بسکتبال را به بومي ها بسپاريد
تیتر اول |
بهنام نيک پيام- پس از قهرماني تيم بسکتبال شهرداري گرگان و راه يافتن به جام باشگاه هاي غرب آسيا، در فصل 1403-1402ليگ برتر ايران، مسوولين و دست اندرکاران اين تيم براي حضور قدرتمندانه در ليگ برتر ايران و بازي هاي جام باشگاه هاي آسيا، مصطفي هاشمي را به عنوان سرمربي انتخاب کردند. اين مربي باتوجه به حيطه ي اختياراتش درتصميمي عجيب وغير منتظره شاکله ي اصلي تيم قهرمان فصل پيش را دگرگون کرد، رفتن ستاره هاي تيم قهرمان و آمدن ستاره هاي جديد به همراه دو بازيکن خارجي در پست يک وپنج از نظر هواداران خيلي منطقي نبود وآن ها معتقد بودند که ترکيب تيم قهرمان نبايد زياد دستخوش تحول شود. با اين وجود پذيرفتند که از کادر فني و بازيکنان تيم حمايت کنند که انصافا هم سنگ تمام گذاشته و تا واپسين لحظات دست از حمايت برنداشتند. براي طولاني نشدن کلام، ازجزييات و آنچه در درون تيم و بر روي نيمکت گذشت مي گذريم. فقط به کليات و نحوه ي مديريت حاکم برتيم(باشگاه) اشاره مي شود. نخست بايد ديد چه کساني و به چه منظور خواهان دگرگوني تيم قهرمان بودند؟ آيا براي آوردن سرمربي جديد و تغييرات وسيع درتيم، به درستي انديشه شده بود که به لحاظ بار مالي وکسب نتيجه چه تبعاتي درپي خواهد داشت؟ به نظرمي رسد بازيکنان فصل پيش به دليل جا افتادن در تيم و ارتباط خوب با هواداران، قرارداد هايشان به سنگيني قرارداد بازيکنان جديد نباشد و از طرفي اکثر آن ها دو قهرماني را با گرگان تجربه کرده و براي فصل جديد با روحيه و با انگيزه تر بودند. البته تقويت تيم امري بديهي و براي علاقه مندان نيز قابل پذيرش بود. با اين اوصاف مصطفي هاشمي با ديدگاه و سليقه ي خودش تيم را تشکيل داد و پا به عرصه ي مسابقات گذاشت که حتما آگاه بود تماشاگران گرگاني به چيزي جز پوکر قهرماني يا نايب قهرماني آسيا نمي انديشند و در صورت نتيجه نگرفتن، بازخوردهاي منفي شديدي به همراه خواهد داشت. تيم گرگان با هاشمي خوب و طوفاني شروع کرد و از ديد هواداران شايسته ي قهرماني در ليگ ايران و تصاحب سکوي اول يا دوم جام باشگاه هاي آسيا نيز بود. با تحمل تمام مشکلات و فراز و نشيب زياد، تيم شهرداري در آخرين بازي هاي آسيايي و ديدارهاي فينال از نظر روحي و رواني کم آورد و به لحاظ جسماني نيز تحليل رفت که درنهايت دستش از رسيدن به جام کوتاه ماند! به نظر صاحبنظران علت اصلي افت روحي و تحليل قواي جسماني تيم گرگان، کادر فني وخود هاشمي بود. زيرا هرچه تيم روبه جلو رفت و بازي ها نيز فشرده تر شد، بجاي هماهنگي بيش تر و
ارايه ي بازي هاي روان تر، متاسفانه ضرباهنگ تيم گرگان کندتر شد
و برخي اختلاف سليقه ها بالا گرفت و بدتر از همه لجبازي سکاندار تيم با تعدادي از بازيکنان و نيمکت نشين کردن آن ها باعث شعله ورترشدن اختلافات دروني شد. تا جايي که به نظر مي رسيد بعضي از بازيکنان فقط جسمشان در زمين است اما از نظر روحي کاملا پريشانند و گاهي در به ثمر رساندن توپ هاي ساده نيز عاجز بودند!! با چنين شرايطي نرسيدن به قهرماني ليگ برتر و دست نيافتن به قهرماني يا نايب قهرماني باشگاه هاي آسيا امري طبيعي بود.
دقت به ليست بازيکنان وتيم هايي که مربيان غير بومي در گرگان در اختيار داشتند و کارنامه ي آن ها مبين اين است که کارخارق العاده اي نکرده اند. زيرا با آن بازيکنان و قدري مديريت، قهرماني در ليگي که بازيکنان خارجي سطح بالايي در آن توپ نمي زدند کار آنچنان سختي نبود.
از مهران شاهين طبع که اولين قهرماني را بدست آورد تا مهران حاتمي که دو قهرماني کسب کرد هرکدام داراي نقاط ضعفي بودند که کسي بدان ها نپرداخت و درسايه ي قهرماني ها گم شدند. اما کافي است به اولين نايب قهرماني حميدرضا کلاسنگياني و ليست بازيکنانش نگاهي بيفکنيد، آنگاه متوجه خواهيد شد که نايب قهرماني اين مربي گرگاني به مراتب ارزشمندتر از قهرماني غير بومي هاست. مهم تر از آن ها آيا مي توانيد عشق و تعصبي که در مربيان بومي وجود دارد را در مربيان غيربومي پيداکرد؟ هرگز.
فقط يک نمونه آن مهران شاهين طبع که ديديد به بهانه هاي مختلف اکثر ستاره هاي تيم گرگان را به تيم شيميدور رقيب گرگان کوچ داد و شايد بدش نيايد که دوباره هم سرمربي گرگان شود. با جمعبندي عوامل مختلف مشخص مي شود که چنانچه ابزار و امکانات لازم در اختيار مربيان گرگاني قرار بگيرد شک نکنيد که شايستگي هاي خود را نشان خواهند داد و همانند دوران بازيگري مي توانند براي گرگان افتخار آفريني کنند. بنابراين شوراي شهر و شهرداري گرگان تا از اين ديرتر نشده به مربيان گرگاني اعتماد کنند و سکان رهبري و نيمکت تيم را به آن ها بسپارند. باور داشته باشيد که بهترين مربي غيربومي جز کلاس گذاشتن وبستن قرارداد سنگين مالي چيزي به تيم اضافه نخواهد کرد. آن ها مي آيند فقط پولشان را مي گيرند و مي روند. به اين فکر نباشيد که مرغ خانه ي همسايه غاز است.