صداي پاي دگرديسي در رفتار انتخاباتي مردم ايران


یادداشت |

حسين دوست محمدي

 

جامعه ايران به گواهي اسناد تاريخي و تجربه زيسته اجتماعي حداقل از مرداد 1285 تاکنون جامعه اي سياسي بوده و يکي از وجوه غالب هويت و از مشخصه هاي برجسته آن تمايل به طرح، پيگيري، تحليل و حتي کنش سياسي ازجمله شرکت در انتخابات بوده است. اين ويژگي به فراخور شرايط فراز و فرود بسياري داشته اما خاموش نشده يا تغيير ماهيت نداده بلکه از حالتي به حالتي ديگر درآمده يا از لوني به لون ديگر در غلطيده است. تجربه انتخاباتي سالهاي اخير يعني از انتخابات رياست جمهوري سال 1396 به اين سو پنجره جديدي را بر منظره انتخاباتي کشور گشود که بايد مورد توجه و تأمل همه دلسوزان بويژه مديران کشور قرار گيرد. اما پيش از ورود به بحث بهتر است نيم نگاهي به موزائيک انتخاباتي کشور در سالهاي قبل از اين مقطع زماني بيندازيم. جامعه ايران در عرصه کنشهاي سياسي بويژه انتخابات تقريباً از نخستين روزهاي پس از پيروزي انقلاب به دو بخش عمده «اکثريت فعال» و «اقليت غيرفعال» تقسيم شده است. اقليت غيرفعال هيچ وقت به انتخابات اقبال نشان نداده است؛ اين دسته را بخشهايي از طبقه متوسط شهري، روشنفکران ليبرال، دگرباشان و دگرانديشان، مخالفان و منتقدان سياسي تشکيل مي دهند. اين رويکرد حدوداً 25 درصد از نفوس جامعه ايران را در بر مي گيرد اما اکثريت فعال که حدود 75 درصد جامعه را شامل مي شود و اجمالاً هميشه در عرصه انتخابات حضور فعال داشته و اساساً گرم شدن تنور انتخابات منوط و مشروط به مشارکت آنها در اين فرآيند است به گروههاي مختلفي تقسيم مي شوند:

1- اصولگرايان : اين دسته ريشه هاي سنتي عميقي در روحانيت، بازار، مجامع صنفي، برخي نهادهاي انقلابي و هيئات مذهبي داشته و دارد. اصولگرايان اگرچه به نسبت ساير اقشار سياسي منسجم تر و يکدست تر هستند اما از دهه اول انقلاب تاکنون در بدنه جامعه و حوزه عمومي هيچوقت دست بالا را نداشته اند ولي داستان حضور آنها در سيستم تصميم سازي و بوروکراسي کشور متفاوت است. بررسي رفتار انتخاباتي مردم ايران مؤيد اين مطلب است که اصولگرايان حداکثر در 20 درصد بدنه فعال جامعه نفوذ دارند.

2  اصلاح طلبان: اين دسته طيف وسيعي از کنشگران سياسي را در بر مي گيرد و ريشه هاي اصلي آن به جريانهاي مبارز پيش از انقلاب ازجمله روحانيت نوانديش، روشنفکران ديني، بانوان و جوانان انقلابي، احزاب و گروههاي مبارز باز مي گردد. هژموني اين گفتمان در دهه اول انقلاب در جامعه و دولت امري ترديدناپذير است. بررسي رفتار انتخاباتي مردم ايران مؤيد اين مطلب است که اصلاح طلبان حدوداً در40 درصد بدنه فعال جامعه نفوذ دارند.

3 اعتدالگرايان: اين دسته به نسبت دو دسته اول متأخرتر هستند و في الواقع از ريزشهاي دو طيف اصلاح طلب و اصولگرا ترکيب يافته اند. استدلال اصلي اين طيف اين است که دو دسته اخيرالذکر با اتخاذ رويکردهاي تندروانه نتوانسته اند در مديريت جامعه موفق ظاهر شوند اما اعتدالگرايان با کاربست عقلانيت و عملگرايي و تعامل با هسته سخت قدرت از عهده اين امر بر خواهند آمد. در شرايط موجود تخمين ميزان نفوذ آنها در جامعه امر دشواري است اما پرواضح است هرچه شرايط قطبي در جامعه پررنگتر گردد ميزان نفوذ اعتدالگرايان کمرنگ تر خواهد شد.

4تحولخواهان: تحول خواهي مولود «شکست اصلاح طلبان در ايجاد اصلاحات ساختاري»، «تماميت خواهي اصولگرايان و رفتن به سمت تأسيس دولت جامع القوا» و «ناکامي اعتدالگرايان در تفاهم با هسته سخت قدرت» است. پيشفرض تحول خواهان اين است که در ساختار سياسي موجود نه اصلاح طلبان، نه اصولگرايان و نه اعتدالگرايان قادر به ايجاد هيچگونه تغيير اساسي نيستند و کشور در حال پَسرفت است. از نظر آنها ساختار سياسي موجود در زمان گذشته کارآيي لازم را داشته اما پاسخگوي مسائل زمان حال و آينده نيست لذا بايد با استفاده از ظرفيتهاي قانوني و در چارچوب نظام سياسي موجود در آن تغييراتي اساسي ايجاد کرد و زمينه اي فراهم کرد که از راه تقويت بُعد جمهوريت نظام کارآمدي آن تقويت گردد و از اين رهگذر نخبگانِ منتخبِ واقعيِ مردم سررشته امور را در دست بگيرند تا کشور از بن بست توسعه نيافتگي خارج شود. اين دسته اگرچه نوظهور هستند اما نفوذ فکري آنها در جامعه در حال گسترش است هرچند درخصوص ميزان نفوذ ايشان نمي توان دست به تخمين قابل قبولي زد.

