مروري بر آراي شيخ هادي نجم آبادي
یادداشت |
حسين قلندري
بارزترين وجه شيخ هادي در نسبت انديشه هاي او به مشروطه، مبارزه با جهل وخرافه پرستي است. او که يک منش فکري منطقي دارد به هر فرد يا مقامي که روح بشري را به ناکجاآباد خرافه ها مي کشاند، حمله مي کند و در زمانه اي که کوچکترين نقد به علما و مذهب برابر با ويراني خانه و کاشانه بود، پرهيز نمي نمايد.در باور شيخ به جهت اينکه مردم عامه در ايران بي سواد و يا کم سواد هستند، دليل نمي شود که بزهکاري در لباس عالم و عابد بر مردم سوار شده و برحسب خواسته خود آنان را به بيراهه کشاند. شيخ هادي همواره براي برائت از خرافات و تقليد کورکورانه نظر به اصلاح ديني دارد و در حوزه دين و سياست داراي نظرات آزادي خواهانه مي باشد. از همين منظر بود که در دوران مشروطه، نظرات و ايده هايش از سوي روشنفکران زمانه پذيرفته مي شود و چه بسا انتقاد انديشه او عليه استبداد نقش مهمي در اين دوران را ايفا مي کند. «تأکيد شيخ در استدلال آزاد عقلي و نادرستي پيروي از ظن و وهم و نيز تقليد نابجا تا آنجاست که در تناقض استعمال عقل و بزرگان زمانه، اولويت را به دامنه عقل مي سپارد و باور دارد که اسلام دين سياسي يعني عقل است و براي اصلاح دنيا و آخرت مي باشد.» به باور ايشان اگر قوانين سياسي و شرعي که در کتب مسلمين رايج است معطل و معوق مانده است و موجب مشکلات و گرفتاريهاي جوامع اسلامي از جمله ايران شده به دليل عمل نکردن درست به امر الهي و حکم عقل است (رحمانيان، 1388، 100). شيخ هادي تذکر فايده مندي را در خصوص رفع مفاسد و معايب و نيز آشفتگي نظام اداري و قضايي دوران خود بيان مي کند ودليل افزايش فساد در ايران و جامعه ايراني را اين امر مي داند که نوعاً در حکومت هاي استبدادي هدف آسودگي خلق نيست بلکه براي نفع رساندن به خود است که اين همه موانع را در توسعه و يکساني در جامعه به وجود مي آورد. وي تاکيد مي کند که سلطان يا والي بايد آگاهي بر امور داشته باشند و«اگر عالم نباشد و متصدي بشود، مقصر است». (همان، 101-100). وي نظر به وسعت فکري خود با همه جريان ها به گفتگو مي نشيند و آنان را در بيان و عقيده خود آزاد مي گذارد. معتقد است انحطاط دنياي اسلام و عقب ماندگي کشورهاي اسلامي در توسعه، به دليل ظهور فرقه هاي گوناگون مي باشد و " انصافاً اگر ما اهل اسلام، مثل زمان اول اسلام رفتار نمائيم و تأسي به حضرت خاتم، چون اتباعش نموده عبادت و عدالت و سياست و اخلاق پسنديده را چنان که از ايشان است، به کار بريم از اهل ملل به سوي ما راغب خواهند شد. " (تحريرالعقلا، 1378، 113) .
او در اين تفکرات مانند اغلب نوگرايان به مشروطه متأثر از سيدجمال الدين اسدآبادي است چرا که شيخ بر مسلک سيد همواره اشاراتي کرده و سيدجمال الدين نيز در مسافرت به ايران با شيخ هادي ديدار داشته و به تأثير از همين ديدار بود که شيخ هادي به لژ فراماسونري مورد نظر سيد در ايران وارد مي شود. اسماعيل رائين شيخ هادي نجم آبادي و " امين الضرب " تاجر معروف را از محارم سيد جمال در ايران معرفي کرده و يادآوري مي کند زماني که سيد جمال در ايران بود در فراموشخانه ملکم فعاليت مي کرد که از همه نزديکتر به سيد حاج امين الضرب از طبقه تجار و حاج شيخ هادي نجم آبادي از طبقه علما بودند که هر دو نفر در کار سياست وارد بودند و در فعاليت هاي سياسي کشور تحت تاثير تمدن خارجي نفوذ انگلستان قرار داشتند. (رائين، 1378، ص391) .
