7 اُکتبر 2023 و ابد و يک روز


یادداشت |

حسين  دوست محمدي

 

درست يک سال پيش در 7 اکتبر 2023 خبر شبيخون حماس به اسرائيل جهان را در بهت و حيرت فرو برد. جنبش حرکت مقاومت اسلامي فلسطين؛ حماس در عملياتي غافلگيرانه موانع مرزي بين غزه و اسرائيل را کنار زد و در بامداد هفتم اکتبر پس از خلع سلاح مرزبانان اسرائيلي از زمين و هوا مواضع نظامي، پايتخت و شهرهاي بزرگ اسرائيل را هدف قرار داد، تا عمق 40 کيلومتري قلمرو اسرائيل پيشروي کرد و پس از وارد آوردن تلفات قابل توجه و به اسارت گرفتن تعداد زيادي از شهروندان و نظاميان اسرائيلي به غزه بازگشت. کل اين ماجرا حداکثر 12 ساعت به طول انجاميد اما پيامدهاي آن 12 ماه است که ادامه دارد و در افق پيش رو هم نشاني از پايان ماجرا ديده نمي شود به همين منظور بنا داريم در اين يادداشت از دريچه واقع گرايي نگاهي اجمالي به اين رويداد داشته باشيم. پارادايم واقع گرايي يکي از نخستين پارادايمهاي شکل گرفته در روابط بين الملل است. واقع گرايي بر چند اصل عمده استوار است از جمله اينکه بر نظام بين الملل آنارشي حاکم است نه نظم، مناقشه و درگيري جزو ذات روابط بين الملل است، دولتها بازيگران عمده نظام بين الملل هستند و دولتها در عرصه نظام بين الملل به دنبال دو هدف عمده هستند و آن تضمين «بقاء» و تأمين «منافع ملي» است. به مرور زمان و پس از فراز و نشيب فراوان از دل اين پاراديم رويکرد جديدتري تحت عنوان پراگماتيسم يا عملگرايي متولد شد که ضمن حفظ رابطه خود با اصول واقع گرايي اولويت تحليل خود را به نتايج عيني داد. رويکرد عملگرايي بيشتر تحت تأثير اتمسفر حاکم بر دانش سياسي در ايالات متحده آمريکا شکل گرفت لذا دانشمندان آمريکايي در اين خصوص بيشتر داد سخن داده اند معروفترين اين افراد عبارتند از پيِرس، جيمز و ديويياما در نيمه دوم قرن 20 دانشمند ديگري با نام توماس اسپريگنز هم به اين جرگه پيوست و با تأليف کتاب «فهم نظريه هاي سياسي» گامي بلند در تکميل دانش سياسي برداشت و تحولي عميق در تحليل رويدادهاي سياسي ايجاد نمود. اين کتاب نخستين بار در ايران در سال 1365 توسط فرهنگ رجايي ترجمه و به زيور طبع آراسته شد و تاکنون چندين بار تجديد چاپ شده است. از نظر اسپريگنز تحولات سياسي را بايد به ترتيب طي چهار مرحله بررسي کرد شامل:

الف – مشاهده بي نظمي يا بحران.

ب – تشخيص علل بحران بوجود آمده.

ج – ارائه راه حل گذر از بحران.

د – ترسيم جامعه ايده آل پس از گذر از بحران.

در اين يادداشت بنا داريم با کاربست رويکرد توماس اسپريگنز حادثه 7 اکتبر 2023 را مورد بررسي و تحليل قرار دهيم. 

 

الف – مشاهده بي نظمي يا بحران: خاورميانه به دلايل متعدد از جمله جغرافياي طبيعي، جغرافياي سياسي، جغرافياي انساني، سابقه حضور استعمار و مرزهاي جعلي، منابع زيرزميني، تشکيل کشور اسرائيل و... اجمالاً منطقه آرام و منظمي نيست اما نمي توان آن را فاقد نظم نيز دانست. به هر حال کشورهاي منطقه از طريق آزمون و خطا و پس از آزمايش رويکردهاي متعدد دوستي/ دشمني، جنگ/ صلح، مراودات اقتصادي/ سياسي، روابط فرهنگي/ اجتماعي، منافع مشترک اقتصادي و... به نظمي نسبي و نانوشته دست يافته اند. اين نظم نانوشته بر اصل مهم «حفظ شرايط موجود» استوار است. به اين مفهوم که وضعيت موجود را حفظ کنيم و از وخيم تر شدن شرايط جلوگيري نماييم. بر همين اساس و مطابق منطق واقع گرايي و پراگماتيسم کشورهاي منطقه بويژه اعراب پس از 4 جنگ ناموفق با اسرائيل از در آشتي درآمده يا با آن مدارا مي کنند اما فوران آرمانگرايي در قالب انقلاب اسلامي در ايران از سال 1979 به اين سو اين نظم نانوشته را زير علامت سؤال برد. انقلاب اسلامي با هدف ايجاد نظمي نوين در خاورميانه دست به کار طراحي محور مقاومت شد که هدف عمده آن محو اسرائيل و آزادسازي فلسطين بود. يکي از اضلاع عمده هندسه مقاومت در خاورميانه نيز حماس است که با حمله 7 اُکتبر 2023 نظم نانوشته موجود را به شکلي عريان تر به چالش کشيد. اين عمليات و پيامدهاي آن بحراني دامنه دار را در خاورميانه رقم زد.

