، چالش‌ها و مسایل متعددی دارد. به نظر می‌رسد یکی از مهم‌ترین این مسایل و مشکلات بحث خانواده است. در حقیقت ازدواج و تشکیل خانواده مهم‌ترین چالش و مشکل برای زنان ما می‌باشد. به خصوص اینکه بر حسب آمارها سن ازدواج در خانم‌ها 28 تا 30 سال افزایش پیدا کرده و خود این تأثیر در ازدواج آسیب‌ها و مشکلات زیادی را به دنبال دارد. در تحلیل این مسئله باید گفت مهم‌ترین علت این مسئله، ‌فراهم نکردن الگویی مناسب برای بسترسازی ازدواج است. یعنی اصلاً ‌به فکر این نبوده‌ایم که زنان و دخترانمان را به طور طبیعی برای ازدواج آماده کنیم. بر حسب تحقیقاتی که به صورت پیمایش ملی در سال 1381 انجام شده،‌ یکی از عوامل مهم بالا رفتن سن ازدواج این است که دختران ما به هویت همسریابی نرسیده‌اند یعنی دختران ما تحت آموزش‌ها و تربیت‌هایی که این احساس را در آنها ایجاد کند که می‌توانند چه از نظر شناخت و چه از نظر عمل، یک خانواده را عهده‌دار شوند و مسایلش را به دوش بگیرند قرار نگرفته‌اند. نکته دیگر این است که ما شرایطی را فراهم نکرده‌ایم که نیازهایی که آنها دارند اعم از نیازهای جنسی،‌ نیازهای عاطفی و ... در مسیر خانواده قرار بگیرد. در حالیکه به دلیل‌های مختلفی که در عرصه‌های عمومی ارائه می‌شود چه از طریق رسانه‌های جمعی؛ مثل نمایش فیلم‌ها تا موارد خصوصی‌تر آن که در گوشه و کنار جامعه به چشم می‌خورد،‌ نیازهای آنها را به طور جدی به سمت تشکیل خانواده هدایت نمی‌کند که این نکته، نتکته مهمی است و راه کار آن این است که ما باید نهادهای مختلفی ایجاد کنیم که به این سمت بروند که به خانواده به عنوان نهادی مستقل بها داده شود. واقعیت این است که در جامعه ما هنوز خانواده به عنوان یک نهاد مستقل دیده نشده است. در بحث‌های علمی ما رشته‌هایی تحت عنوان خانواده ‌پژوهی و مطالعات خانواده نداشته‌ایم که اخیراً در بعضی دانشگاه‌ها به آنها توجه شده است. به همین جهت،‌ چه در مطالعات کلاسیک و دانشگاه‌ها، ‌چه در آموزش و پژوهش، باید خانواده پژوهی مشکلات و مسائل ‌آن ، ‌بسترهایی لازم برای تشکیل خانواده و ازدواج، را به صورت جدی دنبال کنیم. باید به صورت دقیق و متناسب با شرایط فعلی جامعه که تا حدی متأثر از جامعه جهانی هم هست مطالعه شود و بر اساس اینها سیاست‌های راهبردی دقیق استخراج شود و دقیق تبلیغ شود و به نهادهای مربوطه برای اجرا ارسال شود. در واقع راجع به موضوعی به نام خانواده باید مطالعات دقیقی صورت بگیرد و پژوهش‌هایی در آن مورد انجام شود و پیرامون آن نهادهای آموزشی و پژوهشی متناسب با آن تشکیل شده و آن موضوع‌ها بررسی شود تا بتوانیم مشکلات را از ابعاد مختلف بررسی کنیم و الگوی جامعی را طراحی کنیم که بر اساس آن سیاست‌های راهبردی تدوین و اجرا شود.

.

