فقر مطالعه
یاددداشت اول |
■ با مسووليت سردبير
شايد در روزگاران گذشته وقتي از فقرو فقير صحبت مي شد همگان تنها به وضع معيشت نگاه مي کردند و تصور مي کردند فقر تنها در اقتصاد خانوار معنا پيدا مي کند و براي ديگر شوون آن اصولا تعريفي در ذهن نداشتند اما امروز همگان ميدانند فقير تنها در معيشت و تنگي اقتصاد نيست، مي تواند کسي بسيار متمول باشد اما فقير محسوب شود، پولدار اما نادان باشد، به همين خاطر، دانايي و دانستن، متاع پر بهايي است زيرا جامعه اي که فقر مطالعه و فقدان کتاب در آن ريشه دوانده باشد جامعه اي عقب مانده و فقير خواهد بود و به عبارتي بايد گفت جامعه اي که چشم انداز توسعه ي مطالعه در آن استاندارد قابل قبولي نداشته باشد را بايد جامعه اي فقير دانست و آن عقب ماندگي قطعا در رفتار شهروندانش ديده مي شود و البته در کلام بزرگانش هم شنيده خواهد شد. به اين خاطر است که هر حاکميت خردمندي در پي گسترش مطالعه به همراه دانايي در ميان شهروندانش است، زيرا مطالعه براي ارتقاي دانايي و فضيلت است و چنين يادگيري و خوانشي در نهايت توسعه فرهنگي و اجتماعي را به دنبال خواهد داشت. در حالي که امروزه در کشورمان مي بينيم بسياري از نوشته هاي تخصصي و ارزشمند به شمارگاني کمتر از پانصد نسخه رسيده است و اين البته زنگ خطري است که سالها به صدا در آمده است. به اين خاطر لازم است کمي بر احوال خود تامل کنيم و کمي بينديشيم که چگونه شده است که مردم اين سرزمين از قلم و اهل قلم قهر روز شده اند. کاش شهروندان مساله حاکميت بودند و با درک دقيق خواسته هاي آنها به جاي همه فراز و نشيب هاي نا بهنگام اجتماعي، اقتصادي، سياسي و... به آنها کمي آرامش و معيشت هديه مي داديم آنگاه مي ديديم در کمترين زماني غنچه هاي دانايي و ارتقا در وجود مردممان شکفته مي شد و زندگي روزگار خوشي به ما نشان مي داد. اميد که چنين باشد.