فکري به حال گلستان کنيد


یادداشت |

ستاره  حجتي

 

پدر است. پسرجوانش را از دست داده است. بريده بريده حرف ميزند وقتي ميگويد: «پسرم بچه يک ساله داشت خانم. اما خودش هم بچه بود. فقط 24 سال داشت.»  صدايش ميلزرد وقتي ميگويد: «از نداري آدم زن و بچهاش را ميگذارد ميرود کيلومترها آن طرفتر کار کند.  در اين استان هيچ چيزي نيست. هيچ کاري نيست. جوانها بايد چه کار کنند؟» به اين سوال قرار نيست نه اين پدر پاسخ دهد و نه هيچ کس ديگري غير از همه کساني که در طول همه 24 سال عمرِ «سيدمنصور» مسئوليت داشتند کار و آيندهاش را تضمين کنند. جز هر دولتي که بعد از دولت ديگر روي کارامد و مسئوليت بيکاري و فقر و هزار مشکل ديگر را به گردن قبليها انداخت. با اين حال «سيد منصور جعفري» جوانترين کارگر معدن در شيفت کذايي شب 31شهريور، بايد در فاجعهاي که آن هم احتمالا ناشي از نبود ايمني در معدن ذغال سنگ طبس است، همراه با ساير همکارانش جان ببازد.  ارديبهشت سال 96، وقتي معدن زمستان يورت با آن انفجار مهيب 44 کارگر را به کام مرگ کشاند همه مسئولان کشور و استان قول دادند: «زمستان يورت ديگر تکرار نميشود.» هنوز لحظههايي که اين تيتر را بر عکس حادثه ميگذاشتم و فکر ميکردم بعد از روزها خبر فاجعه آميز، دارم اميدي در قلب گلستان زنده ميکنم را فراموش نميکنم. اما تکرار شد...

زمستان يورت ديگري اين بار در طبس اتفاق افتاد و باز دود اين عزا به چشم گلستان هم رفت.  مروري بر شاخصهاي توسعه گلستان به ويژه در بخش روستايي به خوبي نشان ميدهد چرا جوانان اين استان که خود مهاجرپذير است در جستوجوي کار بايد جلاي خانه و زندگي کنند: «درآمد سرانه خانوار در گلستان نصف ميانگين کشوري است، اين شاخصه نشان مي دهد وضعيت برخي شهرستانهاي استان گلستان غيرقابل قبول است، 37 درصد جمعيت روستايي گلستان معادل نيمي از جمعيت استان جزو سه دهک کم برخوردار هستند. 75 درصد جمعيت روستايي گلستان جزو پنج دهک کم برخوردار هستند، همچنين 41 درصد جمعيت شهري گلستان نيز جزو پنج دهک کم برخوردار محسوب مي شوند و متأسفانه نرخ بيکاري در برخي شهرستان هاي گلستان بالاي 22 درصد است و اين شاخصه ها نشانه عدم بهره گيري لازم از ظرفيت هاي موجود و استفاده از آن در راستاي پيشرفت و توسعه گلستان است. زيرساخت هاي گلستان در حوزه برق، آب، راه و امثال آن در حد دو دهه قبل استان هاي ديگر است و در استان گلستان بيش از 95 درصد آب شرب از آب هاي زيرزميني تأمين مي شود حال آنکه اين شاخص در استان هاي خشک و کويري کمتر از 57 درصد است.» اينها صحبتها و اعداد و ارقامي است که خود استاندار گلستان در زمان روي کار آمدنش اعلام کرده است و همچنان هم اينگونه مانده است. من اگر به جاي او بودم به جاي رفتن به مراسم ختم جواناني که حتي احتمالا کودکانشان نيز بايد 10 يا 20 سال ديگر همين مسير را در جستوجوي نان شب در پيش بگيرند؛ دفتر توسعه استان را ورق ميزدم. گرچه بسياري از مشکلات اقتصادي و معيشتي گلستان برشي از چالشهاي کلان کشور است اما حالا استان فکر عاجل ميخواهد. دو فاجعه در تاريخ معدن ذغالسنگ کشور رکوردار کشتار شد و گلستان در هر دو حادثه، آنهم فقط به فاصله 7 سال سياه پوش شد. فکري به حال گلستان کنيد که اگر دست نجنبانيد سرنوشت با همه بازيها و شوميهايش از شما پيشي خواهد گرفت.

 

روزنامهنگار