 

ب – تشخيص علل بحران بوجود آمده: در نگاهي کلان علت عمده بحران غزه پس از حمله حماس در 7 اکتبر 2023 رويارويي دو پارادايم آرمانگرايي و واقع گرايي است. اين دو پارادايم تاکنون چندين بار در سطح جهاني و منطقه اي به هم آوردي يکديگر برخاسته اند. مثلاً آرمان برتري نژاد ژرمن در آلمان و شعار آسيا براي آسيايي در ژاپن به جنگ دوم جهاني انجاميد. آرمان صدور ايدئولوژي سوسياليسم و نابودي سرمايه داري نيز به جنگ سرد و در نهايت فروپاشي شوروي انجاميد. هم شعار از نيل تا فرات جريان تندرو اسرائيل و هم رويکرد محور مقاومت مبني بر محو اسرائيل از جغرافياي منطقه هر دو از جنس آرمانگرايي هستند. اين دو رويکرد اگرچه اهداف متفاوت و متعارضي دارند اما در ماهيت تفاوت چنداني با يکديگر ندارند و آن ناديده گرفتن شرايط عيني و اولويت بخشيدن به آمال و آرزوهاست. در بحران موجود حزب ليکود در اسرائيل و حماس در غزه نماد اين دو آرمان هستند. به زبان ساده مانع تراشي حزب راديکال راستگراي ليکود به رهبري بنيامين نتانياهو در مسير تحقق تأسيس دو دولت اسرائيلي و فلسطيني در اراضي قبل از جنگ 1967 از يکسو و اتخاذ رويکرد نظامي با هدف نابودي اسرائيل توسط جنبش حماس در غزه دو ريلي هستند که قطار بحران موجود بر روي آن در حال حرکت است.

 

ج – ارائه راه حل گذر از بحران: بحرانهاي غرب آسيا و خاورميانه بحرانهاي ديرپايي هستند و نه تنها ميل به کاهش ندارند که تمايل شديدي به افزايش نيز از خود نشان مي دهند. از ديرباز تاکنون رقابتهاي سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيک و... باعث رويارويي دائم کشورهاي غرب آسيا در برابر هم شده است. به عنوان مثال در نيم قرن اخير ترکيه با سوريه، ايران با عراق، عربستان با قطر، ارمنستان با آذربايجان، افغانستان با پاکستان، ايران با امارات، عراق با کويت دچار اختلافات مرزي بوده اند که بعضاً به جنگ و رويارويي انجاميده يا همچنان لاينحل باقي مانده است. در چنين منطقه اي که به انبار باروت شبيه تر است تا به چيز ديگر ارائه راه حل رفع بحران کار ساده اي نيست با اين وصف و با توجه به آنچه در يک سال اخير براي دو طرف مناقشه روي داده است با اين پيشفرض که شايد طرفهاي درگير تحت تأثير اين شرايط در راهبردهاي قبلي خود تجديدنظر کرده باشند اين بحران را در يک گام بزرگ و سه گام کوچک مي توان مهار کرد.