ميرزا رضاي کرماني در بازجويي خود اعتراف نموده که شيخ هادي از معتقدين سيدجمال الدين اسدآبادي است. (ناظم الاسلام کرماني، 1376، 82) . به باوري ديگر ملکم خان سعي داشت در لباس دين ايران را متصل به بلاد غرب متمدن نمايد و چه بسا در اين راه سخت، نياز به علمايي داشت که در نظر او بتوانند افراد را براي نظم مملکت و تربيت ملت تحريک کنند. شيخ هادي جزو کساني است که به جهت آزاد فکري و مشرب عقل گرايانه اش در ليست ملکم خان جاي گرفت، لذا شيخ نه تنها با " لژ " ملکم خان مراوده و رفت و آمد داشته و علاوه بر آن در عصر مخوف ناصري با عضويت در محفل جمعيتي «انجمن اخوت» که اعضاي آن اغلب مريدان صوفي منش و تابع صفي علي شاه بودند، نهاني پيوند يافت و حدود پنج سال بعد از قتل ناصرالدين شاه قاجار فعاليت آشکار خود را در اين انجمن اعلان نمود. اين انجمن و ساير انجمن هاي سري دوره ناصرالدين شاه قاجار شامل تشکيلاتي بودند که خيلي زود رهبري مشروطه را بر عهده گرفتند. رائين به نقل از محمود محمود درباره لژفراماسونري و تأسيس آن مي آورد که در اواخر سلطنت مظفرالدين شاه ايرانياني که به فرانسه و بلژيک مسافرت کرده بودند در آنجا وارد لژ شده و به ايران که بازگشتند اين فرقه را در تهران تأسيس مي نمايند. جالب اينکه در همين ليست اوليه نام شيخ هادي نجم آبادي در کنار نام سيد محمد طباطبايي، سردار اسعد، مشيرالدوله، پيرنيا و ديگران ديده مي شود. (رائين، 1378، 54).
علاوه بر فعاليت هاي ماسوني شيخ، او در " نهضت اتحاد اسلام " سيدجمال الدين اسدآبادي نيز مشارکت داشت و در شعبه پان اسلاميم سيدجمال در تهران حضور و در راس اعضاي فعال آن قرار گرفت. (حائري، 1360، 91) . کماکان در اغلب رخدادهاي زمانه شيخ هادي، حضور مستقيم و غيرمستقيم وي در اين جريان ها ديده مي شود." ناظم الاسلام کرماني " مدعي است که شيخ در قضيه «تحريم تنباکو» اگرچه در مجلس مذاکره مورد اختلاف شاه و علما در دربار حاضر نشد با اين همه پيغام داد که «استعمال دخانيات را مطلقاً حرام مي دانم ... اگر بناي آقايان بر حرکتي از طهران و مهاجرت به عتبات باشد، اول کسي که ردا بر دوش کند و با پاي پياده مهاجرت نمايد من مي باشم » (ناظم الاسلام کرماني، 1379، 14) . در تعبيري جالب از ملک زاده ذکر شده است که شخص ناصرالدين شاه بالاترين مانع و سد راه علم و پويايي ايران است و اگر همت مي کرد که ايرانيان را از تاريکي به سمت روشنايي، علم و دانش و عدالت پيش مي برد و اين امر به همت " روحانيون روشنفکر از قبيل حاجي شيخ هادي نجم آبادي و ميرزا سيد محمد طباطبايي و حکما و فلاسفه بزرگ از قبيل آخوند ملا هادي سبزواري و ميرزاي جلوه " اتفاق مي افتاد و پادشاه با دستياري آنها مي توانست گامي در راه سعادت ملت خود بردارد (ملک زاده، 1373، 4-103) .
