تجليل از مهرداد صدقي --- صدقي پر مخاطب ترين نويسنده گلستان است


گزارش |

مهران موذني - عصر سهشنبه، دهمين نشست از دورهميهاي فرهنگي به ميزباني سراي فرهنگ و رسانهي گلستان با حضور مهرداد صدقي، خالق مجموعهي طنز ادبي آبنباتهاي هل دار، پستهاي، دارچيني و نارگيلي برگزار شد. مهرداد صدقي که مهمان ويژهي اين نشست بود، ابتدا به تشريح مسيري که در نتيجهي آزمون و خطاها طي کرده بود، پرداخت و گفت: در گذشته تلاشهايي براي ديده شدن ميکردم. در جشنوارههاي متعدد تئاتر شرکت ميکردم که در نهايت با شرکت در 10 جشنواره، موفق به کسب 1 جايزه شدم. همچنين در مجلهي گلآقا يک ستون به من اختصاص داده شده بود و بزرگان طنز آن را ميخواندند. از اين جهت سعي ميکردم به صورت فني بنويسم. به ياد دارم روزي پدرم به ديالوگهايي که گويندههاي راديو به گويش محلي ميگفتند، ميخنديد. همان موقع مجلهي گلآقا را به او دادم تا مطلبي که در آن نوشته بودم را بخواند. همين که شروع به خواندن کرد، لبخندش کمرنگتر و کمرنگتر شد. مشخص بود که مايل است بخندد، اما نميتوانست با طنز آن ارتباط برقرار کند. همان جا جرقهي نوشتن داستان طنزي در ذهن من ايجاد شد که شخصي مثل پدر من هم بتواند با آن ارتباط برقرار کند. رسيدن اين جرقه به مرحلهي نهايي خودش سالها طول کشيد. در سال 1390، يکي از کتابهايم به نام «نقطه ته خط» در مرحلهي چاپ بود. کتاب ديگري نيز آماده کرده بودم که ناشران در حال خواندن آن بودند. همان روزها بود که به پوستر کتاب چمبلوک آقاي نصيبي برخوردم و با ايشان تماس گرفتم. برقراري ارتباط با ايشان سبب شد که بلافاصله شروع به نوشتن کتاب طنزي کنم که همه با آن ارتباط برقرار کنند. به نظر، پيش از آن در جاي اشتباهي تلاش ميکردم. چرا که آن کت براي قامت من دوخته نشده بود. من به اشتباه تصور ميکردم که سادگي ناشي از پيش پا افتادگي است. در حالي که بعدها ديدم چقدر بايد سختي کشيد تا به اين مرحله رسيد و اينکه چقدر برقراري ارتباط با افراد پيرامونمان سخت است. يعني زدن حرفي که کسي نميفهمد، بسيار راحتتر است. صدقي در ادامهي صحبتهايش، گوشهي چشمي داشت به کمبود کتابهاي طنز در ايران و افزود: زماني دوستي از من خواسته بود کتابي براي بهبود اوضاع روانياش معرفي کنم. آنجا بود که متوجه شدم ادبيات ما چقدر تلخ است و تنها چند مورد کتاب طنز خوب وجود دارد. البته کتاب نبايد مخاطب را فريب دهد و به او بگويد در زندگي هيچ مشکلي وجود ندارد. بلکه بايد در عين واقعي بودن و حضور سختي، گذر از سختي نيز داشته باشد. اميد و زندگي نيز داشته باشد. دکتر قطبالدين صادقي ميگويد: دنيا براي رنجهاي ما ارزشي قائل نيست. بلکه براي نحوهي عبور از رنجها ارزش قائل است. مخاطب به دنبال اين است که بداند ما چگونه از سختيها عبور کرديم. اگر بحث سختيها باشد، هرکدام از افراد خود درگير مشکلات هستند. همهي اينها سبب شد نوشتن کتابي را شروع کنم که حال مخاطب با خواندنش خوب شود. به عبارتي، مثل روزهاي کودکي باشد که هنگام فکر کردن