مروري بر آراي شيخ هادي نجم آبادي
یادداشت |
حسين قلندري
زمزمه هاي تغيير و تحولات در حکومت قاجاري ايران جهت برپايي مجلسي که در آن بتوان براي امورات مملکتي، قوانيني را به وجود آورد که آباداني مملکت، آسايش مردم و نيز در پيشگيري از ظلم و ستم به رعيت ايران کارساز باشد، چندان با ساختار ايلي حکمرانان قاجار و شاهان مستبد آن، سازگاري نداشت. صداي خيزش اصلاح طلبي به طور حتم از زمان سلطنت ناصرالدين شاه قاجار در ايران شنيده مي شود اگرچه قبل ازدوره شاهي او نيز در امورات نظامي و آموزشي، عباس ميرزا عده اي را براي اخذ دانش نوين راهي بلاد فرنگ نموده بود. در مشروطه ايران نمي توان يک فرد و يا يک گروه را به عنوان منشائ تحولات سياسي و اجتماعي در جامعه دانست و مصادره به نفع کسي يا کسان خاص در اين رخداد خطاست. نقش همه مردم زمانه در آن روزگار محفوظ است اما شناسنامه افرادي که با گسترش افکار نوخواهي بيش از ديگران در به دست آوردن اين خواسته اجتماعي فعال بوده اند، در تاريخ ايران برجسته است. سهم خواهي در رخدادهاي بزرگ اجتماعي در جامعه ايران مانند مشروطه سابقه ديرينه اي دارد و هر پژوهشگر از زاويه ديد خود احتمالا طبقه، حزب و يا کساني را به جهت برتري تاريخي، محق تر مي دانند. جامعه سنتي ايران در قبل و بعد از پيروزي مشروطه تحولات زيادي را از سر گذراند. سخت ترين اين تحولات پذيرش افکار نو و راندن سنت هايي بود که قرن ها با آن همزادي داشتند. جدال دنياي قديم و جديد يا چالش مدرنيته با سنت در ايران اکنون نيز ادامه دارد. سرزمين ايران پس از سال ها اندوختن تجربه هاي گوناگون در هر دو مسير سنت و نوزايي، باز دل مشغولي هايي دارد و اين نگره ها هنوز در نزد نمايندگان هر دو طيف محفوظ مي باشد. حکومت هاي استبدادي به ويژه در برخي ملل اسلام، تلاش بيش از حد براي بقاي خود نشان مي دهند و در اين راه از غيرت ديني عالمان جامعه خود نيز بهره مند مي شوند و آنان را به رويارويي با متجددان عصر فرا مي خوانند که هدف اصلاح گران و نوگراها «کشتن شاهان و علما و رواج فساد و برداشتن حجاب از سر زنان و تجاوز به نواميس مردم است » (رحمانيان، 1388، 124) .
در اين نگره استبدادي، سخن گفتن از قانون، مشروطه، جمهوري، حقوق مردم و چيزهايي از اين دست مفاهيم نو، کفر است و واژه آزادي مترادف با کلمه « قبيحه » معني مي گردد و تلاش مي گردد به استناد آيات و روايات، «سلطنت استبداد مطلقه» با منشاء رباني تعريف گردد. بر اساس مقدمه اين نوشتار شيخ هادي نجم آبادي (1902-1834/ 1220-1250) از پيشروان نوخواهي در تاريخ ايران سهم و جايگاهي مناسبي دارد. او شيخي آرام و پوياست و به " سيدجمال الدين اسدآبادي " که خود از متأثرين به افکار سيدجمال بود، توصيه نموده بود که با روش آرام تري به بيدار کردن ضمير خفته ايرانيان در راه بيداري اقدام نمايد و راه اصلاحات را آهسته و با تفسير قرآن مجيد شروع کند. (مدرسي، 1355، 90-291) .