شيخ هادي موافق سقوط حکومت استبدادي قاجار بود و کارکنان شاه اگرچه به ديدار او در منزلش مي رفتند اما شيخ سخت از آنان انتقاد مي کرد. آرمان شيخ اين بود که به وسيله مذهب با ستم ستمگران و باورهاي خرافه آميز مبارزه کند و کشورش را به سوي برخي از نوسازي هاي اجتماعي و سياسي سوق دهد (حائري، 1360، 92) . او دردمندانه ايرانيان زمان خود را با يهوديان مقايسه مي کند که حال ايرانيان بدتر از آنان شده که «در نزد دول و اهل ملل کمال ذلت را داريم». وي لبه تيز انتقاد را به سوي سران حکومت و شاه نشانه مي رود که اثر اين کارها اين ذلت هاست که از غضب الهي است (تحريرالعقلا، 70) . شيخ به شاه مي تازد که گاهاً افرادي را بر سر کارها مي گمارد که نه براي خدمت و فايده براي مردم بلکه براي سوددهي به شخص شاه است. معتقد است کشوردار بايد از ماموران قابل اطمينان و درستکار استفاده نمايد. در انديشه هاي سياسي شيخ اين امر مسجل است که او علم آموزي را صرفاً به حکم شرع و عقل مي پذيرد که در غير اين صورت اين کسب دانش تبديل مي شود به حب رياست که آسيب هاي آن دامن گير جامعه خواهد بود. شيخ هادي در اين مسير حتي به روحانيون بي سواد و کم سواد و نيز معيوب در اعمال و اخلاق مي تازد که وحشييين عالم که اطوار ما را مي بينند يا مي شنوند از ما حذر مي کنند... جهتش آنکه ما عقل سليم اصلي را که خدا عطا فرموده به کنار گذاشته ايم و هوي و وهم اخلاق رذيله را سلاطين قاهره و پيشوايان خود قرار داده ايم » (همان، 122-121). جالب اينجاست که " آغابيگم "دختر شيخ هادي و همسرش سکينه کنداشلو که از زنان مبارز دوره شيخ بودند بعدها « انجمن مخدرات وطن » را ايجاد کردند و در جمع خود 60 زن فعال مدني را بسيج نمودند تا در ادامه کارهاي عام المنفعه شيخ و تلاش هاي فکري او ادامه دهنده راهش باشند. اين انجمن ضمن تحريم کالاهاي خارجي موفق شد مدرسه اي براي دختران جوان در تهران تأسيس نمايد و براي کودکان بي سرپرست تلاش هايي را انجام دهد. همسر ملک المتکلمين، همسر يپرم خان ارمني و صديقه دولت آبادي که دبير " انجمن مخدرات وطن " بود ازجمله زنان سرشناس ميراث دار فکري شيخ هادي نجم آبادي در اين حوزه بودند. ميرزا رضاي کرماني "شاه شکار" در بخشي از بازجويي هاي خود در خصوص شيخ هادي گفته بود «مشرب آقاي حاج شيخ معلوم است که چه قسم صحبت مي کند. او روز کنار خيابان روي خاک ها نشسته است متصل مشغول آدم سازي است و تا به حال اقلاً بيست هزار آدم درست کرده است و پرده از چشم شان برداشته است و همه بيدار شده مطلب را فهميده اند» (رحمانيان، 1388، 101). شيخ هادي براي آزادي، عدالت و نيز آگاهي فردي و اجتماعي در فضاي بسته زمان خويش، قدم هايي را برداشت که جامعه همه اين گوشه نشيني هاي او را در فرداي مشروطه تبديل به حرکت عظيم مردمي نمود و به مدد قوه فکري او زنان و مرداني چون او خواسته هاي مدني و فردي را توانستند در برابر مستبدين تماميت خواه عرضه دارند. اگر چه مدعيان