5بخش خاکستري: اين بخش بي ترديد گسترده ترين بخش بدنه فعال جامعه را تشکيل مي دهد. در رفتار انتخاباتي بخش خاکستري چند ويژگي عمده آشکار است؛ اولاً به دنبال مباني نظري و فلسفي نيست ثانياً به مسائل عيني موجود در زندگي روزمره از جمله معيشت و اقتصاد اولويت مي دهد ثالثاً رفتاري احساسي، سيال و واکنشي دارد و در لحظه تصميم مي گيرد رابعاً بسيار تحت تأثير تبليغات و رسانه است. بخش خاکستري اساساً ماهيتي غيرسياسي دارد و هيچ رنگ و بوي سياسي خاصي ندارد اما پتانسل آن در پيوستن به رويکردهاي سياسي گوناگون و ايجاد امواج ناگهاني انتخاباتي بسيار بالاست. بررسي رفتار انتخاباتي مردم ايران مؤيد اين مطلب است که بخش خاکستري بيش از 40 درصد بدنه جامعه فعال را تشکيل مي دهد.

آغاز دگرديسي: از تيرماه سال 1396 اين رفتار انتخاباتي دچار دگرديسي عميقي شد و باعث برهم خوردن تناسب بدنه فعال و غيرفعال جامعه گرديد به نحوي که مرحله به مرحله بدنه فعال 75 درصدي نحيف تر و ضعيف تر شد و بدنه غيرفعال 25 درصدي فربه تر و اثرگذارتر شد تا جايي که اکنون نسبت قديمي 75 به 25 به نفع بدنه فعال به نسبت 65 به 35 به نفع جريان غيرفعال تغيير يافته است. به عبارتي حدود نيمي از بدنه جريان فعال ريزش کرده و به بدنه غيرفعال پيوسته است. اين دگرديسي عميق در رفتار انتخاباتي مردم دلايل محکمه پسندي دارد که در اين مجال بناي پرداختن به آن را نداريم اما چنانچه بخواهيم به دال مرکزي اين دگرديسي اشاره کنيم بايد بر کليدواژه «تغيير» تمرکز نماييم.  چرا اکثريت مردم از نهاد انتخابات و صندوق رأي روي گردانده اند؟ چون صندوق رأي قادر به ايجاد تغييرات اساسي نيست، از نمايندگي مطالبات مردم عاجز است و توان زورآزمايي با هسته سخت قدرت را ندارد، چون هيچ انتخاباتي تاکنون باعث ايجاد تغيير در هِرم و گردش قدرت، در ساختارهاي عمده بوروکراتيک، در گردش کار سياستگذاري عمومي، در تبيين جهت گيري سياست خارجي، در رويکرد تقنيني و نظارتي، در افزايش کارايي و کارآمدي و در ايجاد شفافيت و پاسخگويي نشده  است و کما في السابق همان ساختار اوليگارشيک با همان جهت گيريهاي ايدئولوژيک در حال ايفاي نقش است. مردم ايران از انتخابات خرداد 1376 تا انتخابات خرداد 1396 کراراً با حضور پررنگ در انتخابات شعار تغيير داده اند و از زمامداران کشور تمناي تغيير داشته اند اما هر بار با درِ بسته مواجه شده اند لذا از سال 1396 و پس از 20 سال تلاش قانونمند اما ناکام دست به انتخاب دو رويکرد متفاوت زده است؛ بخشي از جامعه بويژه زنان و جوانان رويکرد تقابلي را در پيش گرفته اند و بخشي ديگر رويکرد مبارزه مدني را برگزيده اند. رويکرد تقابلي به دليل اينکه از جنس قدرت سخت است هزينه بسيار بالايي براي دو طرف منازعه دارد لذا چندان قابل اتکاء و استمرار نيست اما رويکرد مبارزه مدني از جنس قدرت نرم است و بر اقناع افکار عمومي اتکاء دارد. بخش قابل توجهي از بدنه فعال جامعه تلاش دارد تا از اين مسير با قانوني-ترين روش و مدني ترين شيوه ممکن بتواند صداي اعتراض خود را به وضع موجود به گوش زمامداران برساند. نکته برجسته رويکرد مبارزه مدني عدم همراهي با سيستم و «سکوت» است سکوتي که طنين آن در هر دوره انتخاباتي از دوره قبل بيشتر و بلندتر مي شود و سرانجام گوش هسته سخت قدرت را خواهد آزرد.

 

پژوهشگر و دانشجوي

 دکتراي علوم سياسي