نگاهي به علل، عوامل و راه هاي مقابله با استرس


یادداشت |

رجب محمد بشارتي فر

 

سازگاري اجتماعي به عنوان مهمترين نشانه سلامت روان از مباحثي است که روانشناسان، جامعه شناسان و ساير متخصصان علوم اجتماعي در دهه هاي اخير توجه خاص به آن مبذول داشته اند. امروزه شاهد آن هستيم که افراد از انواع مشکلات مانند پرخاشگري، افسردگي، اضطراب انواع تشويش ها و دل نگراني ها، کم حوصلگي، مشکلات زناشويي، مشکلات تحصيلي و شغلي، عدم سازگاري والدين و فرزندان با يکديگر، سوء ظن و بدبيني و ... شکايت مي کنند. پيش از آن که روانشناسي و روانکاوي در دنياي ناشناخته درون انسان به کاوش پردازد و پيش از آن که بهداشت رواني و نقش آن در حفظ سلامت ارتباطات اجتماعي شناخته شود، اغلب ناسازگاريها و رفتارهاي غيراجتماعي و ضد اجتماعي به علتهاي نامعلوم نسبت داده مي شد و به جاي هر نوع درمان و کمکي به بيمار صرفاً از راه مجازات هاي غيرعادلانه ظلمي مضاعف بر او روا مي داشتند. اين روش نه تنها از بيمارهاي اجتماعي نمي کاست بلکه افراد مبتلا را به ورطه اي هولناک تر سوق مي داد. اکنون ترديدي باقي نمانده است که انواع بزهکاريها و جرائم اجتماعي ريشه در نابسامانيهاي رواني دارد که آن نيز اگر علل بيولوژيکي نداشته باشد معلول محيط ناسالم اجتماعي است. محيط ناسالم اجتماعي، محيطي است که نمي تواند براي اکثريت قريب به اتفاقِ افراد شرايطي فراهم کند که بتوانند نيازهاي خود را در مراتب مختلف برآورده کنند. مثلاً اعتياد گاه از فشار فقر است و در بسياري از موارد هم در اثر بسته بودن درهاي اجتماعي به روي کسي که استعداد و آمادگي پيشرفت دارد. آنکه در حد استحقاقِ خود امکانات تحقق خويشتن را نمي يابد، اگر نتواند از طريق راه هاي سالم(مثل نشريات، احزاب، سخنراني ها و ...) اعتراض خود را ابراز دارد براي گريز از فشار رواني ناچار شيوه اي در پيش مي گيرد که هم خود را ويران مي کند و هم در تخريب جامعه اي که رو به روي او ايستاده موثر واقع مي شود. حفظ بهداشت رواني جامعه مستلزم رعايت اصولي است از قبيل عدالت اجتماعي، فراهم کردن فرصتهاي شکوفايي براي افراد، رفع تبعيضات و تعصبات غير منطقي و غيرعقلايي، ايجاد امنيت اجتماعي و فضايي زاينده و بالنده که فرد بتواند در آن آينده خود را برنامه ريزي کند و ... تا اين گونه شرايط آماده نشود انتظار رفتار سازگارانه و خلاق از افراد بيهوده است. البته يک جامعه نمي تواند براي همة افراد در همة شرايط، امکانات شکوفايي و ارضاء نيازها را فراهم آورد. هميشه خواه ناخواه عده اي ناراضي باقي خواهند ماند. اين مهم نيست، مهم اين است که اين افراد چند درصد مردم يک جامعه اند، شدت نارضايتي آنها چقدر است و نوع نيازي که رفع نشده است، چيست؟ نارضايتي براي کمي حقوق و دستمزد يا کمبود مسکن را مي توان زود چاره کرد البته با اعمال سياست هاي صحيح مديريتي و برنامه ريزي مناسب. اما نارضايتي هايي که به نيازهاي ثانوي يا عالي انسان مربوط مي شود و معمولاً هم بيماري هاي مزمن رواني ايجاد مي کند، چاره اش نه آسان است و نه به سرعت امکانپذير. ناسالم بودن جامعه نخست خود را در نهاد خانواده نشان مي دهد، قبل از هرجا و بيش از هرجا بنيادهاي آن را سست مي کند و اگر همچنان ادامه يابد، گسيختگي اجتماعي و در نهايت هرج و مرج و انقلاب را به همراه خواهد داشت. شخصيت افراد نخست در خانواده پي ريزي مي شود. اگر پدر و مادري خود در تزلزل روحي و اضطراب به سر مي برند، نمي توانند کودکاني قوي و سالم(از نظر جسمي و روحي) تربيت کنند. نارضايتي پدر و مادر اثر ويرانگر خود را بر شخصيت کودک باقي مي گذارد و از آنجا که بخش اعظم شخصيت يا به گفته اغلب متخصصان، کل ارکان آن تا هفت سالگي شکل مي گيرد مي توان اهميت نقش خانواده را در استحکام و سلامت روابط اجتماعي در يک جامعه تصور کرد.

