از تاريخ بياموزيم
یاددداشت اول |
■ احسان مکتبي
دهم آذر ماه که همزمان با شهادت جناب ابوالفضل بيهقي شرحي درباره سيلي که در روزگاري در محلت آنها جاري شده بود، آورده است. اين داستان اگر چه شرح سيل است اما آموزه هايي دارد که خوب است بشنويم و درک کنيم و تا هنگامي که کار از دست نشده است، بينديشيم که سيل، استعارتي است براي اهل تعقل و تامل و شايد کنايتي است از احوال اين روزهاي ما ايرانيان چه در ميهن عزيزمان و چه در خارج از مرزهاي جغرافيايي. بيهقي مي گويد: روز شنبه نهم ماه رجب ميان دو نماز بارانکي خرد خرد ميباريد، چنانکه زمين تر گونه ميکرد. و گروهي از گلهداران در ميان رود غزنين فرود آمده بودند و گاوان بدانجا بداشته، هر چند گفتند: از آنجا برخيزيد که محال بود بر گذر سيل بودن، فرمان نميبردند، تا باران قويتر شد، کاهلوار برخاستند و خويشتن را بپاي آن ديوارها افکندند که به محلّت ديه آهنگران پيوسته است و نهفتي جستند، و هم خطا بود، و بياراميدند. جناب بيهقي ادامه مي دهد: پس نماز خفتن بديري و پاسي از شب بگذشته، سيلي در رسيد که اقرار دادند پيران کهن که بر آن جمله ياد ندارند. و درخت بسيار از بيخ بکنده ميآورد و مغافصه در رسيد. گلهداران بجستند و جان را گرفتند و همچنان استرداران، و سيل گاوان و استران را در ربود و به پل رسيد و گذر تنگ، چون ممکن شدي که آن چندان درخت و چهارپاي بيک بار بتوانستي گذشت؟ طاقهاي پل را بگرفت، چنانکه آب را گذر نبود و ببام افتاد، مدد سيل پيوسته چون لشکر آشفته ميدررسيد، و در بازارها افتاد و.....آموزه اش آن است که تا آن هنگام که فرصتي براي جبران هست بايد در تدبير امور کوشيد و امروز دولت پزشکيان و شخص او به جهت وجهه اي که در ميان اقوام ايراني دارد يک فرصت است و از آنجا که سياستمداران ما، خداوندگاران سوزاندن فرصتها هستند...
پس شايسته است کمي تامل را پيشه خود کنند و با ارايه طرحهايي که ملت از آنها گذشته اند و ديگر چندان وقعي به آن نمي گذارند وقت کشور را زايل نکنند و بدانند که مساله امروز ايران حجاب دختران نيست، مشکل امروز ايران تابعيتهاي قهري نيست و از اين خردک بازي ها بگذريد، بحران اين مملکت فقدان مشروعيت است که به واسطه سياستهاي نادرست و کارگزاران ناتوان بوجود آمده است و بايد براي آن چاره انديشي کرد، بحران کشور عدم حضور شهروندان در پاي صندوق راي است که بايد در آن تامل کرد و زمينه هاي حضور آنها را با اصلاح بنيادين امور در انتخاب ها فراهم کرد و دل شهروندان را به دست آورد والا آن چنان که بيهقي در روايتش آورده است اگر سخن خردمندان را به گوش نگيريد، دير نخواهد بود که خداي ناکرده سيلي مهيب در رسد و کار از دست بشود و آنگاه دست گزيدن را چه سود و منفعتي خواهد بود؟ استاد سخن حضرت سعدي به زيبايي مي فرمايد:
سرچشمه شايد گرفتن به بيل
چو پر شد نشايد گرفتن به پيل
صاحب امتياز