شطحی برای پدر بزرگ


یادداشت |

حسین پایین محلی

مثل شب و روز که عالم رو معنا میکنه مرگ و زندگی هم دو روی یک سکه اند! وجود آدمی با زندگی و مرگ معنا میشه! این کاروان آمدن و رفتن همیشه بوده و نوبت همه میرسه. بالاخره پدر بزرگ هم رفت! پدر بزرگ ،پدر من رو بزرگ کرد و پدر، من رو و من، فرزندم رو. پدر بزرگ تاریخ شفاهی معاصر بود. اون میدونست که انگلیس رضاپالانی رو که کارگر اصطبل وزارت امور خارجه کشور فرنگی بود رو به رضاخان و بعدها به رضاشاه تبدیل کردند! پدربزرگ به ما حقایق تاریخی رو گفت تا تاريخ تحریف نشه! تاجای شهید وجلاد عوض نشه!  پدربزرگ اذان میگفت. قرآن می‌خواند. اما اسلام رو به اذان و قرآن خواندن خلاصه نکرد. او به ما یاد داد که جوهره قرآن مبارزه مستضعفان با مستکبران است و کلمه توحید جوهره قرآن و اسلام است. پدر بزرگم اذانش اذانی بود که ما را به خودآگاهی تاریخی دعوت می‌کرد و قرآنش درس زندگی بود. پدر بزرگ برای من گفت زمان احمد شاه انگلیسی‌ها بازار ایران را غارت کردند و میلیونها ایرانی مردند. پدربزرگ برای من از کشف حجاب رضا خان گفت. واینکه این پهلویها هر چقدر در برابر استعمار کرنش کردند در برابر مردم خوی درندگی داشتند! پدربزرگ گفت اینها هر روز جایی از این خاک را می بخشیدند. یک روز به ترکیه و یک روز به عربها و یک روز دست و...اما امام خمینی در برابر سلطه ایستاد! کاپیتولاسیون را پاره کرد! انگلیسی‌ها و آمریکاییها را از ایران بیرون کرد! بعد گفت محمدرضا با کودتا قدرت رو به دست گرفت و پادویی آمریکایی ها رو کرد! مصدق هم ادای دموکراسی رو در آورد! اون هم دنبال قدرت بود و گرنه مجلس رو منحل نمی‌کرد و به آیت ا...طالقانی پشت نمی‌کرد! مصدق قجری بود و سودای احیای قاجاریه داشت! پدربزرگ هم مثل استاد احمد عزیزی در طریقت امام خمینی (ره)بود. او هم میگفت خامنه ای (مدظله )پلی از خمینی(ره)تا مهدی(عج)است. پدر بزرگ میگفت باید راه امام را با پیروی از ولایت ادامه داد تابه ظهور برسیم. پدر بزرگ در ۱۰۰سالگی درخت سیب کاشت اما امام حکایت منجی آخرالزمان قوم ایرانی و جهان اسلام را داشت که در روایات نامش عینا آمده بود! روح ا... از قم. امام آمد تا بساط فساد پهلوی و استبداد داخلی و استعمار را برچیند و زمینه ساز ظهور شود! او فقط به خدا متکی بود و مردم به او ایمان داشتند. امام چون صاعقه ای بود که در خرمن طاغوت از نوع شرقی و غربی گرفت. مردم را متحد کرد و وطن را از هجوم بعثی‌های هار و از گزند روزگار دور نگه داشت، اما تقابل با طاغوت از نوع شرقی و غربی به تقابل با جریان نفاق منتج شد و امام منتظری را خلع کرد. قبلترش هم با بازرگان و بنی صدر برخورد کرد. آقای خامنه ای صبر استراتژیک دارد. سید خراسانی می‌داند چه می‌کند و در زمین دشمن بازی نمی کند. پدربزرگم در فتنه ۸۸ گفت که آقای خامنه ای را تنها نذاریم و هرکس با ایشان عناد داشته باشد، خداوند او را ذلیل میکند! چشمهای نافذ پدربزرگ برای همیشه بسته شد. و حنجره او که موذن بود و برای ما در شب قدر جوشن کبیر می‌خواند و نزدیک صد سال در تعزیه بود، خاموش شد! چه کنم؟بگویم به امید دیدار یا خداحافظ؟! شیعه به رجعت اعتقاد دارد! پدربزرگ به پدرش، به پدرم، به خواهرهایش و به خواهرزاده شهیدش و به خدا پیوست. انا لله اناالیه راجعون