گام بزرگ براي حل اساسي و ريشه اي بحران روابط فلسطين و اسرائيل تن دادن دو طرف مناقشه و حاميانشان به الزامات منطق عملگرايي است. منطق عملگرايي نافي آرمانهاي دو طرف نيست اما با پيش کشيدن موضوع هزينه/ فايده و سود/ زيان اولويتهاي آنها را جا به جا مي کند و بر نتايج عيني و برونداد کنش سياسي تمرکز مي نمايد. به عنوان مثال کشورخواهان نابودي کشور است اما مي داند نابودي کشور به نابودي خود او خواهد انجاميد لذا بر اساس منطق واقع گرايي سياسي به ضرورت حفظ و تداوم بقاي خود اين آرمان را از اولويت خارج مي کند تا به اولويت مهمتر يعني حفظ بقاء خود بپردازد. بر همين اساس بايد گفت پيگيري تحقق آرمان از نيل تا فرات توسط اسرائيل و پافشاري محور مقاومت بر حذف اسرائيل از جغرافياي خاورميانه به مرور به تضعيف تدريجي و استهلاک دو سوي مناقشه خواهد انجاميد و مآلاً در کوتاه مدت بقاي رژيمهاي سياسي مستقر و در درازمدت کيان کشورهاي خاورميانه را به مخاطره خواهد انداخت. پس از اين مرحله مي توان براي حل بحران پيش رو سه گام اساسي برداشت:

- در گام نخست بايد همه بازيگران غيردولتي مهار شوند و از صف اول درگيري به حاشيه بحران رانده شوند.

- در گام دوم بايد دولتهاي قانوني فلسطين و لبنان که مستقيماً درگير مناقشه با اسرائيل هستند بر اساس عرف و ضوابط حاکم بر روابط بين الملل با حمايت همه جانبه کشورهاي عربي و اسلامي براي مهار بحران، جلوگيري از گسترش آن و ايجاد آتش بس پا پيش بگذارند.

- در گام بعد با محوريت سازمان ملل متحد يک کميته مستقل و بي طرف براي بررسي و حل و فصل جنبه-هاي متعدد بحران ازجمله تبادل اسراي دو طرف، برآورد و جبران اين خسارتها، ترميم خرابيهاي ناشي از جنگ بويژه در غزه، بازگشت آوارگان، نحوه واگذاري مديريت باريکه غزه به دولت قانوني فلسطين، رسيدگي به جنايات جنگي و ضدبشري مرتکبين و از همه مهمتر احياء گفتگوهاي سازش بين دولت فلسطين و دولت اسرائيل که به تأسيس دولت مستقل فلسطيني در کرانه باختري و نوار غزه بينجامد.

 

د – ترسيم جامعه ايده آل پس از گذر از بحران: پس از آنکه بحران 7 اُکتبر مهار شد و دريچه اي ديگر براي حل و فصل مسالمت آميز مسئله فلسطين پيش روي بازيگران منطقه اي و جهاني قرار گرفت بايد با محوريت سازمان ملل متحد و همراهي دولتهاي منطقه بدون دخالت احزاب راديکال و ميليشياي نظامي کارگروهي با مشارکت نمايندگان دو طرف و نمايندگان جامعه جهاني تشکيل گردد تا نقشه راه ترسيم جغرافياي جديد خاورميانه از راه تأسيس «دولت مستقل فلسطيني» ترسيم شود و طرفين مناقشه متعهد شوند حسب مصوبات قطعنامه هاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد و وفق معاهدات صلحي که طرفين به مفاد آنها متعهد هستند تا پايان حل و فصل بحران خاورميانه با شکيبايي در روند گفتگوها حضور داشته باشند. بديهي است بحراني که 80 سال به درازا کشيده در بازه زماني کوتاه مدت حل و فصل نخواهد شد اما همينکه بمباران و ترور و موشک باران و قتل و غارت و تخريب متوقف شود و عرصه رقابت از صحنه نبرد به مناظرات حقوقي و سياسي چرخشي محسوس يابد و ارجاع موارد مناقشه به مجامع معتبر بين المللي در دستور کار قرار گيرد گام بلندي در مسير تولد خاورميانه جديد برداشته خواهد شد. اسرائيل چنانچه خواهان بقاء و ادامه حيات در منطقه است بايد به اين روند بپيوندد و به تعهدات خود پايبند باشد. خاورميانه چه از نظر تاريخ تمدن بشري چه از نظر اقتصاد و منابع زيرزميني و چه از نظر موقعيت ژئواستراتژيک و ژئواکونوميک هارتلند جهان است. اين منطقه با برخورداري از مزيتهاي فوق لياقت و شايستگي صلح و ثبات و توسعه را دارد و بايد به همان سمت نيز حرکت کند در غير اين صورت تا ابد و يک روز در زندان تنش و تقابل و خونريزي و نابودي گرفتار خواهد شد.

 

مدرس دانشگاه، پژوهشگر