گفت و گوي گلشن مهر با آزاده قليشلي، خطاط گرگاني -- خوش‌نويسي هنر انحصاري ايراني‌هاست


گفت وگو |

مهران موذني - خوشنويسي از ديرباز به عنوان يکي از هنرهاي اصيل ايراني مطرح بوده و علاقهي ملت ما به ادبيات، سبب شده که خوشنويسي نيز همواره مورد اقبال قرار بگيرد. در همين راستا، گفت و گويي داشتيم با آزاده قليشلي، هنرمند مطرح خوشنويسي اهل گرگان که در تاريخ 7 الي 9 خرداد، اولين نمايشگاه خودش را تحت عنوان «يکبارگي» برگزار کرد.

 

با سلام و عرض ادب خدمت شما. لطفاً خودتان را براي مخاطبان گلشن مهر معرفي کنيد.

آزاده قليشلي هستم. متولد سال 1351 در شهر گرگان. بهخاطر شغل پدرم از 15 سالگي ساکن گرگان نبودم. طوري که هر مقطع در يک شهر زندگي کردم. تحصيلاتم در رشتهي ادبيات است و در سال 1375 در دانشگاه آزاد تهران مدرک کارشناسي آن را اخذ کردم. هميشه به خوشنويسي علاقه داشتم. در خانوادهي ما پدرم خوشنويسي ميکرد و من با علاقه به کار او و بهخصوص قلم تراشيهايش نگاه ميکردم. البته پدرم بهصورت دلي خوشنويسي ميکرد و تجربهي گذراندن هيچ دورهي آموزشياي را در اين عرصه نداشت. در دبستان هم يک معلم خوشنويسي داشتيم که باعث شد من خيلي به اين هنر علاقهمند شوم. هرچند که به سراغ يادگيري آن نرفتم. اما بهطورجدي، خوشنويسي را از سال 1392 با شرکت در کلاسهاي انجمن خوشنويسان ايران شروع کردم. در عرض 2 سال مدرک ممتاز خوشنويسي را گرفتم و خطهاي مختلفي را کار کردم. ابتدا با نستعليق شروع کردم و بعد به سراغ شکسته رفتم. سپس استادم اصول اوليهي خط جديدي به نام معلي را به من آموزش داد. از آن جايي که من خيلي به اين خط علاقهمند شدم، به استاد محمد سعيد نقاشيان که تخصص اصلياش معلي است، مراجعه کردم و در دو دورهي مختلف در کلاسهاي ايشان در تهران شرکت کردم و خط معلي را نزد ايشان آموزش ديدم. همچنين در دورههايي از کارگاههاي آموزشي اساتيدي همچون استاد کابلي، استاد حيدري و استاد غلامي شرکت کردهام.

 

از نظر شما چه موانعي براي يادگيري

 خوشنويسي وجود دارد؟

من نميتوانم بگويم مشکل خاصي وجود دارد. شما با يک قلم و مرکب حتي بدون استاد هم ميتوانيد خودتان را با کتاب و محتواي صفحههاي آموزشي به درجهاي برسانيد. اگرچه بدون استاد امکان ندارد از يک حدي بيشتر پيشرفت کنيد. بايد کسي باشد که اشتباهاتتان را به شما بگويد. جز اين نميشود. خوشنويسي بر خلاف نقاشي هنر گراني نيست. مگر اينکه شما بخواهيد روي بوم و با رنگ کار کنيد. سختي آن تنها در تلاشي است که خود شما بايد انجام دهيد.

 

آيا نمايشگاهي که برگزار کرديد

 اولين تجربهي شما در اين زمينه است؟

بنده پيش از اين در چند نمايشگاه و جشنواره‌‌ي گروهي شرکت کردهام و علاوه بر آن، برنامههاي آموزشي در صدا و سيما نيز داشته‌‌ام. اما اين نمايشگاه اولين جايي است که آثارم را به صورت فردي و به قصد فروش عرضه کردهام که اميدوارم مورد توجه و پسند هنردوستان قرار گيرد. البته به شخصه هيچوقت به دنبال درآمدزايي نبودهام. هرچند که پيش از اين بيشتر به صورت اختصاصي سفارش کار گرفتهام. اما در اين نمايشگاه 31 اثر از تابلوهايم را براي فروش به نمايش گذاشتهام.