 

استرس يا تنيدگي چيست؟

در تعريف تنيدگي يا استرس مي توان گفت استرس چيزي است که از خارج بر فرد تحميل مي شود و ناراحتيهاي جسماني و رواني را در پي دارد. وقتي مسائل وارده بر يک انسان فراتر از قدرت مقابله اي و انطباقي ارگانيسم آن فرد باشد در آن حالت فرد دچار استرس و تنيدگي خواهد شد. البته قدرت انطباقي و مقابله اي انسانها تا حدي به قدرت جسماني و فيزيولوژيکي فرد مربوط است. ولي تا اندازة زيادي مي تواند به طرز تفکر و شناخت و برداشتهاي افراد از اتفاقات و مسائل مربوط گردد. تقويت قدرت رواني و شناختي افراد مي تواند آستانه استرس پذيري آنها را از حدي که تصور مي شود بالاتر ببرد که بالا بردن اين حد را مي توان با دادن آموزشهاي لازم اطلاعات در خور فراهم آورد. بايد منابع استرس شناسايي شوند و بنحو مطلوبي به حل آنها پرداخت.

 

بيماري هاي تنيدگي

در نخستين دهه هاي قرن حاضر، متخصصان باليني به کشف بيماريهايي نايل شدند که به نظر مي رسيد ناشي از تعامل عوامل روان شناختي و جسماني باشد به اين نوع بيماريها، بيماريهاي(روان تني) يا ( روان فيزيولوژيکي) گفته مي شود. منشأ بوجود آورنده اين نوع بيماريها مسائل عصبي رواني از قبيل انواع فشارها، اضطرابها، استرسها و عواملي از اين قبيل مي باشد. از مهمترين اين بيماريها مي توان به زخم معده، تنگي نفس(آسم) سردرد مزمن، فشار خون، اختلالات قلبي- عروقي، اختلالات پوستي  حتي ديابت(مرض قند) اشاره کرد. تنيدگي يا استرس، کنش وري فرد را در قلمرو اجتماعي، روانشناختي، جسماني و خانوادگي دچار اختلال مي کند. نارضايي حرفه اي، کاهش توليد، افزايش خطاها و تصادف ها تنزل سطح قضاوت و کندي زمان واکنش را در پي دارد. براساس ايجاد تغييرات روانشناختي مانند افزايش تحريک پذيري، اضطراب، تنش حالت عصبي و ناتواني در مهار خود، روابط اجتماعي و خانوادگي را مختل مي کند، در ايفاي نقش حرفه اي يا پدر و مادري ضعف و سستي به وجود مي آورد. با تضعيف نظام مصون کنندة بدن، فرد را مستعد ابتلا به بيماري مي سازد، کارآمدي وي را قبل و بعد از بروز بيماري کاهش مي دهد و به افزايش بارِ تنيدگي کساني که بايد اين غيبت ها و کم کاري ها را جبران کند، منجر مي شود. تنيدگي، تغييرات رفتاري نامطلوبي مانند اعتياد به مواد، مشروبات الکلي و يا داروها را ايجاد مي کند، احتمال طلاق و خودکشي را افزايش مي دهد. تنيدگي درازمدت بيماري هاي مزمن مانند بالا رفتن فشار خون، بيماري هاي قلبي، بيماري قند با حمله هاي نفس تنگي و ... را در پي دارد، بيماري هايي که به صورت زودرس سلامت فرد را مختل مي کنند و در موارد شديد به مرگ نابهنگام منتهي مي شوند.