 اتخاذ استراتژی واحد

لیلا سادات زغفرانچی، کارشناس ارشد توسعه و برنامه‌ریزی اقتصادی گروه بررسی مسایل زنان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است.  او می گوید : اصلی‌ترین عوامل جهت ممانعت از یک وحدت رویه در دستگاه‌های ناظر بر مسئله زنان شناسایی و مورد تحلیل قرار گیرد: بحث زنان بدلیل حساسیت فراوان و قابلیت افراط و تفریط درآن، همواره دستاویز مناسبی برای جذب آراء و زمینه‌ای فراهم برای ارائه شعارهای جالب در ایجاد همراهی مردمی است. همین عامل که البته بطور طبیعی ناظر بر مشکلات ساختاری و اصولی زنان محسوب می‌گردد؛ بطور کاملاً جدی مانعی نیز جهت اتخاذ یک استراتژی واحد، جامع و فراگیر به شمار می‌رود. داشتن یک سناریوی کلان خارج از سیستم شناور سیاسی علاوه بر جلوگیری از اتلاف انرژی، عامل مهمی جهت دور ماندن مشکلات بانوان از غوغای تبلیغاتی رسانه‌ای و حاشیه‌ای است. وی ادامه می دهد : موضوع زنان با همه محورهای مختلف حوزه‌های اجتماعی جامعه، گره خورده و پیچیده است. حوزه‌های سیاست، فرهنگ و اقتصاد در جامعه به تناسب خود هر یک قابلیت فراهم نمودن شرایط آرمانی را برای هر یک از دو جنس دارا می‌باشند و آنچه دغدغه اصلی است، گسسته دیدن مسئله زنان از حوزه عمومی جامعه به بهانه ظلم تاریخی گذشته است. این رویکرد جز یک التیام ترمیمی، قابلیت بهبود کامل و رفع مشکلات زنان را نخواهد داشت. این کارشناس می افزاید . زاویه دید متولیان امور زنان در داخل کشور ناظر بر مسایل و مشکلات داخلی نیست. حتی در مورد مدعیان نگرش مذهبی و ملی به مسئله زنان که نوع عملکرد مدافعین حقوق زنان در غرب را به چالش می‌کشند متأسفانه ابتدای بحث از نقد فمینیسم آغاز می‌گردد. سئوال اصلی اینجا است که در داخل مرزها و با حدود و ثغور شرعی، فعالیت در حوزه زنان را از کجا و چگونه باید آغاز نمود؟ محل ورود بحث‌‌های نظری در این حیطه‌ها از چه مبانی و اصولی سرچشمه می‌گیرد؟. سئوال اصلی دیگر که ناظر بر یک برنامه‌ریزی کلان و جامع است به عقب افتادگی و علل مظلومیت تاریخی زنان باز می‌گردد. پاسخ به این سئوال کلیدی عاملی جهت تدوین یک استراتژی زیر بنایی و ناظر بر موانع است. متهم اصلی در سیر مظلومیت تاریخی زنان کیست؟ مردان، عملکرد نامطلوب اجتماعی و یا حتی خود زنان در این میان مقصرند؟ جهت اصلاح وضعیت فعلی سرمایه‌گذاری اولیه باید روی چه محورهایی و با چه دیدی صورت گیرد و در حقیقت رفع دامنه مشکلات پیش‌آمده منوط به اصلاح کدامیک از ساختارهای اجتماعی است که بعنوان مشکل‌سازترین عوامل در جهت ممانعت ارتقاء وضعیت زنان بحساب می‌رود؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 چالش‌های پیش‌روی زنان