 

جايگاه خوشنويسي و بهطورکلي هنر را

در شهر گرگان چطور ارزيابي ميکنيد؟

يکي از حسنهاي گرگان نسبت به شهرهاي ديگر اين است که مردم فرهنگدوستي دارد. اگر تئاتري در اين شهر برگزار شود، تعداد زيادي از مردم آن را ميبينند. يا اگر يک خواننده يا گروه موسيقي در گرگان کنسرت برگزار کند، عدهي زيادي از آن استقبال ميکنند. دربارهي جايگاه خوشنويسي در گرگان و علاقهمندي گرگانيها به آن اطلاعي دقيقي ندارم. اما ميدانم که انجمني فعال و اساتيد و خوشنويسان برجسته و ممتازي دارد و ميدانم که همشهريان عزيز گرگانيام  مردمي بسيار هنردوست و هنرپرور هستند.

 

خوشنويسي تا چه حد منبع درآمد خوبي

 براي هنرمندان است؟

اصلاً نبايد به عنوان يک منبع درآمد به خوشنويسي نگاه کرد. چرا که به هيچ عنوان درآمد خوبي ندارد. مشکل اکثر خوشنويسان همين است. کسب درآمد موجب ايجاد انگيزه ميشود تا آدم بيشتر کار کند و چيزهاي جديدي را امتحان کند. البته کساني نيز هستند که در عرصههايي مثل خطهاي گرافيکي و ترکيبي کار ميکنند. مانند برخي شيوهها و خطوطي که بهتازگي ابداع شده، و هرچند که کارهاي جالبي هم خلق ميکنند، اما از نظر من هيچ پشتوانهاي براي کارهايشان وجود ندارد. خيلي از اين افراد اصلاً آشنايياي با خطاطي ندارند. تاحديکه در عمرشان يک خط نستعليق ننوشتهاند. اما در مدت 10 روز اين نوع از کار را ياد ميگيرند و به درآمد ميرسند. برخي از مردم نيز خوششان ميآيد و اين دسته از آثار را ميخرند. اين دسته از افراد بهراحتي از اين راه کسب درآمد ميکنند.

 

از نظر شما چرا اين خطوط ابداعي

 اصالت هنري ندارد؟

از نظر من کسي که قصد کار کردن در عرصهي موسيقي دارد، بايد مسير را از اولين پله شروع کند. يعني بايد اساس کار را بداند. در نقاشي نيز براي شروع، شما بايد طراحي و پرسپکتيو بلد باشيد. اما امروز بهراحتي چند رنگ روي يک تابلوي نقاشي ريخته و با آنها نمايشگاه برگزار ميکنند. حرف من اين است که اين افراد ابتدا نستعليق و تا حدي خطوط اصلي را ياد بگيرند و بعد سبک تازهاي ابداع کنند. اما چنين کاري صورت نميگيرد. من بارها در اينستاگرام اطلاعيههايي براي دورههاي آموزشي کوتاهمدت ديدهام. به طور مثال، دورهي آموزشي کاليگرافي در 10 روز. جالب هم اينجاست که واقعاً در 10 روز به هنرآموزان آموزش ميدهند. نوآوري از دل سنتها بيرون ميآيد. هر چيزي بايد اصالت داشته باشد. از نظر من، اين نوع از کارها اصالت ندارند.

 

خوشنويسي تا چه اندازه هنر اصيل ايرانيهاست؟

آيا کشورهاي ديگر نيز چنين هنري دارند؟

کشورهاي ديگر چيزي تحت عنوان خطاطي ندارند. خطاطي مختص ما ايرانيهاست و از ايران به کشورهاي همسايه صادر شده. البته ملل ديگر نيز زيبانويسي دارند. ولي هنري به نام خطاطي يا خوشنويسي متعلق به ماست. خطاطي جايگاه بسيار مهمي در فرهنگ ما دارد. بهطوري که بايد نمايشگاههاي خطاطي بسيار بيشتر از ديگر نمايشگاهها مورد استقبال قرار گيرند.

 

چرا کمتر به خوشنويسي توجه ميشود؟

شايد به علاقه بستگي داشته باشد. شايد هم به اينکه مردم ما هنوز بهخوبي خوشنويسي را نشناختهاند. از نظر من خوشنويسي هم مثل موسيقي سنتي است. هر کسي نميتواند از موسيقي سنتي لذت ببرد. لذت بردن از موسيقي سنتي علاقهي خاصي ميطلبد و شما بايد به آن نقطه رسيده باشيد. خوشنويسي هم به همين شکل است. من براي برگزاري نمايشگاه آثارم دائماً به اين موضوع فکر ميکردم که چند نفر براي ديدن نمايشگاه خواهند آمد. البته من اصلاً قصدي براي برگزاري نمايشگاه در گرگان نداشتم. تشويق علاقهمندان به آثارم، خانواده و بهخصوص خواهرم يلدا سبب شد که چنين اقدامي کنم.

