سرانجام دوئل 15 تير برنده کيست؟


یادداشت |

 

حسين دوست محمدي

دور اول انتخابات رياست جمهوري با اُفت و خيز فراوان به پايان رسيد و دو نامزد حائز اکثريت نسبي شده و به مرحله دوم راه يافتند. از نظر نگارنده برجسته ترين ويژگي انتخابات اين دوره پررنگتر شدن حواشي آن از متن بود به نحوي که ريزش ميزان مشارکت شهروندان، کشمکش بين اصولگرايان و تفرق آراء ايشان و ناتواني اصلاح طلبان از جذب آراء سنتي خود بر کل فرآيند انتخابات و نتايج حاصله سايه انداخت.

 

درخصوص دلايل کاهش مشارکت شهروندان در انتخابات مي شود از سه زاويه به موضوع نگريست:

الف  از زاويه ديد دانش سياسي: طبقه متوسط شامل معلمان، کارمندان، هنرمندان، دانشگاهيان،  انديشمندان و پژوهشگران و.... معتقدند در ساختار سياسي موجود انتخابات موضوعيت خود را از دست داده و نمي تواند محمل مناسبي براي جابجايي قدرت، ارتقاء سطح زندگي مردم و تحولات اجتماعي و سياسي باشد لذا مشارکت در فرآيند رأي گيري فاقد نتايج عيني مثبت است.

ب  از زاويه ديد کنش سياسي: قاعده هِرَم جامعه يا توده مردم بويژه کارگران، کارمندان دون پايه، کسبه خرده پا و صاحبان مشاغل پاره وقت، روستاييان و... که از طريق بخش عيني زندگي با جهان سياست ارتباط برقرار مي کنند شرکت در انتخابات را امري بي فايده مي دانند زيرا تجربه زيسته آنها بيانگر تأثير منفي يا خنثاي مشارکت در انتخابات در زندگي شخصي ايشان است.

ج از زاويه ديد فرهنگي: جوانان و بانوان بويژه دختران جوان بازيگران اصلي اين عرصه اند. در سالهاي اخير جهان زيست اين دو قشر به لحاظ ذهني و عيني دچار تحولات عميقي شده است به نحوي که مفهوم مألوف سياست يا همان «سياست قدرت» دچار دگرديسي معرفتي شده و به «سياست زندگي» تغيير ماهيت داده است لذا اين دو قشر براي جهان زيست خود ارزشها و هنجارهاي جديدي خلق و ارائه کرده اند که با ارزشها و هنجارهاي رسمي از جمله هنجارهاي سياسي و تخصيصاً مشارکت در انتخابات فرسنگها  فاصله دارد از اين روي حضور بانوان و جوانان در اين دوره از انتخابات به نسبت دوره هاي قبل بسيار کمرنگ تر بود. در خصوص تفرق آراء اصولگرايان نيز بايد به اين نکته اذعان کرد که تحولات پيدا و پنهان در عرصه اجتماعي و سياسي خواه ناخواه به اين اردوگاه نيز نفوذ کرده و اين جريان فکري را به دو اردوگاه بنيادگراي اُرتودوکس و اعتدالگرايِ عملگرا تقسيم نموده است. زاکاني و جليلي نماينده اردوگاه اول و قاليباف و لاريجاني نماينده اردوگاه دوم هستند اما تفاوتي که باعث پيشي گرفتن اصولگرايان اُرتودوکس بر اصولگرايان عملگرا در مرحله اول شد يکي شرايط و حواشي شخصي محمدباقر قاليباف يا به تعبيري ميزان بالاي رأي منفي او و ديگري کار تشکيلاتي جبهه پايداري بود که پس از تسخير سنگر مجلس به انگيزه اي مضاعف دست يافته است.

