حافظ بخوانیم
یادداشت |
■ آزاده حسینی
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصّه سرآید
«بر سر آنم» یعنی «قصد دارم» و می خواهم اگر از دستم برآید و امکان و شرایطش فراهم باشد، دست به کاری زنم و کاری را شروع کنم که موجب پایان یافتن غم و غصه شود. «از دست برآمدن» کاربرد امروزی هم دارد و به معنای «میسر شدن» و «ممکن و مقدور بودن» است. غم و شادی دو عنصر در هم آمیخته زندگی است. اگر غم را به طعم تلخ و شادی را به طعم شیرین تشبیه کنیم؛ طعم شیرین معمولا زودتر از طعم تلخی از بین می رود و تلخ که در انتهای زبان با حس چشایی درک می شود، ماندگارتر است. البته همه طعم های تلخ، مانند شکلات و قهوه لزوما آزار دهنده نیستند. ولی باید بلد باشیم که چگونه طعم تلخی های آزار دهنده را از بین ببریم و چطور از برخی تلخی ها، تجربه های دلنشین بدست آوریم. همیشه یک برنامه ریزی درست و حسابی، یک شروع هدفمندانه و خلاق می تواند جانی تازه به احوالمان دهد و حالی تازه به روزگارمان. اما آن کار مهم، آن کار دوست داشتنی، آن کاری که در صورت امکان آغازش کنیم، می تواند غصه و ناراحتی های ما را از بین ببرد، چیست؟ دست به کدام کار بزنیم که غم و تلخی تمام شود؟ شما چه در سر دارید؟ کدام کار است که احوال خوش به دلتان می دهد؟ دست به چه کاری می زنید که غصه سرآید؟