آزادي همواره دستاوردهاي اصيل انقلابي را در چارچوب خواسته هاي جزئي و منفعت خواهانه خود به کنترل در مي آورند، امري که معمولاً در پس هر انقلاب اجتماعي و سياسي رخ مي دهد اما تلاش هاي فکري و ديني شيخ در جامعه ايراني آن زمان ماندگار و اثرگذار شد. مشروطه جداي از فداکاري هاي عمومي، حاصل فکر و انديشه مردمان و نيز علاقمندي روشنگران ايراني به زندگي توسعه يافته مانند بلاد مغرب زمين است و اگر حاصل مشروطه را استقرار نظم و قانون و نيز عدالت و پيدايش نهادهاي قانوني و مدني در ايران بدانيم، اين دستاوردها در اصل محصول مبارزات مردمي به همراه تلاش هاي فکري دوران مشروطه و پيش از مشروطه مي باشد. جايگاه روشن بينان و انديشمندان وطن دوست در اين امر بسيار شاخص است. شيخ هادي نجم آبادي و ساير هم قطاران او جايگاه خاصي در بررسي و سير انديشه هاي نوخواهانه ايران در پيروزي مشروطه دارند. با تفاوت ها و تشابه هايي که بين افکار آنان وجود دارد سهم هر کدام در پيروزي عليه استبداد و به دست آوردن سهمي از آزادي و نهادهاي مدني محفوظ است. براي نمونه تاثيرات از انديشه هاي سيدجمال الدين اسدآبادي درخصوص اتحاد اسلام و مبارزه با کفر و ظلم نيز فراموش نشدني است. با اين همه شيخ هادي عالمي داراي فکري نو در حوزه دين و جامعه ايراني است که همواره متهم به همراهي با فرقه هاي ضاله بوده ولي به جهت همراهي با خواست عمومي مردم که هدف اصلي آنان يعني رهايي جامعه از بندگي ظالمان و حاکمان زمانه است، دست يافت. سهم شيخ هادي نجم آبادي به دلايل گوناگون در سير اين انديشه ها نسبت به ديگران فزوني دارد چرا که شيخ زندگي طبيعي خود را ادامه داد، با سران و مقامات رفت و آمد رابطه خود را معنادار نمود و با آنکه جزو فراماسون ها شد، پس از مرگش ثمره فکري و عمراني او پديدار گشت امري که براي ساير فعالان مدني و سياسي آن روزگار اتفاق نيافتاد و اغلب آنان فراري، خلوت نشين و يا در اين راه کشته و شهيد شدند. در فرداي پيروزي مشروطه، ياران و شاگردان شيخ هادي جزو هيئت رئيسه مجلس و يا ساير نهادهاي مدني آن دوره شدند. زندگي شيخ هادي آرام و پيوسته است و از همه مهم تر مقبوليت و دستگيري او از ضعفا عامل خيلي مهمي در پذيرش رفتار او در جامعه گرديد.
شيخ به جهت دوري از دربار و همگرايي با مردم عامه، توانست در بدنه جامعه ايراني نفوذ کند و رفتارهاي صوفي مسلک شيخ هادي هم در اين مسئله تاثير فراوان داشت. مشروطه پس از او و با سير نامتوازن خود، برآيندهاي متفاوتي از آراء و انديشه هاي مبارزان قبل و بعد از مشروطه را به نمايش گذاشت ولي ماحصل اين افکار نو براي شيخ و ديگر نوانديشان اين بود که آنها مي خواستند جامعه ايراني دربند قاجار را به محوريت عقل در مسير روشن و منظمي در زندگي اجتماعي نو برگردانند، آرزويي که نه در دوران هرج و مرج مشروطه و نه در ايام و بحران هاي پس از مشروطه در جامعه ايراني محقق نشد با اين همه انديشه هاي نو به حرکت در آمده بودند.