درست سخن بگوييم


یاددداشت اول |

 بامسووليت سردبير

 

نگاهي به کلمات و سخنان بسياري از صاحبان عرصه سياست و اجتماع به ما مي گويد که گويا کلمه و کلمات بي اعتبار شده اند، سخني گفته مي شود بدون آنکه طول و عرض آن سنجيده شود و بي آنکه گوينده بداند شهروندان حافظه اي تاريخي دارند و حتي اگر حافظه آنها نيز مختل شده باشد دهها رسانه و شبکه وجود دارد که مداوم در حال نقد و بررسي و به رخ کشيدن سخنان قبلي و حال حاضر گوينده اند، ديروز حرفي مي زند و امروز حرف متفاوتي، ديروز روشي پيشنهاد مي داد و امروز دقيقا همان سخني را مي گويد که صاحب منصبان ديروز مي گفتند و بر آن نقد مي کردند، نتيجه آن بي اعتباري است. اعتبار و بي اعتباري از کلام آغاز مي شود، نهادينه مي شود و در رفتارها جاري مي شود و بعد از معدود زماني متوجه مي شويد که هيچکس ،هيچ کس را قبول ندارد و به کسي اعتماد ندارد و کسي حرف ديگري را نمي شنود. آنکه  ميدان خطابه را به دست دارد قدر جايگاه خود را نمي داند و آنگاه داشته اي ندارد و مي خواهد به همگان توانايي خود را به رخ بکشد، از آنسو با چنين آشفته بازاري عاقلان و خردمندان گوشه اي مي نشينند و به بازي خردسالانه اين جماعت نگاه مي کنند و حسرت مي خورند که نبايد کار چنين مي شد. وقتي واعظي قدر کلمه را نداند و تخيلات خود را به مثابه حقيقت بگيرد، داستان آن هندوي نفت انداز در گلستان است که در کنار خانه چوبينش  مي خواست نفت اندازي بياموزد و استاد سخن حضرت سعدي به زيبايي مي فرمايد که هندوي نفت اندازي همي آموخت، حکيمي گفت: تو را که خانه نيين است بازي نه اين است.

تا نداني که سخن عين صواب است مگوي 

و آنچه داني که نه نيکوش جواب است مگوي

بايد بدانيم بنيان زندگي اجتماعي و اساس حکمراني در اعتماد عمومي به يکديگر است و آغاز همه اينها با کلام است ...

با کلمه دوستي ها آغاز مي شود و با کلمه دشمني هاي به پايان مي رسد. وقتي شهروندان به يکديگر اعتماد نداشته باشند، نتايج اين بي اعتمادي را بايد مدام در پيچ و خم هاي دادگاههاي قضايي ديد، وقتي مردم به يکديگر باور نداشته باشند هر روز بايد دامنه دستگاههاي انتظامي و امنيتي را گسترده تر کرد و تبعات آن تا ثريا خواهد رفت. درست سخن بگوييم تا مجبور نباشيم هر روز هزار وصله براي توجيه بسازيم.