آقاي دکتر!! شما هم....؟


یادداشت |

 

   ابراهيم حسن بيگي

 

دکتر و مهندس، و بخصوص دکتر در جامعه ايراني از قديم جايگاه خاصي داشته و دارد. وقتي مي خواستند بگويند پسر فلاني دکتر شده روي واژه دکتر تاکيد مي کردند و ابرو به بالا مي انداختند. يعني خوش به حالشان. اگر پزشکي به خواستگاري دختري مي آمد يعني يک گله مرغ سعادت پشت بام شان نشسته. دکترها در جوامع ما چنان منزلتي داشتند که وقتي از بچه اي مي پرسيدند در آينده مي خواهي چه کاره شوي؟ بلافاصله مي گفت: دکتر. آمار بالاي انتخاب رشته علوم تجربي در دبيرستان ها فقط به عشق پذيرفته شدن در رشته هاي پزشکي است. خيلي ها حاضرند سالها پشت کنکور بمانند تا بلاخره در رشته پزشکي قبول شوند.

 

چرا شغل پزشکي در ايران اين همه مهم است و جايگاه پزشک رفيع؟

آيا جز اين است که شغل پزشکي حرفه بسيار شريف و پر در آمدي است؟ بخصوص اگر پزشکي فوق تخصص بگيرد و جراح باشد و اسم و رسمي در کرده باشد که نور علي نور است و نانش در روغن. هستند پزشکاني که در ابتداي راهند و تا رسيدن به قله دبش، راه زيادي دارند اما صحبت من معطوف به پزشکان پر تجربه و صاحب نامي است که بيماران زيادي پشت در مطب شان به صف مي نشينند. آيا مي توانيم اين پزشکان را جزو نيازمندان و نداران جامعه قرار دهيم؟ آيا پزشک جراحي که بابت هر جراحي اش ده ها ميليون درآمد دارد، سزاست که از بيمارش بخواهد فلان مبلغ بريزد به اين حسابش و يا فلان مقدار سکه طلا بياورد تا عملش کند؟

گرفتن زير ميزي در برخي مشاغل به امري عادي تبديل شده است. سالهاست که گرفتن  زيرميزي و رشوه در برخي مشاغل حساس باب شده است، البته مشاغلي که رشوه گير و رشوه دهنده قرار است منافعي را به جيب بزنند. کاري کثيف و غير انساني  که در فرهنگ ما به عنوان امري ناپسند و زشت تلقي مي شود و اگر کسي از گيرنده رشوه شکايت کند، قاضي مي تواند او را محاکمه و طبق قانون مجازات کند. چرا که گرفتن رشوه هميشه کاري زشت و غيراخلاقي و خلاف قانون تلقي شده است. البته کساني به اين امر اقدام مي کنند که در نگاه مردم از افراد دون پايه و فرمايه محسوب مي شوند. حال اينکه گفته مي شود و ديده مي شود که برخي از پزشکان جراح ما قبل از عمل جراحي از بيمار طلب رشوه مي کنند، باورش سخت است. مگر مي شود پزشکي که شغلش شريف است و کارش نجات جان انسان هاست و براي نجات جان بيمارش سوگند خورده از بيمارش چنين مطالبه اي داشته باشد؟ مگر مي شود باور کرد پزشکي که ماهيانه به واسطه عمل هاي جراحي اش و ويزيت بيمارانش چند صد ميليون درآمد دارد و در رفاه زندگي مي کند از کسي که مشکلات بيماري اش  و هزينه هاي سرسام آور درماني اش کمر او را شکسته، بخواهد به او پولي اضافه پرداخت؟ دوستي تعريف مي کرد قرار بود پزشک محترمي ديسک کمر خانمم را عمل کند. چون بيمه درماني و تکميلي را داشتم خيالم راحت بود. قبول کردم. دکتر گفت بايد براي عمل، يک عدد سکه بهار آزادي را به منشي ام بدهي. به دکتر گفتم الان سکه سي ميليون تومان است. از کجا بياورم؟ من بيمه ام و بيمه، هزينه هاي جراحي را به شما مي دهد. گفت آقا جان بيمه که پول چنداني به ما نمي دهد. تا بدهد هم چند ماه طول مي کشد. زندگي خرج دارد. بعد گفت حالا برويد و هر وقت داشتيد بياييد تا وقت بدهم. به ناچار گفتم باشد همان فردا صبح عمل کنيد. من عصر سکه را به منشي تان مي دهم. کلافه و پکر از مطب دکتر بيرون آمدم. خانمم را در بيمارستان بستري کردم تا فردا عملش انجام شود. زنگ زدم به برادرم و از او خواستم سي تومان بريزد به حسابم تا سکه اي بخرم و تحويل آقاي دکتر بدهم. سکه را خريدم و دادم به منشي دکتر. فردا صبح اول وقت رفتم بيمارستان. خانمم را برده بودند به اتاق عمل. دکتر که آمد سلام و عليکي کرد و آهسته گفت آن امانتي را دادين؟ گفتم بله. انگار باور نکرد. جلوي من زنگ زد به منشي اش و وقتي مطمئن شد راست مي گويم، رفت داخل اتاق عمل. از اين داستان هاي واقعي اما تلخ و سياه زياد شنيده ايم. قطعا همه پزشکان ما چنين نيستند. هستند پزشکان شريفي که چنين صحنه زشت و شنيعي را رقم نمي زنند. پزشکاني داريم که نگرانند. نگران بيمارانشان. هرگز به خودشان اجازه نمي دهند تا از بيمارانشان رشوه بگيرند و يا حتي هديه اي قبول کنند. آنها مي دانند که وقتي در خانواده اي کسي بيماري سختي مي گيرد، همه اعضاي خانواده نگرانند. هزينه هاي جانبي بيماري مثل پول داروها و ساير مراقبت هاي پزشکي را بيمه هاي درماني قبول نمي کنند. او مي داند که وقتي بيماري از بيماري اش رنج مي برد و نظام خرج و دخل خانواده اش به هم مي خورد و گرفتار مي شود بايد به او دلگرمي داد. بايد به او کمک کرد و لطف و انسانيت را به جا آورد و با او هم دردي کرد. نه اينکه دردي بر دردهاي بيمار و خانواده نگرانش افزود. شايد هنوز هم باشند دکترهايي که وقتي مي بينند بيمارش بيمه ندارد، هزينه اي از او دريافت نمي کنند. آن قديم ها بودند دکترهايي که به بيماران نيازمند خود هزينه دارو هايش را پرداخت مي کردند.  ولي متاسفانه کم نيستند در ايران ما پزشکاني که چنين خوب و انسان نيستند. به راحتي به بيمارشان مي گويند هزينه درمان را به اين شماره کارت واريز کن و بيا. يعني فرار از پرداخت ماليات. به بيمارشان مي گويند فلان مقدار پول بريز به اين حساب تا عملت کنم. حسابي به نام خانمي که احتمالا همسر اوست. يعني گرفتن زيرميزي که نام ديگرش رشوه است. هستند پزشکاني که وقتي مي بينند بيمارش آه در بساط ندارد نسخه اي مي نويسند و مي دهند دستش که برو. انشالله خوب مي شوي. گاهي با خودم فکر مي کنم چرا مهاجرت پرستاران ما سرسام آور و مهاجرت پزشکان ما بسيار ناچيز است؟ شما مي دانيد چرا؟

 

 نويسنده