به آنها، احساس ميکنيم خورشيد طور ديگري ميتابيد. وي در نهايت گفت: از همهي کساني که از من حمايت کردند، قدرداني ميکنم. اما معتقدم يک نويسنده بيش از همه بايد متکي به خودش باشد. چرا که آن قدر سختيها و شکستهاي متعددي در اين مسير هست که نياز به پوشيدن لباس پولادين دارد. خوشحالم که امروز بعد از همهي آن شکستها، طوري نتيجه گرفتم که اکنون در اينجا ايستادهام. احسان مکتبي، صاحب امتياز روزنامهي گلشن مهر که از سخنرانان اين نشست بود، به تحول سبک مهرداد صدقي در هنر توجه داشت و گفت: نکتهي جالب کارنامهي مهرداد صدقي براي من اين است که از آن شخصي که در فضايي سورئال زندگي و نمايشهاي سورئال کار ميکرد، شخصيتي حاصل شد که به گمان من در تاريخ فرهنگي اين منطقه، پرمخاطبترين خالق يا آفريدگار است. ما هنوز در حوزهي فرهنگ و هنر يا حتي اجتماع و سياست آفرينندهاي مثل مهرداد صدقي نداشتهايم که در کل ايران مخاطب داشته باشد. ايشان دو سال پيش در گفت و گويي با گلشن مهر گفته بود: کتابهايش بيش از 100 هزار نسخه فروش رفته است. اينکه يک هنرمند تئاتري درونگراي بي مخاطب تبديل به يک نويسندهي پرمخاطب ملي شده، نشان ميدهد مهرداد صدقي در تمام اين مدت بيکار ننشسته و مدام در حال جدال بوده. اين يک درس پراهميت براي نسلهاي متوالي است تا براي جذب مخاطب به دنبال راههايي باشند. متأسفانه نگرشي در حوزهي فرهنگ و هنر وجود دارد که اگر مخاطب اهميتي براي يک اثر قائل نشود، حمل بر ضعف و بيسوادي او ميشود. در حالي که برعکس است. در روزگاري که تمام ساختارها به هم ريخته است و مردم با خودشان در چالشاند، سرها در تلفنهاي همراه است و اغلب به دنبال دغدغههاي آني هستند، اينکه شما بتوانيد کتابي دست مردم دهيد، هنر بزرگي است. حضرت حافظ ميگويد: بندهي طلعت آن باش که آني دارد. بايد ديد آن آني که در وجود مهرداد حضور دارد و ايشان موفق شده آن را پرورش دهد، چيست. در سالهاي بعد از انقلاب، يکي از سريالهايي که مردم بسيار با آن همذاتپنداري ميکردند، پايتخت بود. همه يک نکتهاي از خود يا خانوادهي خودشان در شخصيتهاي پايتخت ميديدند. آبنباتهاي مهرداد صدقي دقيقاً در همين مسير حرکت کرد. يعني از آن فضاي خاص در کارهاي نمايشياش به يک همذاتپنداري در ميان همگان رسيد. وي در آخر اظهار داشت: متأسفانه امروز همهي مسائل به سمت تهران جهت پيدا ميکند. اما شخصي از شهرستان، به خلق هنري دست زده و آن را فراگير ميکند. اگر بنا بود فرهنگ بجنورد را معرفي کنيم، چه کاري ميتوانست ارزشمندتر از خلق يک اثر طنز باشد؟ بهترين ژانر براي انتقال انديشههاي انساني، طنز است. مردم ممکن است در روزگار گرفتاري بهترين سخنرانيها را هم گوش نکنند. اما به يک اثر هنري توجه ميکنند. در هر نقطهاي از ايران از اين هنرمندان و خداوندگاران آثار وجود دارد. بايد شرايطي را فراهم کنيم تا دانههاي کاشته شده مثمر شوند. مهرداد صدقي هنوز به 50 سالگياش نرسيده و سالها براي گرفتن جاي امثال محمود دولتآبادي و بسياري از بزرگان ادب