راهپيمايي اربعين موزه عرفان
شعر و ادب |
محمّدديلم کتولي
اين جاري انسان هاست، در راه و خيابان ها
آشفته ترين رود است،در کسوت طوفان ها
اين نفحه ي آزادي، کز کرب و بلا خيزد
چهل روز تو را خواند، در هُرم بيابان ها
يک روز در اين صحنه، زينب به جفا طي کرد
همراه عزيزانش، با بي سر و سامان ها
اينجا همه اشک و خون، يا روضه و ماتم بود
سرهاي به ني رفته، چوب و لب و دندان ها
ريزند چو خاکستر، از بام و در کوفه
هم سوخته معجرها، بشکست دل و جان ها
کودک چو زمين افتاد، از ناقه چه خواهد شد؟
شلاق پي شلاق، سوغاتي مهمان ها
امروز در اين جاده، عشق است يقين جاري
همراه اسيران شو، وين موج زگريان ها
اين چاي عراقي را، با شوق بخور زائر
چون در پي آن جاري، مهراوه احسان ها
با عشق حسين اينجا، هر سفره شود پهن و
با شوق به ثارالله، رويَد گُل و ريحان ها
پيداست در اربعين، يک جلوه ايمان و
خُلق حَسني جاري است، در سيرت انسان ها
جود وکرم و احسان، شرمنده اين قوم و
مشَايه الاربعين، شد موزه عرفان ها