درد مشترک شهروندان و انتخابات


یاددداشت اول |

 بامسووليت سردبير

انتخابات رياست جمهوري چهاردهم با آنکه همه جريان هاي سياسي در آن نامزد داشته اند اما نتوانسته است رضايت عمومي شهروندان را جلب نمايد، اينکه اصولگرا باشيد يا اصلاح طلب چندان فرقي نمي کند مساله اين است که رويکرد ها و برنامه ها  در کنار شعارها و اقدامات انجام شده همه جريانات سياسي و اجتماعي  براي آباداني و رشد ايران مورد اقبال شهروندان واقع نشده است و اين واقعيت ملموس و در برابر چشم ايران امروز است. از سيد محمد خاتمي، محمد مجتهد شبستري تا دکتر سروش و ناطق نوري و احزاب سياسي و بسياري از نخبگان و صاحب نظران از ملت خواستند تا اين بار با صندوق راي آشتي کنند و تحريم را کنار بگذارند، اما به هر دليل شهروندان به پيشنهادات جريان هاي سياسي توجهي نکردند و انتخاب خود را داشتند. نکته جالبتر آنکه انتخابات اين دوره نشان داد ملت ايران نگاه قومي و عشيره اي را نيز کنار گذاشته اند و به نوعي درد مشترک دست يافته اند که برايش  قوميت، آيين و شهر و محل اولويت ندار،د براي آنها حقوق انساني و مدني در اولويت قرار گرفته است. نگاهي به استان هاي آذري زبان و راي  اقوام ايران زمين  نشانه اي بر اين مد عاست  و اين نشانگر سبک جديدي از زندگي است که شهروندان به آن توجه کرده اند و از اين پس بايد حکمرانان به آن توجه داشته باشند. در واقع امروزه و در سپهر جامعه شناسانه ايران تکيه بر قوميت و آيين حداکثر در انتخاب هاي محلي مانند مجلس شوراي اسلامي و شوراي روستاها و شهرها تاثيرگذار است. نسل ها تغيير کرده اند و برنامه ريزي براي نسل هاي نو آمده نيز بايد متناسب با خواسته ها و سلايق آنها تغيير کند. نمي توان با معيارهاي ثابت براي مسايل جديد و پيچيده پاسخ فراهم کرد، بنابراين بايد با نگاهي عميق تر صداي اکثريت خاموش را شنيد و به فکر چاره بود پيش از آنکه کار از دست بشود.