شاخص فلاكت ايرانيان روی نقطه قرمز


اقتصادی |

هادی حقشناس

در علوم اقتصادی براي سنجش سطح رفاه خانوارها از شاخص‌های مختلفي استفاده می كنند كه مهم‌ترين آنها نرخ تورم و نرخ بيكاری است. در واقع تحليل و ارزيابی متوسط نرخ تورم و متوسط نرخ بيكاری، امكانی را در اختيار تحليلگران و اقتصاددان‌ها قرار مي‌دهد تا بتوانند تصويری از وضعيت رفاهی و معيشتی خانوارها به دست آورند. در اين ميان، براي اينكه وضعيت رفاه خانواده‌ها سنجيده‌تر مورد بررسی قرار بگيرد، تركيبی از اين دو نرخ تحت عنوان شاخص فلاكت به كار گرفته می‌شود كه مجموع نرخ تورم و نرخ بيكاری جامعه است. به عبارت روشن‌تر، خروجی نرخ بيكاری به علاوه نرخ تورم، شاخصی را شكل مي‌دهد كه از آن با عنوان «شاخص فلاكت» ياد مي‌شود. در برخی از جوامع، نرخ سود بانك‌ها هم به نرخ تورم و نرخ بيكاری اضافه مي‌شود تا تصويری از وضعيت معيشتی و رفاهی خانوارها به دست آيد. اما برای اينكه مشخص شود كدام يك از شاخص‌ها مطلوب‌تر است بايد به ادبيات اقتصادی و توسعه‌ای بازگشت. همچنان كه در خصوص شاخص‌های اوليه سلامت بدن انسان‌ها به دمای بدن و همچنين فشار مينيمم و ماكسيمم توجه شده و عدد فشار را بين ۸ تا ۱۲ و دمای بدن ۳۷ در نظر گرفته مي‌شود و هر عددی جز اين اعداد به معنای نارسايی در بدن تفسير مي‌شود. در علم اقتصاد هم نرخ تورم و بيكاری چنانچه از محدوده‌های مشخصی بالاتر برود، به معناي بروز بيماری در اقتصاد است. معمولا در خصوص نرخ بيكاری اعداد زير ۵ درصد، نرخ بيكاری طبيعي در نظر گرفته و اعداد بالاتر از اين عدد به معنای ناهنجاری اقتصادی تلقی می‌شوند. درخصوص نرخ تورم هم كشورهايی مانند ايران بايد نرخ تورم زير ۵ درصد داشته باشند، هر چند اين عدد در خصوص كشورهای توسعه يافته در محدوده زير ۲ درصد است اما در كشورهای پيشاتوسعه مانند ايران عدد بالاتری(مثلا بالاي ۵ درصد) در نظر گرفته مي‌شود. حال اگر تصور كنيم نرخ طبيعي تورم و بيكاری ۵ درصد باشد، در آن صورت شاخص فلاكت مطلوب بايد حول و حوش عدد ۱۰ يا زير ۱۰ باشد. اما زمانی كه اين عدد به ۲۰ درصد، يا ۵۰ درصد و... می‌رسد، مانند اين است كه مجموعه تب بدن انسان و فشار او كه قاعدتا بايد حدود عدد ۵۰ باشد به اعدادی بالاتر مثلا ۱۰۰ و ۲۰۰ و ۳۰۰ برسد. اگر مجموع عدد فشار بدن و دمای بدن به ۱۰۰ يا ۲۰۰ برسد، معنايی جز اغما و كما و مرگ براي فرد بيمار ندارد. اين مثال‌ها را طرح كردم تا ذهن مخاطبان در خصوص تورم ۴۰ درصد سال ۱۴۰۰ به اين سو و حتی تورم بالاي ۳۰ درصد سال ۹۷ به اين طرف، روشن‌تر شود. اين اعداد و ارقام فزاينده هم اقتصاد ايران را و هم اقتصاد خانواده‌های ایرانی را رنجور و نحيف كرده است. در نتيجه به‌رغم گزارش‌های آماری بانك مركزی و مركز آمار ايران در خصوص رشد اقتصادی ۶ تا ۸ درصد و رشد اقتصادی مثبت در ۳ ماهه نخست سال، آثار اين شاخص‌ها در سبد معيشتی خانواده‌ها ديده نمی‌شود و مردم تاثير اين رشد شاخص‌ها را احساس نمی‌كنند. چرا كه شاخص فلاكت طي سال‌های اخير چند برابر عدد نرمال بوده است. يعني اقتصاد خانوارهای ايراني به اندازه‌ای نحيف شده كه يك رشد اقتصادي ۴ الي ۵ درصدی، اثر معناداری در آن ايجاد نمی‌كند. در تفسير ديگر می‌توان گفت، خانوارهای ايرانی امروز براي پاسخگويی به هزينه‌هاي افزايش قيمت ۲ دسته كالا و خدمات شامل خوراكی ‌ها و اجاره مسكن (آب، برق، گاز و...) ناچار به استفاده از همه درآمد خود و فروش ساير دارايی‌هاي ممكن هستند. بايد همه درآمد خود را صرف كنند تا بتوانند يك زندگی عادی و روزمره داشته باشند. در واقع ۸ دهك جامعه درگير تامين هزينه‌های روزمره شامل خوراكي‌ها و هزينه مسكن هستند. اين وضعيت مشخصه شاخص فلاكت و افزايش چند برابری آن است. روندی كه باعث شده سطح رفاه در خانوارها به شدت كاهش پيدا كرده و اقتصاد خانواده‌ها ضعيف و ضعيف‌تر بشود.

 

اقتصاددان