 

آخ که بوی گیسوی تو، تو تاریخ منو حیرون کرده...آخ که نسیم خرداد عطر جغرافیای تنت رو تو کوچه مثل گل شب بو پخش کرده و من از استشمام اون بیخود شدم! داستان حضرت یعقوب تو قرآن اومده که پیراهن یوسف چشم‌هاش رو بینا کرد! من با عطر حضورت تو شهر، دلم روشن شد! تکه ای از لباست رو بفرست تا شفا پیداکنم! من به وبای دیدنت گرفتارم! درست مثل اون لحظه که درویش گمشده اش رو پیدا کرد! آخ…چطور بگم که چقدر دوستت دارم...

 

عزیزم! دلم به وسعت کهکشانهای عالم از ماده و صورت و رنگ دوستت دارد! قبلا بهت گفته بودم که براساس منطق فازی جهان را می بینم نه صوری! از نظریه پروانه بگذریم! از وقتی با هندسه ریمانی و فیزیک ریمانی آشنا شدم، شنیدم در ساحت عالم انکشافی رخ داده و با این انفتاح به من نزدیکتر شدی! ساعت یک ساحت شدن ما درحال رسیدنه! فصل رسیدن ما به ماتریکس مشترکه! سالهاست ندیدمت اما از قاصدکی شنیدم داری از مسافرت افاق برمیگردی! منم سالها در عالم انفس به مسافرت سهروردی وارم ادامه دادم تا عدم وجود و نور رو فهمیدم! نور تویی! وجود تویی! من حتی در برابر تو عدم هم نیستم ! شک ندارم وقتی ببینمت نفسم بند میاد! عمریه در نگاهت گم شدم! بوی عطر جغرافیای تنت تاریخ وجودم رو پرکرده! گونه هات گل انداخته! الهی که ابریشم پوشت کنم! عشقم! میخوام با تو زندگی کنم! کنار تو پیر بشم! کنار تو بمیرم! برای تو شب یلدا فال حافظ بگیرم و به نقد غرب و غربزدگی بپردازم و با تو فیلم‌های معناگرایانه ببینم! زندگی من در بودن کنار تو معنا پیدا میکنه! باتو مثل فیلم‌های جدید هالیوودی تاریخ وجودم رو مرور میکنم و در زمان سیر میکنیم و درباره همه زیباشناسیها، اسطوره شناسیها، فلسفه های پست مدرن، نشانه شناسیها، به گفتگو مینشینیم!  نازنینم! میخواهم سرکه اندیشه بریزم! برایت شربت دوست داشتن با طعم بهار نارنج و گل محمدی، چای محبت با طعم میوه ای و زعفران و مربای عشق با هل مهرت برسفره مشترک بودن را به عنوان ضیافت زیباشناسانه در فصل جدید نسل جوان را دعوت کنم. اینکه زیبایی باید براساس مبانی فرهنگی و منطبق بافطرت باشد! زیباشناسی ایرانی و عرفان اسلامی با مستوری پیوند دیرینه دارد!

 کافیه یک دور شاهنامه و مثنوی معنوی و غزلیات شمس همراه آثار سعدی و حافظ و ...را با صدای بلند بخوانی ! میبینی که اناماری شمیل ها از آلمان تا شیراز پیاده می آیند و به شرح و تفسیر و تاویل آن می پردازند!حتی حکمای غربی منتقد تتو هستند. ابروی کمانت خیالم رو کج کرده!

