اراده‌ي مردم و قدرت رسانه


یادداشت |

 علي کيان

 

مقصود من از ارادهي مردم، فرايندي آگاهانه، رهايي بخش و جامع است که معطوف به خرد جمعي باشد. به کار انداختنِ ارادهي مردم امري داوطلبانه و از مقولهي آزادي عملي است و نظير ساير فرمهاي کنش جمعي، ارادهي مردم سازمانيابي ميشود. آنجا که اراده اي هست راهي هم هست، اينکه گفته شود ما راه را با طي کردن هايش ميسازيم به معناي مقاومت کردن در برابر آن زمينههاي تاريخي، فرهنگي و اجتماعي - اقتصادي اي است که راه ما را تعيين ميکنند. به معناي پافشاري کردن بر روي اين ايده است که آنچه که در وهلهي نخست به يک فرايند سياسيِ رهاييبخش تبديل ميشود، ارادهي مردمي است که در مواجهه با شرايط پيش رو، مسير تاريخ خود را به دست ميگيرند. بيگمان عزم نيتمند مردمي که، به رغم پيچيدگي زمينه و فرمهاي دانش و قدرت، برآنند جايگاه خود را بستانند و حفظ کنند، ارزشمند و درخور ستايش است. با اين حال گفتن اينکه ما راه خود را با طي کردنِ آن ميسازيم، به اين معنا نيست که يک اراده ميتواند خودش و شرايطش را ناگهاني و از هيچ به همه چيز تبديل کند. بلکه گفتن اين حرف به معناي اينست که موانع تنها در روشنايي پروژههايي که بناست آنها را پشت سر بگذارند، پديدار ميشوند. ما در دنيايي زندگي ميکنيم که براي اخبار و دادههاي جديد گرسنه است و هر کشوري دسترسي سريعتري به اخبار و اطلاعات براي شهروندان خود فراهم کند، از بقيه جلوتر ميافتد. اگر همين شرايط را در رقابت کشورها در نظر بگيريم، نميتوان ادعا و نظريات بسياري از کارشناسان سياسي در مورد "جنگ ديجيتالي عصر جديد" را انکار کرد. اين روزها، کشورها و قدرتهاي سلطهگر با بهرهگيري از بيشترين حجم اطلاعات و انتقال آنها، اهداف خود را در خارج از مرزهاي سرزميني جستجو ميکنند و به همين منظور رسانههاي قدرتمندي براي انتقال اطلاعات و تفکرات استعماري خود به مردم کشورهاي مختلف جهان راهاندازي ميکنند که هر روز تعداد آنها در حال افزايش است. رسانهها پل ارتباطي و بلکه وسيلهي تسلط بر افکار، اراده و احساسات بشريت دوران معاصر به شمار ميآيند. مراکز رسانههايي که به مدرنترين فناوري جهاني مجهزند، از يک سو ابزاري در جهت اجراي عمليات رواني قدرتها عليه ملتها و دولتهاي مستقل هستند و از سوي ديگر وسيلهاي براي کنترل، تضعيف، جهتدهي و هدايت جوانان در سراسر جهان محسوب ميشوند. با توجه به تحولات عظيم در بهرهگيري از رسانهها، نظام سلطه از رسانههاي نوين ديداري، شنيداري و نوشتاري، براي تحميل ارادهي خود بر ملتها استفاده ميکند. در هر حال آنچه مسلم مينمايد، اين است که جنگ رسانهاي از برجستهترين مؤلفههاي جنگ نرم و کمک به پيشبرد جنگ سخت است. عمليات رواني حتي بدون نياز به جنگ سخت، به عنوان مهمترين جنگ مدرن در جهان کنوني محسوب ميشود. از آنجا که قدرتها توان به ميدان آوردن نيروي نظامي را ندارند و يا جامعهي آنان قادر به تحمل تلفات انساني نيست، به جنگ رسانهاي روي ميآوردند و از اين ابزار بهرهبرداري ميکنند. در عصر کنوني به دليل پيچيدگي اجتماعي و اهميت يافتن نقش رسانههاي جمعي در ايجاد روابط جوامع، کاربرد اين وسايل در زمينههاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي و نظامي بيش از پيش مشهود است و اثر آن را ميتوان در ظهور رفتارهاي جديد در ميان جوامع در حال توسعه مشاهده کرد. با اين تفاسير عجيب نيست که تکيهزدگان بر اريکهي قدرت، رسانهها را دستکم نگيرند، زيرا آنان خوب ميدانند که عزم و ارادهي مردم تنها با پشتوانهي اصحاب رسانه است که قدرتمند ميشود و آنچه مسلم است اين است که تنها راه براي نشنيدن صداي مردم، شکستن قلم‌‌هاست.

 

خبرنگار