چه بايدکرد


یاددداشت اول |

بامسووليت سردبير

انتخابات به پايان رسيده است  و اينک همه از خود مي پرسند چه بايد کرد؟ و البته اين اساسي ترين و کليدي ترين پرسشي است که مي توان براي توسعه ايران به آن پاسخ داد. اينک دو جريان رقيب که ريشه اختلافات فکري و انديشگي آنها به صد و سي سال پيش مي رسد، در دو جريان سياسي در برابر هم رقابت  مي کنند. اصول گراياني که بر اساس آنچه تاريخ انقلاب اسلامي مي گويد کمتر در انتخاب هاي رياست جمهوري موفق بوده اند و اصلاح طلبان و معتدليني که آمار بيشتري در رياست جمهوري ها را به خود اختصاص داده اند  و به نظر مي آيد با قداست زدايي از قدرت در آينده رقابتهاي جدي تري نيز در پيش رو داشته باشند، اما براي توسعه ايران بايد کدام مسير را پيمود تا شرايط به سمت رستگاري ايرانيان پيش برود؟ به نظر مي آيد راهي جز حرکت جبهه اي و هماهنگي بين گروهها و احزاب هم سو در دو جبهه رقيب وجود ندارد  و چنانچه هر يک از اين دو جبهه توانايي بسيج نيروهاي خود را از دست بدهد و نتواند نيروها و قدرتهاي فکري و ميداني خود را هماهنگ نمايد، نمي تواند انتظار پيروزي بر رقيب را داشته باشد، بنابراين راهي جز کار تشکيلاتي و جبهه اي منسجم و تربيت شهروندان فعال در عرصه ميدان داري سياسي وجود ندارد، چنين کاري اگر چه وظيفه اوليه احزاب است اما در فقدان احزاب بايد راه ديگري جستجو کرد و با راه اندازي شبکه ها و ارتباط گيري با نيروهاي مستعد و توانمند از هرز رفتن توانايي ها جلوگيري کرد، فراموش نکنيم در آينده اي نزديک انتخابات شوراها در پيش است و شوراها و شهرداران رکن بسيار پر اهميت توسعه شهري و روستايي هستند  و اين دو جبهه رقيب به هيچ وجه نمي توانند از کنار چنين اتفاقاتي به راحتي بگذرند، اقتضاي عقلانيت برنامه ريزي و تربيت نيروي انساني يا به تعبير علمي آن  شهروند سياسي براي روزهايي که پيش روست بايد برنامه داشت و با عقلانيت از بروز تندروي جلوگيري کرد.