شيخ هادي از روحانيون آزادانديش زمانه قاجار است و خاندانش پس از سير طولاني از روستاي نجم آباد افشاريه ساوجبلاغ به محله سنگلج تهران انتقال مي يابند. پدر او ملا ابراهيم و نيز عمويش ملامهدي مدتها متولي مدرسه و مسجدي بودند که به دستور فتحعلي شاه براي آنها آماده شده بود و شيخ هادي نيز به سنت گذشته پس از مراجعت از نجف اشرف همان مسير گذشتگان خود را طي نمود و در سن هفتاد و يک سالگي در صحن مسجدي که به نام خود او در محله حسن آباد تهران و معروف در خيابان شيخ هادي است، مدفون شد. شيخ چهره اي بسيار مردمي در منابع نوشتاري دارد و از پيشگامان فکري نهضت مشروطيت ايران به حساب مي آيد. او به احياي دين متأثر از سيدجمال الدين اسدآبادي دست مي زند و با خرافه هاي اجتماعي، سنتي، و نيز مذهبي تاريخ ايران مبارزه مي نمايد و در راه خدمت به آرمان هاي نوگرايانه و زمينه ساز مشروطه تا جايي پيش مي رود که علناً دربار ناصرالدين شاه و شخص او را مورد خطاب و نکوهش قرار مي دهد که «علت بدبختي ايران و ايرانيان، وابسته بودن دربار به بيگانگان» است. (تحريرالعقلا، ص50) .
نجم آبادي با تمامي تکفيرهايي که در باب او صورت گرفت توانست عمري پربار و شاگرداني چون دهخدا، قزويني، ملک التمکين و ديگران را پرورش دهد و با انجمن هاي سري فراماسونري و نيز «انجمن اخوت» در ارتباط باشد و تنها راه بازگشت به مسير توسعه و اصلاحات را در بازگشت به افکار و زندگي « مؤسس اسلام » معرفي کند. شاهان قاجار نيز با همه انتقادات خود به شيخ هادي از او ستايش کرده و به مدرسه او رفت و آمد داشتند. اثر مهم او «تحريرالعقلا» چندين بار توسط شاگردان و بستگانش به ويژه در دوره رضاخان البته پس از مرگ او چاپ شد. «تحريرالعقلا» در اصل گردآوري سخنراني هاي شيخ هادي است که به نوعي بيان گر انديشه هاي فقهي و اجتماعي اوست که دامادش مرتضي نجم آبادي آن را تدوين و برادر سياستمدار بزرگ فروغي يعني ابوالحسن خان فروغي که خود مقاله اي در باب شيخ دارد، بر آن مقدمه اي افزوده است. بيشترين شرح اين کتاب در خصوص خود شيخ هادي است و اقداماتي که او در زمينه حوزه علميه، مدرسه و مسجد خود انجام داده است. تلاش هاي شيخ در ساير مقوله ها از جمله اقدامات عمراني او نيز در اين مقاله آمده است. دکتر رحمانيان استاد تاريخ دانشگاه تهران شيخ هادي را از علماي روشن انديش و نوگراي دوره قاجار و عصر ناصري مي داند که زمينه ساز تغيير افکار و اصلاح نظام سياسي جامعه بود و در تهران «محکمه شرع داشت» (رحمانيان، 1388، 98). ابوالحسن فروغي نيز در مقدمه «تحريرالعقلا» شيخ را اينگونه معرفي مي کند که « ... با پادشاهي مقتدر ناصرالدين شاه به وفور و ثبات مقاومت مي کرد و مطلوب خود را در اقامه حق پيش مي برد.» (همان، 98). شيخ هادي رسالت داشت مردم را نسبت به اوهام و خرافه ها و تقليد کورکورانه رهايي دهد و آرمانش اين بود که به " وسيله مذهب با ستم ستمگران و با درهاي خرافه آميز مبارزه کند و کشورش را به سوي برخي نوسازي هاي اجتماعي و سياسي سوق دهد ." (همان، 92) . مؤلف "تاريخ انقلاب مشروطيت ايران" دکتر ملک زاده درباب شيخ هادي توصيفات والايي دارد: " اين روحاني بزرگ در زمان خود در علوم ديني از همه بالاتر بود و روحي آزاد مرد و افکاري روشن و مترقي داشت... و اکثر روشنفکران دوره ناصري تربيت يافتگان دبستان اين روحاني