درمان

در زمينه درمان در اين قلمرو روش هاي روانشناختي مانند آموزش تنش زدايي و شناخت درمانگري به صورت فزاينده اي همراه با درمانگري هاي پزشکي سنتي در قلمرو اختلال هاي جسماني بکار بسته مي شوند. اگر چه هنوز نتايج چنين روي آوردهايي چشمگير نيستند اما اين نکته که مداخلات روانشناختي مي توانند نقش مهمي را در درمانگري بسياري از بيماري هاي جسماني ايفا کنند توسط تمامي متخصصان باليني پذيرفته شده است.

 

پيشگيري و درمان تنيدگي يا استرس

اولين قدم در پيشگيري و درمان تنيدگي يا استرس شناسايي منابع استرس مي باشد. بعد از شناسايي منابع مي بايستي به دنبال راهبردها و روش هاي از بين بردن ايجاد کننده هاي استرس باشيم. همانطور که قبلاً اشاره شد برخي از اين منابع بروني و خارج از توان و اراده فرد مي باشد که براي برطرف کردن آنها نياز به سياست هاي کلي و جامع در سطح حکومتي و مديريتي جامعه مي باشد که اين بر عهدة دولت و سياستگذاران مي باشد. برنامه ريزي صحيح در زمينه هاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي در سطح گسترده و کلان مي تواند مانع از شيوع انواع اضطراب ها، نگراني ها و تشويش ها، افسردگي ها و ديگر علائم مرضي خواهد شد. اعمال مديريت صحيح براساس اصول علمي و تجربي و بکارگيري مديران کارآمد بدون هر گونه رابطه بازي و منفعت شخصي مي تواند بسياري از معضلات بوجود آورنده مشکلات رواني را از بين ببرد. برخي ديگر از عوامل درماني تنيدگي يا استرس به خود افراد بر مي گردد. از سال ها پيش، روش هاي متعددي به منظور مبارزه عليه استرس توسط پزشکان و روان شناسان فراهم شده اند. هدف همه اين روش ها، به رغم گوناگوني آنها، تقليل تدريجي تنش هاي رواني و عضلاني و کاهش سطح تحريک هاي حسي(شنيداري، ديداري و جز آن) بوده است.

 

روش هاي «مهار تنيدگي يا استرس»

1- روش هاي تنش زدايي بدني: اين روش ها مانند نرمش، ژيمناستيک، حرکات وضعي با تنيدگي قليل و جز آن به کاهش ضربان قلب، فشار خون و تنش عضلاني و همچنين تسکين پاره اي از دردهاي عضلاني و دردهاي ستون مهره ها منتهي مي شود و نتايج قابل ملاحظه اي مانند کاهش موقت اضطراب، افسردگي و غيره را در بردارند. از انواع اين تمرين ها به تاي چي(که با حرکاتي شبيه رقص و با فعال کردن همه بخش هاي بدن به ايجاد آرامش منتهي مي شود) و يوگا(که ريتم قلبي و تنفسي را کاهش داده و احساس تنش زدايي را بدون رسيدن به خواب آلودگي يا خواب ايجاد مي کند) اشاره کرد.

2- روش هاي تنش زدايي رواني: مراقبت در محيطي که فاقد هر نوع تحريک حسي است و با تنفس کند و منظم همراه است مي تواند در کاهش نشانه هاي مرضي متعدد، تأثير داشته باشد( دو جلسه 10 تا 20 دقيقه اي روزانه). گريز تخيلي يا تصوير سازي ذهني که با استفاده از تداعي افکار مطبوع و تجسم هاي ذهني مختلف مي توان به کاهش تنش کمک کرد.

3- روش هاي مشاوره و روان درمانگري: روش هايي که در سطور پيشين به آن اشاره شد مفيد و موثرند اما اثر بخشي آنها به خصوص براي حفظ سلامت و افزايش مقاومت افرادي که هنوز عنان خود را از دست نداده و توانايي مقابله با مشکلات روزمره را از دست نداده است، وقتي که اضطراب و افسردگي استقرار يافته اند و زماني که پاره اي اختلال هاي بدني بروز کرده اند بايد از کمک روانشناس، روانپزشک، روان درمانگر، پزشک و متخصصان روان تني سود جسته شود.

 

مدرس آموزش خانواده