           دکتر سهیلا صادقی فسائی دارای مدرک دکتری در رشته جرم ‏شناسی اجتماعی از دانشگاه منچستر انگلستان و در حال حاضر رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات اجتماعی زنان دانشگاه تهران است می گوید : طبق تفکر عامه چنین تصور می‌شود که بسیاری از موانع جدی که بر سر راه پیشرفت زنان بوده، مرتفع گشته و تساوی حقوق زنان در بسیاری از زمینه‌ها حاصل گشته است. برای مثال موانع رسمی که در گذشته زنان را مورد تبعیض قرار می‌داد کاهش یافته است. زنان اخیراً در بسیاری از موقعیت‌های حرفه‌ای مشغول به کار هستند و یا اکثریت ورودی به دانشگاه‌ها در رشته‌های مختلف را زنان تشکیل می‌دهند. در طی 41 سال گذشته در عین وقوع انقلاب اسلامی نگرش افراد نسبت به مشارکت‌های اجتماعی زنان نیز دستخوش تغییر گشت. بسیاری از مردان با فعالیت‌های‌ زنان عنادی ندارند و زنان نیز به قابلیت‌های خود واقف گشته‌اند. امروز اکثریت زنان جوان مایلند که زندگی خانوادگی، ازدواج، ‌بچه و شغل را با هم داشته باشند و بر خلاف گذشته که مردان خود را نان‌آور خانواده می‌دانستند و اصرار بر خانه‌نشینی و محدود ساختن زنان به وظایف خانه‌داری و بچه‌داری می‌کردند ما امروز بسیاری از آنها بر این باورند که زن و شوهر در مسئولیت‌ها، خانه‌داری،‌ نگهداری از بچه‌ها و نان‌آوری باید مشارکت داشته باشند. بسیاری از رهبران سیاسی و مذهبی نیز بر این امر تأکید می‌کنند که موقعیت زنان باید بهبود و گسترش یابد. علی‌رغم دستاوردهای بسیاری که در سال‌های اخیر در موقعیت زنان در سرتاسر جهان ایجاد شده است هنوز چالش‌های جدی بر سر راه آن‌ها وجود دارد که به بعضی از موارد اشاره می‌شود. برای مثال علی‌رغم اینکه ساختار تحصیل در بسیاری از رشته‌ها زنانه است، ساختار شغلی کاملاً‌ مردانه است و دسترسی زنان به مشاغل سطح بالا یا کاملاً مسدود و یا بسیار محدود است. زنان عمدتاً در مشاغل سطح پایین، کم‌درآمد و یا نیمه وقت قرار داده می‌شوند. امکانات زیرساختی برای حمایت از کار کردن آنها یا اصلاً وجود ندارد و یا بسیار محدود است. کار در سازمان‌ها کاری یکنواخت، خشک و غیر قابل انعطاف می‌باشد به صورتی‌که با سایر وظایف از جمله بچه‌داری اصطکاک پیدا می‌کند و زنان بابت اشتغال خارج از منزل باید فشارهای مضاعفی را تحمل کنند برای مثال زنان شاغل علاوه بر کار بیرون 35 ساعت به طور متوسط به امور خانه(غیر از بچه‌داری) می‌پردازند در حالیکه این رقم برای مردان شاغل بسیار اندک است. امروزه در بسیاری از موارد، درآمد زنان برای مشاغل یکسان با تخصص و سابقه‌های یکسان، 70 درصد درآمد مردان است و هنوز در محیط‌های کاری شاهد عدم تساوی جنسیتی می‌باشیم. هنوز راه‌یابی زنان به موقعیت‌های سطح بالای مدیریتی کاملاً مسدود است. امروزه بیش از یک سوم از خانوارهایی که سرپرستی آنها با زنان است فقیر هستند و از عدم امکانات کافی رنج می‌برند. امروز، بحث خشونت علیه زنان خصوصاً در فضاهای خصوصی و نیمه خصوصی بحث جدی است که معمولاًٌ پنهان باقی می‌ماند. در روابط میان شغلی نیز تفاوت میان جایگاه زنان و مردان قابل مشاهده است. مردان به طور کلی کمتر از زنان در رفتارهایشان محدودیت دارند و بیشتر از زنان از فضاهای مشخص استفاده می‌کنند. در هنگام صحبت کردن نیز صحبت زنان را قطع می‌کنند و نیز آراء خود را بر دیگران تحمیل می‌کنند. در صحنه سیاست، مشارکت سیاسی زنان با موانع جدی ساختاری روبروست. برای