بودند و رهبران نهضت نوين با او سر و سري داشتند " (ملک زاده، ج1، ص170) . به گواه ملک زاده، شيخ روزها از صبح در کنار ديوار خانه محقر خود روي زمين مي نشست و مردماني که طالب حقيقت بودند را ارشاد مي کرد. به همين دليل بود که مورد بغض و کينه روحانيون دنياپرست و دولتيان جابر بود و او را به فرقه هاي مختلف ازجمله بابي گري و بي ديني متهم مي کردند و مردم را از معاشرت با او باز مي داشتند. وي براي صدور رأي در يک اختلاف، لباس مبدل مي پوشيد و از همسايگان مختلف در خصوص نزاع سوال مي کرد تا صاحب واقعي مدعي را به درستي قضاوت نمايد. کاري که در مورد مِلک مورد اختلاف ميرزا يوسف مستوفي الممالک صدراعظم وقت و ميرزا عيسي وزير انجام داد بر اين اساس بود. خانه شيخ هادي مکان امني براي فعالان اجتماعي و درماندگان بي پناه سياسي بود. اگر فردي عليه حکومت استبدادي فعاليتي انجام مي داد و دست از هر جا مي شست، سراي شيخ پناهگاهي امن بود. در جريان مخالفت با اوراق استقراض روس، در پي روشنگري فعالان مدني و نيز اقدام ملي برخي صاحب منصبان درباري، موقرالسلطنه داماد مظفرالدين شاه نيز در اين فقره در مخالفت با اوراق ياد شده دستگير مي گردد. او در بازجويي ها نام افراد مرتبط و مخالف اوراق استقراضي را فاش مي کند که همه دستگير مي شوند به جز " ميرزاحسن رشديه " که در خانه شيخ هادي تحصن کرده بود. (رائين، 1378، 304). اگر رحم دلي شاه قاجار نبود همه آن مخالفان مي بايست در دم کشته مي شدند. در اکثر منابع شيخ هادي را فردي دگرانديش، فقيه باتقوا و زاهد تصور مي کنند. در برابر اين تصورات افرادي نيزهستند که وي را داراي عقايد ناهمگون و منحرف مي دانند و بسيار تمايل دارند که بابي بودن شيخ را به اثبات برسانند . معتقدان به اين باور مي گويند که شيخ در زمان اقامت خود در نجف اشرف بابي شده و اين عقيده خود را کتمان کرده و زماني که در تهران به عنوان عالم شاخص شناخته شد آرام آرام برخي از زواياي فکري بابي خود را بروز مي دهد. به زعم اين افراد شيخ در تأليف برخي آثار خود از بزرگان بابي مانند "بديعه مرآتي نوري " و" اسدالله فاضل مازندراني " نقل قول کرده است. اتهامات بابي و تکفيري عليه شيخ هادي در جريان زندگي اش بي شمار است با اين همه به راحتي نمي توان افکار او را به فرقه ها و نحل ذکر شده انتساب داد. عملکرد و آراي شيخ در زندگي فردي و اجتماعي اش از هر جهت قابل پذيرش است و از جهت اينکه وي عضو فراماسونري بوده، نمي توان هر نوع اتهامي را روانه ايشان نمود. در فرهنگ ناسالم و غيرعقلاني دوران قاجار از اين اتهامات براي افراد نوگرا و خواستار تحول در جامعه سنتي ايران فراوان ديده مي شود. شيخ هادي در بحران هاي اين روزگار، جداي از همدلي و هم نشيني با مردم روزگار خود که کمتر عالمي تن به اين کار مي داد ، توانست با همه اين اتهامات در ساخت مدارس و اماکن عمومي، امورات سادات و خيريه، بناي مدرسه رشديه و بيمارستان وزيري مشارکت کند و خدمات فرهنگي، اجتماعي و بهداشتي حوزه و مدرسه ديني خود را گسترش دهد. او به جهت همنوايي با مردم جامعه خود بود که توانست در پيدايش مشروطه تأثيرات خوبي را به نمايش گذارد. شيخ در روزگار "محدود" زمانه خودش توانست در احداث مؤسسات نو و به روز، اقدامات خوبي را به نمايش گذارد و در حوزه فکر و انديشه نيز بر اين رفتار به شهرت رسيد.