تنگناي معيشت


یاددداشت اول |

 با مسووليت  سردبير

 

نوروز باستاني نزديک است و ايرانيان بر اساس سنت باستاني هر کس هر جايي که هستند، مي کوشند به خانه و کاشانه خود دستي بکشند. ما  نيز بر اساس همين سنت،  وقتي گذاشتيم تا گرد دل و خانه را بتکانيم. محصول آن چند ظرف و چند کارتن و تعدادي وسايل اضافي بود که آن را در کيسه، آوردم دم سطل آشغال شهري، هنوز بر زمين نگذاشته بودم که مرد سالخورده اي با موتوري آن چناني که همه با آن آشنايند از راه رسيد،  لباسهاي مندرس و کلاه کشيده به پيشاني و دستهاي زمخت، ايستاد و سلام کرد  و کيسه اش را از ته خورجين موتور در آورد و گفت خدايا شکرت روزي ما هم رسيد  و ادامه داد خانم صبح گفت: وقتي بر مي گردي سيب زميني و پياز بخر، گفتم خدا بزرگه اما پولي نداشتم که بخرم دنبال چند تا آت و اشغال بودم که پيدا کنم بفروشم تا وقت برگشتن به خانه، سيب زميني و پياز  بخرم و بي صدا شروع به جمع و جور کردن وسايل کرد، وسايل را جاسازي کرد و در حالي که مدام شکرگزاري مي کرد، رفت.  چند روز ديگر سال نو مي شود و با سياستهاي نا کار آمد، کمر اقتصاد خانوار شکسته است، شهرونداني که هر روز خموده تر و خميده تر مي شوند و هر روز درگير و دار زندگي گرفتارتر، مردماني که هر روز فقيرتر مي شوند و ناتوان تر و نيازمند دستگيري ديگران، به اين خاطر بايد همه آنها که دست هاي گرمشان  مي تواند دستگير شهروندان باشد تا آنجا که مي توانند به هموطنان خود مدد رسانند. سازمان هاي خيريه و نهادهاي مردم نهاد بايد همت کنند تا کمي از آلام فرزندان گرسنه و گرفتار اين آب و خاک بکاهند، تصور اينکه مردي براي خانواده  حتي توان خريد سيب زميني و پياز را نداشته باشد و براي زندگاني  با اين کيفيت هم در مضيقه باشد، غم بار است اما واقعيتي است که وجود دارد و بخش بزرگي از جامعه ما گرفتار  آن است، بنابراين شما مخاطب گرامي  در ميان درگيري هاي روزمره و دل مشغولي هاي همواره اتان  کمي بيش از قبل دل نگران هموطنان باشيد و  اگر مي توانيد دستگيري کنيد .