گزين گويه هايي از مهدي فاضل


یادداشت |

 

1

آنکه در روابط عاطفيِ گذشتهاش به نشخوار فکري در باب معشوقهها خو کرده است، انديشيدنِ «ساده» به معشوقِ فعلياش را نشانهاي از بيرحمي و عشقي معيوب نسبت به او ميداند؛ او سرانجام نه تنها به عشقِ خويش، که به خويشتن نيز شکي نابهجا و بيرحمانه ميکند. او به خود هجوم ميبرد تا از خودش در ديگري به دفاع برخاسته باشد.

 

2

 در طلب ابعاد روحانيِ مبتذلترين چيزها: يافتن معنايي معنوي در ابتذال يعني نيرو بخشيدن به بازوي تاب‌‌آوريِ جان. (سرماخوردگي به جاي سرطان)

 

3

هوشيار باش، هنگامي که آدمي درمييابد ميتواند بيهيچ کوششي دوست داشته شود، از تمام کساني که براي بهدست آوردنِ محبت و توجّه آنها جنگيده است بيزار ميشود؛ چهبسا از خودش.

 

4

وجود شرارت، ضعف، بيبنيگي و... در «ديگري» دليلي براي حسادت نسبت به او هستند؛ انسان در ذات خويش، درونيات بشري را ارزشگذاري نميکند که بر اساس آن بخواهد به کسي يا چيزي در کسي حسد ورزد.