 

به نظر، اکثر کساني که به موسيقي سنتي علاقهمندند، در چنين خانواده يا محيطي بزرگ شدهاند. اما نسلهاي جديد بيشتر تحت تأثير موسيقي پاپ هستند. چرا که از کودکي در چنين محيطي قرار داشتهاند. از نظر شما چنين چيزي براي خوشنويسي هم صادق است؟

همينطور است. به ياد دارم وقتي که به مسافرت ميرفتيم، هميشه آثار خوانندههاي سنتي مثل آقاي ناظري يا آقاي شجريان پخش ميشد. وقتي گوش آدم به يک نوع از موسيقي عادت کند، به آن علاقهمند ميشود. در رابطه با ديگر هنرها نيز همينطور است.

 

آيا ميتوان گفت که خوشنويسي

 هنري براي مخاطبين خاص است؟

به نظر من همينطور است. چرا که درک آن به ذوق و زيباييشناسي ويژهاي نياز دارد. البته بسياري از علاقهمندان به خوشنويسي، به ادبيات و بهخصوص شعر نيز علاقهمندند.

 

برخي از هنرها جهانشمولتر هستند. به طور مثال، وقتي شعر را ترجمه کنيم، تقريباً چيز زيادي از آن نميماند. درحاليکه موسيقي نسبت به شعر جهانشمولتر است و ديگر ملل راحتتر با آن ارتباط ميگيرند. خوشنويسي به چه شکل است؟ با توجه به اينکه تنها کشورهاي عربي خط مشترکي با ما دارند، آيا هنر خوشنويسي قابليت صادر شدن به کشورهاي ديگر را دارد؟

به نظر من امکانش وجود دارد. يکي از دوستان من در دورههاي خوشنويسي به آمريکا رفت، آنجا کلاس خوشنويسي برگزار کرد و استقبال خيلي خوبي از او شد. اکثر استقبالکنندگان نيز آمريکايي بودند و آشنايي زيادي با حروف فارسي نداشتند. خود او نيز از اين قضيه تعجب کرده بود. در حال حاضر هم روي بومهاي بزرگ خطاطي انجام ميدهد و آثارش با قيمتهاي خيلي بالايي به فروش ميرسند. البته نميدانم اين موضوع تا چه اندازه در ديگر کشورها قابل گسترش است. اما من فکر ميکنم درصورتيکه کارهاي خوبي صورت بگيرد، توجه بسياري از ملتها به هنر خوشنويسي ما جلب خواهد شد.

 

در بسياري از کشورهاي غربي، مردم به خط ما و نوشتههاي فارسي يا عربي، فارغ از محتواي آنها علاقهمندند. يعني به نظر جذب فرم و تکنيک خوشنويسي ما شدهاند. فرم در هنر

خوشنويسي کجا اتفاق ميافتد؟ يعني دقيقاً

کجا ميتوانيم فرم را از محتوا جدا کنيم؟

در خوشنويسي خيلي کارهاي جديدي اتفاق افتاده است. نقاشيخط از مهمترينهاي آنهاست و با هر نوعي از خط قابل انجام است. يکي از مهمترين کارهاي استاد نقاشيان نيز ابداع فرم است. ايشان با هر خطي چندين کار جديد انجام ميدهند که همگي حاصل خلاقيت خودشان است. امکان نوآوري در فرم وجود دارد. کارهاي خود من نيز صرفاً نوشتن چند جمله نيست. من سعي کردم آن چيزي که ياد گرفتم را با حس خودم تلفيق کنم. به طور مثال جايي را گرد کار کردم و جايي ديگر ورق طلا به کار بردم يا مثلاً چند تا پرنده کشيدم.

از همين رو، حس ميکنم بيشتر کارهايم فرم است.

 