مثال عدم دسترسی به منابع مالی، شبکه‌های ارتباطی، پست‌های سیاسی و اجرایی و عدم حمایت رهبران احزاب از فعالیت‌های آنها موجب گردیده است که زنان کمتر به موقعیت‌های مهم دست یابند. علی‌رغم تحولات اخیری که موجب ورود زنان به صحنه‌های سیاسی شده است،‌ هنوز اکثریت کسانی که قانون وضع می‌کنند و یا مجری آن هستند، مردانند و ماهیت بعضی از قوانین بغض‌آلود به نظر می‌رسد. زنان در مدارس، ‌بخش اعظمی از معلمان ابتدایی را تشکیل می‌دهند و حال آنکه در دانشگاه‌ها نسبت آنها کاهش می‌یابد و ارتقاء آنها در محافل آکادمیک محدود است. بیشتر فرصت‌های مطالعاتی و ارائه این امتیازات به مردان هیچ‌گونه توجیهات منطقی جز یک‌ نوع ایدئولوژی جنس‌گرایانه ندارند. در حوزه بهداشت و سلامت نیز تفاوت‌های قابل ‌ملاحظه‌ای میان زنان و مردان مشاهده می‌شود. برای مثال بحث‌های عمومی در مورد بهداشت و سلامتی،‌ دلالت‌‌های حاصل را در مورد زنان در بردارد. اگر چه گفته می‌شود عمر زنان بیشتر از مردان است،‌ اما گزارش‌های پزشکی نشان می‌دهد که زنان بیشتر از مردان مریض می‌شوند و در شرایط ناتوانی در سال‌های پیری، میرایی زنان بیشتر از مردان است و حال آنکه مسئولیت اولیه سلامتی سایر افراد خانواده نیز بر عهده زنان است. ذکر مسایل فوق، توجه ما را به منزلت و جایگاه زنان در جامعه جلب می‌کند. در طول سال‌های گذشته تعداد کمی از مردم به نحو جدی در مورد زنان و تجربیات آن‌ها فکر کرده‌اند. الگوهایی که زندگی زنان را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد،‌ الگوهای طبیعی و یا مورد انتظار تلقی شده‌اند. تعداد کمی از افراد منزلت و جایگاه زنان را در جامعه ما مورد سئوال قرار داده‌اند و در عوض این‌گونه تصور می‌شود که زنان به حقوق کامل خود دست یافته‌اند و حال آنکه نکات فوق بیانگر این موضوع است که اگر چه زنان راه زیادی را طی کرده‌اند، اما هنوز راه زیادی را در پیش روی دارند. مطالعه و تحقیق در مورد مسایل زنان می‌تواند بسیاری از غفلت‌های گذشته را جبران نماید و دانش جدیدی را برای سیاست‌های اجتماعی فراهم سازد. ناگفته نماند که این‌گونه تحقیقات باید با توجه به بعد فرهنگی و اجتماعی و به دور از تندروی‌های افراطی، نزاع‌های سیاسی و خود باختگی فرهنگی صورت گیرد. عواملی که امروزه آفت بحث‌های مربوط به زنان گردیده است به طوری که بحث در حوزه زنان، امروزه از یک سو تحت تأثیر دیدگاه‌های افراطی جزم اندیشانه و از سوی دیگر تحت تأثیر دیدگاه‌های شبه روشنفکری منفک از شبهه‌های اجتماعی قرار دارد. دیدگاه‌هایی که علی‌رغم داعیه‌های خود از درک مسایل زنان عاجز می‌باشند. تفکر و تحقیق عالمانه در مورد زنان می‌تواند نحوه تفکر ما را در مورد جامعه تغییر دهد و موجب تجدید نظر در فهم ما نسبت به نهادهای اجتماعی گردد. تفکر در مورد زنان می‌تواند الگوهای عمیق روابط جنسیتی را در جامعه ما آشکار سازد، الگوهایی که بخشی از دنیای اجتماعی ما هستند،‌ الگوهایی که نحوه فکر کردن و عمل کردن ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند.