خانه صلح


تیتر اول |

مريم قرآني- انسان ها همواره نيازمند آموزش هستند و کودکان و نوجوانان از آنجا که در حال يادگيري و ارتقايند به آموزش بيشتري نيازمندند، کودکان و نوجوانان اگر چه در همه دوره ها نيازمند آموزش و تربيت هستند اما در دنياي ديجيتال قطعا اين نياز بيشتر و پر اهميت تر است به اين خاطر در اين شماره روزنامه به يکي از نهادهاي مدني که اساس کار خود را بر تربيت کودکان و نوجوانان استوار کرده است، رفته ايم.   

 

صنم طالبي، کارشناس ارشد روان‌شناسي به طور تخصصي در حوزه کودک و نوجوان کار مي کند، روزي که پايان‌نامه دانشگاهي اش را درباره بازي‌درماني مي نوشت رويايي را نيز در سر مي پروراند. هدفش از پژوهش  اين بود که ببيند مشخصاً بازي چه تأثيري در فرايند رواني يک کودک دارد. به طور شگفت‌انگيزي بعد از 8 جلسه که با کودکان کار بازي‌درماني مي کرد، متوجه کاهش علائم افسردگي در آن‌ها شد. از اين رو، در اين مسير قرار گرفت که با بازي و به صورت غير مستقيم، مفاهيم مهم زندگي را به بچه‌ها آموزش دهد. مدت‌ها نيز مشاور مدرسه بود،  در مدارس حاشيه شهر کار مي کرد و همانجا رويايش را عملي کرد و همراهانش را که تا امروز ياريگرش در خانه صلح هستند را پيدا کرد و کم‌کم به هدفي والاتر رسيد  که چگونه مي‌توان در زندگي کودکان تغييري ايجاد کرد. متوجه شد که اگر تا ابد به عنوان يک روان‌شناس شاغل در کلينيک‌هاي مشاوره يا مدرسه به بچه‌ها مشاوره دهد، آن‌قدري اثرگذار نخواهد بود تا اينکه بخواهد روي پيشگيري از آسيب کار کند. چرا اگر خطي روي روان بيفتد، هرگز از بين نخواهد رفت و تمام وقت و هزينه و انرژي‌ را صرف کم‌رنگ کردن آن خواهد کرد. در نهايت به اين نتيجه رسيد که فضايي را فراهم کند که شبيه مدرسه نباشد و چه بسا با آن بسيار متفاوت باشد. به طوري که بچه‌ها تفاوت فضاها را درک کنند. از همين رو خانه صلح را در سال 1396 از طريق مهدها و مدارس شروع کرد.طالبي و دوستانش  از اين رو که قائل به کار مشارکتي و تيمي بود، وارد پروسه گرفتن مجوز NGO به عنوان يک سازمان مردم‌نهاد شد. به طوري که از مردم براي مردم فعاليت صورت بگيرد و تمام تصميم‌ها و فعاليت‌هايش گروهي انجام شود. همچنين هدف مالي هم اولويت نباشد تا صرفا بر اساس رسالت والايشان  کاري را انجام دهند. آن زمان اين گروه 5 نفره بود. با در نظر نگرفتن 20 نفري که از تيم  جدا شد در حال حاضر 27 نفر را در بعنوان همکار در کنار خود دارد.

  صنم طالبي در اين باره مي گويد: در تابستان سال اول کار با 15 شاگرد شروع شد. اين در حالي بود  که تا زمستان همان سال، اين عدد به 150 رسيد. از سال 1398 که به صورت رسمي کارشان را آغاز کردند، هرساله 100 الي 200 کودک و نوجوان به آنها افزوده مي‌شدند. تا امروز که اين عدد به 700 رسيده است.

 

هدف خانه صلح

طالبي درباره هدف مجموعه خانه صلح مي گويد:  هدف پيشگيري از آسيب‌هاي اجتماعي با ابزار آموزش است و آموزش  از طريق تسهيل‌گري صورت مي‌گيرد. تسهيل‌گري به معناي تسهيل کردن فرايند يادگيري براي بچه‌ها و نه مداخله کردن يا معلم بودن. تلاش مجموعه  اين است که تسهيل‌گري را از طريق بازي، ايفاي نقش، درست کردن کاردستي و اين قبيل فعاليت‌ها که باب ميل کودکان است انجام دهد. اين جلسات کاملاً گفت‌و‌گو محورند. يعني معلم کلاس درست و غلط را تعيين نمي‌کند. بلکه براي رسيدن به يک گزينه مثل فايده‌مند بودن دوستي، همه با هم صحبت مي‌کنند تا به نتيجه برسند.  کار خانه صلح  با هوش هيجاني شروع شد. در آغاز 15 فاکتور از آن  آموزش داده مي شد. اما در حال حاضر اين عدد به بالاي 20 رسانده‌ شده است. نکته مهم اين که پروتکل‌هاي آموزشي توسط خود بچه‌هاي تيم نوشته‌ شده است.

 

شرايط خاص استان  گلستان و احساس مسئوليت

 وي درباره وضعيت گلستان  در آسيب هاي اجتماعي مي گويد: يک سرچ ساده گوگل به شما خواهد گفت که استان گلستان جزو پرخاشگرترين استان‌هاي کشور است. و به تعبير  يکي از اساتيد استان گلستان رتبه اول پرخاشگري در کشور است. بايد در نظر گرفت که يک شخص پرخاشگر بر اساس احساساتي چون خشم، ترس و نفرت بدون اينکه لحظه‌اي فکر کند، دست به رفتار مي‌زند.

چند سالي در زندان به پسران زير 18 سال آموزش مهارت‌هاي روان‌شناسي داده مي شد. آنجا پر از پسراني بود که به جاي حرف زدن، رفتار کرده بودند. به طور مثال به جاي بيان خواسته‌هايشان، زد و خورد کرده يا حتي براي سرکوب احساساتشان، مواد مخدر مصرف کرده بودند...

 مصرف مواد مخدر و الکل از ديگر آسيب‌هاي اجتماعي امروز ما در کنار خشونت هستند. به طور کلي، تمام رفتارهاي ناکارآمد افراد به اين خاطر است که نمي‌دانند با احساساتشان چطور رفتار کنيد.

 

راهکار خانه صلح

 طالبي  براي آسيب هاي اجتماعي راهکارهايي هم دارد  و مي گويد: خانه صلح  روي مفهوم عميقي مثل هوش هيجاني که شامل شناخت، بيان و مديريت احساسات مي‌شود، دست گذاشته‌ايم. بچه‌ها در کلاس‌هاي ما با احساسات بچه‌هاي ديگر آشنا مي‌شوند. بعد ياد مي‌گيرند وقتي احساساتي مثل خشم، نفرت يا ترس بهشان دست مي‌دهد، در ابتدا صحبت کنند و بعد تلاش داشته باشند تا آن احساسات را مديريت کنند. در واقع  در کودکي بذرها کاشته مي شود تا در نوجواني ميوه دهند و در جواني درخت‌هاي کامل باشند. وقتي شخصي آموزش مهارت‌هاي روان‌شناسي ديده باشد و چندين مدار عصبي برايش شکل داده باشند، ديگر در 30 سالگي به کسي حمله نمي‌کند. يعني اصلا نيازي به اين کار ندارد. چرا که از عزت نفس، اعتماد به نفس، جرئت‌مندي و مهارت حل مسئله، تصميم‌گيري و برقراري ارتباط برخوردار است. در چنين جامعه‌اي اول از همه به طرز معناداري آمار خشونت کاهش پيدا مي‌کند. امروزه بسياري از افراد هنگام عبور از چهارراه‌ها هيچ شناختي از طرف مقابل و موقعيت خودشان ندارند و تنها به دنبال رفتن هستند. سطح خشونت در اين جامعه بالا خواهد بود. در حال حاضر زنگ خطر به صدا در آمده است. چرا که کودکان 4 ساله امروز اصلا شبيه به کودکان 4 ساله گذشته نيستند. دنياي کودکان امروز متفاوت است. اگر در حال حاضر درست و اصولي به مسائل روانشناسي در کودکان نپردازيم، در سال‌هاي آينده آن‌ها بسيار خودمحورتر خواهند بود. يعني ديگر خانواده، آبرو و نمره برايشان مهم نيست و فقط بر سر خواسته‌هاي خودشان مي‌ايستند. امروز اين کودکان به سادگي به ما مي‌گويند که برايشان مهم نيست مادرشان چه مي‌گويد و تنها کاري که دوست دارند را انجام مي‌دهند. اگر اين بچه‌ها از نظر اخلاقي رشدي نکنند، جامعه به قهقرا خواهد رفت.

 

مهم ترين کار آموزش مراقبت از خود

مراقبت از خود از جمله مواردي است که به کودکان آموزش داده مي شود. کودکي که مراقبت از خود آموزش ببيند، در مدرسه مورد باج‌گيري قرار نمي‌گيرد، کسي اندام خصوصي‌اش را لمس نخواهد کرد و طعمه تعرض نخواهد شد. چرا که حتي اگر در چنين موقعيتي هم قرار بگيرد، مي‌داند که چطور از خودش مراقبت کند. شايد مشکل نظافت يک نوجوان هيچوقت اينجا حل نشود. اما قطعا اجازه نخواهد داد کسي از او باج بگيرد.  گفتني است که در بسياري از موارد که والدين به خاطر فرزندشان به خانه صلح مراجعه کردند، بررسي ها نشان داد  که خود آن‌ها دچار مشکلات زناشويي هستند. در چنين مواردي، براي اين افراد جلسات مخصوص زوجين برگزار مي‌شود. با حل مشکلات زوجين، آمار طلاق نيز کاهش خواهد يافت.

 

جامعه و لزوم آموزش مهارتهاي زندگي

متاسفانه شرايط طوري است که حتي اگر خانواده‌هايي که به آموزش مهارت‌هاي روان‌شناسي فرزندشان بها مي‌دهند نيز با مشکلات مالي روبه‌رو شوند، اولين چيزي که از سبد خريدشان حذف مي‌شود، همين مهارت‌هاي روان‌شناسي است. برخي مي‌گويند که توانايي خريد لباس و کيف مدرسه فرزندشان را ندارند. برخي هم شايد توانايي مالي را داشته باشند. اما ترجيحشان بر اين است که فرزندشان را به کلاس زبان يا موسيقي بفرستند. متأسفانه درکي از اين ندارند که بچه‌اي ممکن است موزيسين خوبي باشد يا به خوبي انگليسي صحبت کند، اما نشخوار فکري يا اضطراب داشته باشد. آن زمان سراغ روان‌شناس مي‌روند تا با پرداخت هزينه‌هاي گزاف آن خطي که بر روان فرزندشان افتاده را کم‌رنگ کنند.

 

خانه صلح و بزرگترين مشکل

 طالبي درباره مشکلات هم مي گويد: خانه صلح نيز در اوايل جواني‌اش مانند همه جوان‌ها با مشکل مالي رو‌به‌روست. هزينه اجاره مکان  به تنهايي 40 ميليون تومان است. يکي از اساتيد اعتقاد داشت  که هر سيستم آموزشي‌اي که سرپا مي‌ماند، نگاه خداوند پشت سرش است. در غير اين صورت، اين سيستم‌ها از اين رو که انتفاعي نيستند، نابود خواهند شد. اما سيستمي مثل خانه صلح  زمان کرونا نيز دوام آورد. پس اول از همه نگاه خداوند پشت مجموعه است، دوم اينکه مشتريان وفاداري دارد، سوم اينکه حداقل دستمزد را پرداخت مي‌کند. اما بايد در نظر گرفت که مجموعه و همکاران تا حد مشخصي مي‌توانند  بدين شکل ادامه دهند. در واقع زندگي اجازه بيش از آن را نمي‌دهد. به همين خاطر، به سرمايه‌گذار نياز دارند. در حال حاضر قدري اعتبار است که بخواهند از خانواده‌ها به جاي ماهيانه 300 هزار تومان، 1 ميليون تومان دريافت کنند. اما ممکن است برخي خانواده‌ها از پس اين افزايش نرخ برنيايند و بچه‌اي از کلاس محروم شود. خانه صلح در شرايط کنوني لب مرز قرار دارد. اگر چالشي ايجاد شود يا 2 نفر از مربيان اعلام کنند که تمايلي به ادامه همکاري با اين شرايط را ندارند، دچار بحران مي‌شوند. از اين رو، به دنبال جذب منابع براي ادامه زيستشان  هستند تا مجبور به گرفتن پول از خانواده‌ها نشوند. متأسفانه اگر کمک‌هاي مالي وجود نداشته باشد، پروژه‌هايي مثل خانه صلح در درازمدت از پا مي‌افتند. در شرايط کنوني، بسياري از بچه‌ها را به صورت رايگان يا با رقم‌هاي پاييني پذيرفته‌اند. در حال حاضر، تربيت نيروي کار از دغدغه‌هاي بانيان خانه صلح است. اينکه هزينه سنگيني که بايد براي مکان پرداخته شود را خرج نيروي کار مي کنند تا نيروي شان چشم‌انداز کاري خوبي داشته باشد. چرا که به طور مثال، اگر 1 سال آموزش ببيند و 3 سال هم تجربه کسب کند، در صورت نداشتن چشم‌اندازي کاري، بيزنس خودش را راه مي‌اندازد. عموم کساني که از خانه صلح جدا شدند، دليل‌شان نداشتن همين چشم‌انداز کاري بوده. چرا که نمي‌توانستند بيش از حد از خود گذشتگي کنند.

 

چشمانداز آينده  خانه صلح

چشم‌انداز اصلي و درازمدت  حفظ بقاي خانه صلح گرگان، افزايش دستمزد پرسنل و سپس رفتن به شهرهاي ديگر و ايجاد خانه‌هاي صلح ديگر است. انتظار مي رود  به خانه صلح نه به عنوان يک موسسه خيريه، بلکه يک اورژانس اجتماعي نگاه شود. اينان  به عنوان روان‌شناسي توانند از مواردي چون خودکشي، درگيري، فرار از خانه، اوردوز و... در ساليان آينده جلوگيري کنند. اگر سدي را جلوي اين سيل نگذاشته شود گريبان همه را خواهد گرفت. خانواده‌هايي گمان مي‌کنند که اگر بچه‌هايشان به خوبي تربيت شوند، در امان خواهند بود. اين بچه‌ها در مدرسه، باشگاه يا هر مکاني با افراد ديگري ارتباط برقرار خواهند کرد و آن افراد مي‌توانند زندگي آن‌ها را از اين رو به آن رو کنند. اين تصور که «بچه من در امان است» يا «ما خانواده سالمي هستيم» ما را مجاب نخواهد کرد که از کنار موج دردناک جامعه به راحتي بگذريم. مگر فضاي مجازي را مي‌شود مديريت کرد؟ آسيب‌هاي فضاي مجازي در دوره نوجواني مي‌تواند بسيار شديد باشد. اکثر بيش فعال‌هاي کودک يا از اين جهت که مرسوم بوده و يا به اين خاطر که خانواده‌شان حوصله سرگرم کردن آن‌ها را نداشتند، برايشان تبلت خريدند. اين کودکان امروز مکانيزم مغزشان اشتباه عمل مي‌کند و نمي‌توانند اضطراب را کنترل کنند. بسياري از کودکان معتاد به بازي هستند. چرا که فضاي اجتماعي براي اينکه با همسن و سال يا جنس مقابلشان صحبت کنند، فراهم نيست. وقتي نتوانند در فضاي واقعي  ارتباط برقرار کنند، به فضاي مجازي رجوع مي‌کنند. اين فضا بهترين محيط براي اين است که خود واقعيشان را پنهان کنند. اين کودک وقتي به 30 سالگي برسد، حتي نمي‌تواند براي خانه نان بخرد. اينجاست که بايد به فضاهاي آموزشي، مخصوصا آموزش‌هاي مهارت‌هاي روانشناسي به عنوان اورژانس اجتماعي نگاه کرد. بايد نيازهاي روانشناس حل شود. نه اينکه يک روانشناس دغدغه خريد يک کتاب 400 هزار توماني را داشته باشد.

در مجموع به عنوان يک مادر که فرزند نوجوانش خود از آموزه هاي خانه صلح بهره برده است به مادران و پدران دغدغه مند توصيه مي کنم به جاي چالش هاي غير علمي و مساله دار با فرزندان در آستانه بلوغ و ناتواني در حل آنها سري به خانه صلح بزنيد تا بتوانيد با روش هاي علمي رفتارهاي خود و فرزندانتان را به سوي ادب و احترام متقابل هدايت کنيد.

 

 مدير مسئول