حس در خوشنويسي به چه شکلي متجلي ميشود؟

چه چيزي تفاوت يک اثر صرفاً تکنيکال را

از يک اثر خوب مشخص ميکند؟

پيش از صحبت کردن دربارهي حس در خوشنويسي، اين را بگويم که زماني شعر مينوشتم. آن لحظهاي که شعر ميگفتم، به هيچ چيز فکر نميکردم. قلم را برميداشتم و مينوشتم. نثر نيز به همين شکل است. من نثر هم زياد مينويسم. در لحظهي نگارش به اينکه چه چيزي ميخواهم بنويسم فکر نميکنم. حس ميکنم بايد قلم را بردارم و چيزهايي را بنويسم که اصلاً به آنها فکر نکردهام. براي من خوشنويسي نيز همينطور است. من تقريباً هر روز از روي کتابهاي اساتيدم تمرين ميکنم تا اندازهها از يادم نرود. چرا که به نظرم اين چيزها بايد هر روز تمرين شود. اما خيلي وقتها پيش ميآيد که ناخودآگاه در يک لحظه دلم ميخواهد چيز جديدي بنويسم که خودم دوست دارم. اگر کاغذ خوبي دم دستم باشد، از آن استفاده ميکنم. اگر نه، وقت را تلف نميکنم و روي هر کاغذي مينويسم و ميبينم اثر خوبي حاصل شده. اسمش را «لحظهي آفرينش» نميگذارم که مبالغه نشود. اما لحظهاي است که شما ميخواهيد چيزي را خلق کنيد که از آن خودتان است. از نظر من خوشنويسي در اين مورد خيلي شبيه شعر است.

 

عدهاي نيز هنر را نه بهصورت جوششي

بلکه بهصورت کوششي خلق ميکنند. از نظر شما

 تفاوت حاصل کار اين دو دسته چيست؟

از نظر من خلق کوششيِ اثر ديگر هنر نيست و بايد نام آن را صنعت گذاشت. هر کس بدون هيچ پيشينهاي و در هر سن و سالي ميتواند تا درجهي استادي پيش برود و اين فقط به تلاش خود شخص بستگي دارد. اما وقتي که بخواهيد کاري از خودتان ارائه کنيد، به بنبست ميخوريد. توهين به اساتيد نشود. اما برخي از اساتيد هستند که تکرار را در آثارشان ميبينيد. هرچند که زيبايي تکنيکال آنها را نميشود انکار کرد، اما صرفاً تکرار مکرراتاند. يعني حس آن اساتيد در آثارشان به چشم نميخورد. من از استاد نقاشيان خيلي اسم بردم، چرا که آثار ايشان را دوست دارم. استاد نقاشيان هر کدام کارهايش خلاقانه است و ايشان در تمامي آنها حرفي براي گفتن دارد. من اين نوع از هنر را دوست دارم. دلم ميخواهد به مرحلهاي برسم که خودم حرفي براي گفتن داشته باشم. يعني چيزي در کارهايم داشته باشم که متعلق به خود من باشد. از نظر خودم هنوز راه زيادي تا آن نقطه دارم و نميدانم عمرم کفاف ميدهد يا نه.

 

در هنر خوشنويسي تا چه اندازه

امکان نوآوري وجود دارد؟

نوآوري در هنر ناگزير است و هيچکدام از عرصههاي هنري چارهاي جز پيشرفت کردن ندارند. استاد کابلي در خط شکسته حجت را بر همگي تمام کرد. ايشان نه تنها در ايران، بلکه در جهان هنرمندي شناخته شده است و در بسياري از کشورها نمايشگاه برگزار ميکنند. اما استاد حيدري که شاگرد ايشان بود، اصلاحاتي در خط شکسته انجام داد. ممکن است شخص ديگري نيز پيدا شود و کارهاي تازهتري انجام دهد. يا به طور مثال، خط معلي را استاد عجمي ابداع کردند که در ابتدا بازخوردهاي منفي بسياري به همراه داشت. اما بهمرور زمان مردم شروع به شناختنش کردند و استقبال خوبي از آن انجام شد. هرچند که هنوز هم خيليها خط معلي را نميپذيرند. استاد نقاشيان نيز چندين خط را خودشان به صورتي کاملاً اصولي ابداع کردند. کار ايشان اصالت دارد و نوآوريهايشان بر اساس يک سري اصول و پايه است. استقبال خوبي هم از اين خطها صورت گرفته. البته خيليها نگاهي منفي به آن دارند. اما از نظر من همانطور که شعر نو کمکم پذيرفته شد، اين سبکها هم پذيرفته ميشوند.

 

در نهايت چه پيشنهادي براي علاقهمندان

به يادگيري خوشنويسي داريد؟

من فکر ميکنم که هر هنري را بايد از پايه آموخت. خيليها از من ميخواهند که به آنها خط معلي ياد بدهم. من هم دلم ميخواهد چنين کاري کنم. چرا که به ظاهر کار سختي نيست. اما وجداناً نميتوانم به آنها معلي بياموزم و در جوابشان ميگويم که حداقل اصول پايه را ياد بگيرند و بعد به سراغ چنين خطوطي بروند. چرا که در غير اين صورت در کارشان سواد کافي را نخواهند داشت.

 

از اينکه وقتتان را در اختيار

 مخاطبان گلشن مهر گذاشتيد، سپاسگزاريم