بزرگداشت شيخ اشراق
یاددداشت اول |
■ با مسووليت سردبير
هشتم مرداد روز بزرگداشت فيلسوف مشرق شهاب الدين سهروردي است، سهروردي را در جواني يعني در 36 يا 38 سالگي به کام مرگ فرستادند اما تلاش هاي او عليرغم جواني هم چنان پايه گذار بحث و گفت و گوست و دريغا دريغ که ما از آن منبع انديشه بهره اي نمي بريم. شهاب الدين سهروردي ملقب به شيخ اشراق، حکيم و عارف بزرگ قرن ششم و شهيد راه حقيقت و معرفت که بنيان گذار حکمت اشراقي در جهان اسلام است را مي توان احياگر حکمت خسرواني يا حکمت فهلويون ايران باستان دانست. او با دسترسي به منابع زرتشتي و تدبّر در حکمت ايراني و يوناني، آموزه هاي بنيادين اين دو شاخه را در حکمت خسرواني به سامان رساند آنگونه که هاشم رضي نويسنده کتاب حکمت خسرواني مي نويسد: از سده چهارم هجري به بعد، اساطير حماسي ايران متحول شد. فردوسي در ميان اين دوره و در آغاز تحولي نوين قرار داشت. کار مهم فردوسي اين است که اساطير ايراني را از دوران حماسه به تاريخ باستاني و از دوران باستان تا به دوران تاريخي با زباني شيوا و ساده احيا و بازسازي کرد. کار بزرگ سهروردي اما، اين معمار بزرگ فلسفه اسلامي- ايراني و پيروان او اين است که به فراخور زمان خود، از اساطير حماسي ايران، اساطير عرفاني را ساختاري نوين بخشيدند. در حکمت اشراق خود، زال و رستم و اسفنديار را از ديدگاه حکمت و عرفان نگريستند. سلاح از تنشان برداشتند و به کسوت عرفانشان آراستند. کيخسرو و منوچهر و کيومرث و جمشيد به کسوت عارفانه درآمدند. رستم و اسفنديار نيز همان تحولي را يافتند که بهمن و ساير امشاسپندان يافتند و اين داستان تا به ملاصدرا ادامه مي يابد و او نمونههاي اوليه يا مثلها را مورد تدقيق قرار داد. شيخ اشراق علاوه براي آنکه در آثار مهم عربي خويش همچون حکمت الاشراقيه شرح اين آموزه ها مي پردازد، در آثار فارسي خود نيز که بخش اعظم آنها را رساله هاي رمزي-عرفاني تشکيل مي دهند...
با به کارگيري نقش هاي نمادين برخي از شخصيت هاي اساطيري ايران باستان، همچون فريدون، کيخسرو، سيمرغ، زال، رستم و اسفنديار، همان مباني حکمت خسرواني را به تصوير مي کشد و از آنها جهت بيان حکمت اشراقي خويش سود مي جويد. روايت هايي که وي از اين شخصيت هاي اساطيري به دست مي دهد، در عين آنکه تا حد زيادي منطبق بر روايت هاي مرسوم پيشينيان همچون شاهنامة فردوسي است، اما در نقاط خاصي با آنها اختلاف دارد، چندان که مي توان او را مبدع روايت ديگري از شخصيت هاي اساطيري ايران باستان دانست. نقطة اوج اين نوآوري را در داستان نبرد رستم و اسفنديار مي توان مشاهده کرد. بنيانهاي دوازده گانه حکمت خسرواني با اهورا شروع ميشود که آن را به خرد مطلق معنا ميکنيم. بنيان دوم، مزدا يا خردورزي است، به معناي عقل کل و نه عقل جزيي و عقلانيت ابزاري. بنيان سوم، هنجار داد و راستي است. چهارم، نفي نيرو اهريمن است؛ به معناي شکست نهايي نيروي اهريمني. بنيان پنجم نيز فره ايزدي است. ششم، همبستگي آفريننده و آفرينش است. بنيانهاي دوازده گانه بعدي کامجويي و شادي جويي معقول از هستي است، فرشگرد( فَرَشگَرد در زبان پهلوي بمعني رساندن جهان به کمالي است که در آغاز آفرينش و پيش از يورش اهريمن و ورود پليدي به آن، وجود داشتهاست پديده اي به مثابه معاد را مي گويند)، نوروز و سوشيانت به معناي رهانندهاي که در آينده خواهد آمد نيز از اصول ديگر آن هستند اين نظام با اصولي که ذکر شد انسان را به تعالي و در نهايت به ديدار دوست، فنا و وصل ميرساند. حکمت خسرواني به دنبال حکمت پهلواني شکل ميگيرد و شاه صاحب فره ايزدي و خرد مطلق ميشود.