 بعد از تتو یعنی تا تو همین خیال کج ومعوج را هم باید کنار گذاشت تا به تو رسید!زیباشناسی حقیقی مستلزم عبور از خیالات خام هست!پس من تا اطلاع ثانوی میرم تا خیالاتم را بپزم! و وقتی پخته شد یک سرفصلهایی از تاریخ اندیشه انتقادی در غرب با محوریت نیچه و هایدگر برای اطلاع علاقه مندان به تاریخ اندیشه و هنر و زیباشناسی آماده میکنم تا به تعریف مجدد هنر و زیبایی بپردازم. از نظر ما زیبایی با تعریف جدید در فلسفه هنر منافات داره. زیبایی صورت ظاهری هنر هست و علت فاعلی زیبایی حق هست. به تو نرسیدم و وقتی تصورت رو از ذهنم میگذرانم زبانم بند میاد، وای به وقتی که به تو برسم! چه شود! اون لحظه زبان که هیچ، زمان و وجود روهم از یاد میبرم! راستی اون لحظه من چی هستم؟!

 

محبوبم! عشق مثل ققنوسی در یک لحظه از خاکستر تقدیر ما بیرون میاد! درست مثل افسانه اتلانتیس! حقیقت اینه که هیچ گریز و گزیری از عشق نیست! باید منتظر بود! باید صبرکرد!

 

لیلای من! این شطح داره تموم میشه. شاید تقدیر من هم لابه لای این استراتژی هایی باشه که باهات در میان میزارم! برخی مشتاقانه مثل پوپر این حوالت تاریخی رو پذیرا هستند! برخی نمی پذیرند اما در یک آخرالزمان سکولار وسیاه دست به خودکشی میزنند مثل والتر بنیامین و صادق هدایت. دکتر حشمت هم تسلیم شد و بعد اعدام شد! برخی مثل هایدگر به نقد رادیکال با انتظار تفکر معنوی می‌گذرانند! به قول و بر می‌توان مبارزه فعالانه کرد و منتظر منجی آسمانی بود! اما در آخرالزمان دینی برخی قطع تعلق می‌کنند مثل مردم طالقان! برخی در انتظار منجی اند اما ساکت و صامت نیستند! فعالانه مبارزه می‌کنند که گاه با شهادت قرین میشن! البته برخی هم به حیات خلوت میرن! جنون راه حل اینهاست! هولدرلین و نیچه و بهلول و برخی حکمای معاصر در این زمره اند! تو کدوم کنش رو میپسندی؟!

چند روزیه دیگه بوی بهار کوچه رو پر نکرده. اردیبهشت جای خودش رو به خرداد میده. پایان اردیبهشت امسال تکرار سیاووش کشان اسطوره ای بود. آیت ا...رئیسی درخدمت جام شهادت نوشید. خرداد! قبلا در آخرین ایستگاه:شطح! از خرداد گفتم! عالم در حال شدن هست. وحقیقت عشق شدن هست. بذرها جوانه میشن، نهال میشن و وقتی درخت شدن گل میکنن ومیوه میدن! مگه انجیل نگفت درخت با میوه اش می‌شناسن! بهاره ها دارن میوه میشن! خرداد ماه دست افشانی و پاکوبی طبیعت هست.  شیرین من! جهان بی تو یعنی هستی قبل از انفجار بیگ بنگ! و هستی بی تو یعنی تابلوی عدمی که جانی دپ در سکانس فیلمی بازی کرد که به خاطر ندارم!

زهیر من! از نوزادی در جستجوی وجود بودم!چون در تاریخ غربزدگی بودم!به وجود رسیدم اما تو را نیافتم!تو حقیقت اشراق سهروردی بودی! تنهایی بایسته خداست!تاریکی تنهایی وجودم را با حضور نورت بارور کن تابا یکی شدن نور و وجود هردو به اسم اعظم برسیم ویگانه شویم!شطح با تو شروع شد و باید با تو خاتمه یابد!

 کلام آخرم: عمری از ساحت ذهن تا عین از خواب تا بیداری در شعر، فلسفه، تاریخ وجغرافیای هستی جستجو کردم، تا به تاریخ وجود، معنی وجود؛ حقیقت وجود و حتی عدم برسم!تو فراتر از وجود بودی! ای نور برتاریکی من بتاب! و مرا روشن کن!

امیداورم تا اومدنت حالت خوب باشه! مواظب خودت باش! آریادنه! دوستت دارم!

آخرین حرفم را به زبان مکانیک لاکرانژی میگویم:

صفر نزولی ام در کنار کمان صعودی وجود تو معنا پیدا میکند!