ايران فرصت دارد تا سبک نويسندگي و انديشهورزي خودش را پيدا کند. علي نصيبي، نويسندهي کتابهاي چمبلوک و زنبلق، ديگر سخنران اين نشست بود که پشت تريبون قرار گرفت تا از برخوردش با مهرداد صدقي و آبنباتهاي او بگويد: اولين گفت و گوي من با آقاي صدقي به سال 1390 باز ميگردد که ايشان سؤالاتي دربارهي سير انتشار کتاب از من پرسيد. سالها گذشت و من از طريق گلشن مهر از انتشار کتابهايش منتشر شدم. اما 4 يا 5 سال پيش بود که در يکي از فروشگاههاي محصولات فرهنگي در مشهد که در جوار حرم امام رضا قرار داشت، کتاب آبنباتهاي هل دار ايشان را ديدم که روي آن عبارت «چاپ بيست و هشتم» ذکر شده بود. اين استقبال در زمانهي گسترش فضاي مجازي و شبکههاي اجتماعي که ملت با مشکلات زيادي هم دست و پنجه نرم ميکنند و سرانهي مطالعه هم بسيار پايين آمده، برايم بسيار عجيب بود. همين استقبال در مورد کتابهاي آبنباتهاي پستهاي، دارچيني و نارگيلي نيز تداوم يافت. طوري که صف طويلي در نمايشگاه کتاب براي تهيهي کتاب امضاشدهي ايشان تشکيل شده بود. نصيبي سادگي متن آبنباتها را از نقاط قوت آن دانست و افزود: از نکات قابل توجه اين مجموعه، نثر ساده و روان آن است که خواندنش را آسان ميکند. مجموعهي آبنباتها پيچيدگيهاي روايي ندارد. همچنين نقشآفرينان اين کتابها مردمان عادي هستند. ما در مجموعهي آبنباتها شخصيتهاي غير واقعي که به آنها شاخ و برگ داده شده باشد را مشاهده نميکنيم. اين مجموعه از اين جهت براي مخاطبان تداعي خاطرات ميکند که مشابه همان شخصيتها را اطراف خودشان مشاهده ميکنند. نکتهي ديگري که مطالعهي آبنباتها را شيرينتر کرده، وام گرفتن مهرداد صدقي از سوغات بجنورد براي نام آن است. در لابهلاي مجموعه نيز علاوه بر اينکه به گويش، آداب و رسوم، آيينها، غذاها و سوغات بجنورد پرداخته و به زادگاهش اداي دين ميکند، باز هم ميزان پردازش ظريفي به اين موضوعات داشته و براي خوانندگاني که بومي بجنورد نيستند، کشش خود را از دست نميدهد. همچنين علاوه بر اينکه آبنباتها يک مجموعه است، اما هرکدام از کتابهاي آن به تنهايي يک اثر مستقل است و خواننده با خواندن تنها يک کتاب، احساسي مبني بر ناتمام ماندن داستان نميکند. با اين حال، هنر آقاي صدقي در اين است که از همان ابتدا در ذهنش براي هر پنج کتاب برنامهريزي کرد و داستان را در يک يا دو کتاب اول به اتمام نرساند. وي در نهايت، ضمن ابراز اميدواري جهت تداوم يافتن فعاليتهاي هنري مهرداد صدقي، آن را جزو نيازهاي جامعه دانست و گفت: نميتوانيم انکار کنيم که اين روزها حال دل ما خوب نيست. همگي با مشکلات دست و پنجه نرم ميکنيم و حتي افراد شوخطبع پيرامون ما آن طنازي گذشته را ندارند. مسلماً براي نويسندهاي که در کنار همين مردم زندگي ميکند، با سختتر شدن شرايط زندگي، طنزنويسي نيز سخت ميشود. براي طنزنويسي، لازم است حال دل خودمان خوب باشد و آن شادي دروني را داشته باشيم. اميدوارم مهرداد صدقي طنزنويسي را رها نکند. چرا که جامعهي ما به آن نيازمند است.