 

در ناکامي اصلاح طلبان در جذب آراء سنتي نيز عوامل متعددي اثرگذار بوده اند از جمله اينکه؛

1 -  اساساً اصلاحات موضوعيت خود را از دست داده به تعبير بهتر وضعيت حاکم بر ساختار سياسي، روندهاي تصميم سازي و تحولات عميق در امر اجتماعي به چنان درجه اي از پيچيدگي رسيده که ديگر قابليت اصلاح ندارد. به عبارتي زمان مفصل بندي بين مطالبات دولت و جامعه از دست رفته است و شکاف متقاطع بين دولت و ملت به شکاف متراکم تبديل شده لذا انتخابات به عنوان ابزاري اصلاحگر کارآيي خود را از دست داده است.

2 - پايگاه اصلي رأي اصلاح طلبان طبقه متوسط است اما تنگناهاي اقتصادي در يک دهه اخير اين طبقه را بسيار نحيف و رنجور نموده است و باعث ريزش بخش عمده اي از آن شده است. در اين روند اولويتهاي اقتصادي جايگزين اولويتهاي سياسي شده اند لذا مشارکت سياسي به حداقل رسيده و آراء چنداني نيز عايد سبد اصلاح طلبان نخواهد شد.

3 - موتور پيشران کمپين اصلاح طلبان در همه کارزارهاي انتخاباتي سه دهه اخير بانوان، جوانان، دانشجويان، دانش آموزان، دانشگاهيان و معلمان بوده اند اما برخورد انفعالي اصلاح طلبان در برابر آنچه که در چند سال اخير بر اين اقشار رفت باعث جدا شدن آنها از بدنه اصلاح طلبي و پيوستن به جريان تحولخواهي شده لذا سبد رأي اصلاح طلبان از آراء اين قشرهاي تأثيرگذار خالي مانده است.

به هر روي پزشکيان و جليلي به مرحله دوم راه يافتند و صحنه پيش رو به نسبت مرحله اول شفاف تر شده است. بر اساس نتايج رسمي فاصله دو نامزد کمتر از يک ميليون رأي است لذا پيش بيني اينکه کداميک پيروز رقابت خواهند بود، کمي دشوار است اما با در نظر داشتن چند عامل مي توان پيش بيني کرد احتمال برد پزشکيان از جليلي «اندکي» بيشتر است.

عامل نخست ثابت بودن پايگاه رأي اصولگرايان است. به عبارتي اصولگرايان در مرحله اول با حداکثر ظرفيت وارد صحنه مي شوند لذا اميدي به افزايش آراء ايشان در مرحله دوم نيست مگر اينکه کاراکتر شخصي نامزد اصولگرا يا رأي بالاي منفي نامزد اصلاح طلب باعث بر هم خوردن اين قاعده شود که در شرايط حاضر تحقق آن بسيار بعيد است.

عامل دوم چرخش بخش عمده اي از طرفداران قاليباف به سوي پزشکيان است هرچند او رسماً از جليلي حمايت کرده است. اين امر البته پديده اي بسيار طبيعي است زيرا به لحاظ گفتماني اعتدالگرايي و عملگرايي به اصلاح طلبي نزديکتر است تا به بنيادگرايي لذا انتظار مي رود حدود دو سوم آراء قاليباف به سبد پزشکيان سرازير شود.

عامل سوم رأي بالاي منفي سعيد جليلي است. با توجه به مواضعي که ايشان و مشاورانشان در حوزه مسائل اجتماعي اتخاذ و اعلام کرده اند احتمال اينکه کسري از بانوان بويژه دختران جواني که در مرحله اول رأي نداده بودند در مرحله دوم تصميم به مشارکت بگيرند وجود دارد در اين صورت آراء ايشان به سبد پزشکيان اضافه مي شود.

با اين تفاسير چنانچه انتخابات روند طبيعي خود را طي کند احتمالاً  در مرحله دوم مجموع آراء سعيد جليلي حداکثر به -/000/000/11 ميليون اما آراء مسعود پزشکيان به  -/000/000/14 ميليون خواهد رسيد.

حتي اگر اين نسبت نيز تغيير کند به هر روي مسعود پزشکيان در رقابتي تنگاتنگ برنده دومين مرحله انتخابات خواهد بود. 

مدرس دانشگاه