کار چاق کن ها
تیتر اول |
عليرضا صدرايي - کار چاق کن ها در فرهنگ عامه به کساني اطلاق مي شود که براي ديگران کارهايي را به نام خود انجام مي دهند، آنها به دنبال منافع خود هستند و نمي توان از آنها انتظار بيشتري داشت، در ازاي پاداش يا منفعت کار شما را به انجام مي رسانند، گاه در اطراف اين اداره يا آن اداره و يا .... چرخ مي زنند و گاه با بهره بردن از مناسبات اقتصادي و يا سياسي و ... خود را وارد شبکه قدرت مي کنند و بسيار اتفاق افتاده است که اندک اندک از کار چاق کني به مراکز تصميم سازي براي سيستم رسيده اند و آنگاه مي بينيد اگر چه همه چيز ظاهرا سر جاي خود قرار دارد اما عملا امورات پيش نمي رود يا اگر هم اتفاقي افتاده است در نهايت حساب و کتاب ديگري در جريان بوده است. البته همواره و در همه نظام هاي اداري و بروکراسي کار چاق کن هايي وجود داشته و دارند که تنها مي کوشند وظيفه خود را انجام دهند اما فاجعه آنجا اتفاق مي افتد که اين کارچاق کن ها زمينه را مساعد مي بينند و تلاش مي کنند در مراکز تصميم سازي نفوذ کنند و چون ترجيع بند ذهن و عمل آنها منفعت است به همين خاطر بسيار زود آب گودالش را پيدا مي کند و در بدنه تصميم سازي تشکيل شبکه مي دهند و آنگاه با ظاهر سازي، مظلوم نمايي و بهره بردن از اعتقادات و دهها مساله ديگر در حالي که شهروندان گرفتار تنگناي معيشت هستند، آنها به نام ديگران برج مي سازند و به سفرهاي خارجي مي روند و ... حق الناس را به تاراج مي برند، آنها سارقان حرفه اي شرف و ديانت شهروندان هستند و هيچ رد پايي هم بر جاي نمي گذارند. کار چاق کن ها وقتي در قدرت قرار مي گيرند، خطوط نانوشته قدرت مي شوند وهمه جا هستند اما هيچ جا حاضر نيستند. آنها هيچگاه ملزم به پاسخگويي نيستند، چون اسناد به نام ديگري است، همديگر را در مديريت ها و تحت مديران ضعيف و ناتوان پيدا مي کنند و تشکيل شبکه مي دهند. نماينده مجلس، استاندار، معاون استاندار، وزير، معاون وزير، مدير هلدينگ .... آنگاه اقتصاد و سياست و فرهنگ را به گروگان مي گيرند و نمي گذارند شهروندان بي گناه آب خوش از گلويشان پايين برود. تلختر آنکه هيچ کارشناس خبره يا مدير شايسته اي را تحمل نمي کنند و همين مناسبات نانوشته قدرت است که يک کار چاق کن را مثلا از يک نهاد فرهنگي به بالاترين جايگاههاي اقتصادي و يا سياسي مي رسانند و او به عنوان تصميم ساز شبکه اي از کار چاق کن ها را به کار مي گيرد و آنگاه در همين شبکه ناسالم حسابهاي خود را با فرهيختگان تسويه مي کنند، بهمين خاطر فلان ايده پرداز زماني اجازه بروز و ظهور مي يابد که آن شبکه فاسد اجازه ظهور به او بدهد و الا سالها خواهد گذشت و شما نشانه اي از ارتقا ملت را نمي بينيد. تنها با دقت بسيار يا مشورت نخبگان مي توانيد متوجه شويد آن کار چاق کن در فلان شهر کوچک، ادامه همان شبکه کار چاق کن ديگري در مرکز استان است و آن که در مرکز استان نشسته است استمرار کار چاق کن هايي در تهران است. همه با هم وابسته و پيوسته، سارقان مدرني که تنها با انديشه هاي مدرن و حکمراني نو قابل حذف از سيستم مديريتند و الا آنها خود استاد موعظه و اندرز و نصيحتند و نمي توان آنها را با روش هاي سنتي شناخت. حرفهاي آنها در بسياري از موارد با عقل و منطق حداقلي نمي سازد، شعارهايشان با کف زندگي شهروندان همسو نيست، مردم در روزمرگي گرفتار شده اند و زير خط فقر دست و پا مي زنند و اين جماعت ظاهر الصلاح در همه تريبون ها خيال پردازي مي کنند و شعارهاي متوهمانه سر مي دهند آنگاه اگر کسي آنها را دعوت به عقلانيت کند او را متهم به خود فروختگي و ترس مي کنند و.... از جانب ديگر بايد بگوييم حضور کار چاق کن ها در مراکز تصميم سازي نشانه آشکاري از افول حکمراني نخبگان است آنها اجازه هر تصميم سازي خردمندانه را از حکمراني مي ستانند و نمي گذارند سيستم در مسير خير عمومي حرکت کند و دقيقا در اين نقطه است که منفعت شخصي بر مصلحت عمومي پيشي مي گيرد و اجازه گردش نخبگان و رشد کارشناسان را مي گيرند و در يک کلام در برابر حکمراني شايستگان مقاومت مي کنند. نکته ديگر آنکه براي کارچاق کن ها ديگر سياست مکاني براي خدمت به عامه شهروندان نيست، بلکه سياست ميداني براي تجارت است. يک شغل پر درآمد اقتصادي است يا به تعبير عامه يک بيزينس است. سکويي است براي سامان دادن به شبکه اي از کار چاق کن ها و مدعيان بي لياقت تا با برنامه ريزي قبلي سوار بر گرده مردم بي چاره شوند و دمار از روزگار شهروندان بر آورند. اگر بخواهيد نشانه اين مديران و کار چاق کن ها را به شما بدهيم ببينيد کداميک مدعي تر و متظاهرترند، ژست انقلابي بودنشان گوش فلک را کر مي کند و در خفا آن کار ديگر مي کنند، در اداي فريضه صبح قصور مي کنند اما طوري وانمود مي کنند که هر نيمه شب در نماز شب به مناجات پروردگار مي ايستند، گاه در برابر جمع هم براي تجديد وضو وقت مي گيرند و گاه وقتي چند ده نفر منتظر آنهايند مدعي اقامه فريضه مي شوند، کار خودشان را درست انجام نمي دهند و خداوندگار رانت و امتياز نا حسابند اما در همه امورات مدعيند، در زمان جنگ و جهاد همه جا براي خود و خانواده هاشان خط مقدم بود جز جبهه و جنگ و حالا از همه پيشکسوتان جنگ و شهادت انقلابي ترند. اين نشانه هاي تزوير و ريا اولين مشخصات اين جماعت است و بعد بايد به اين ليست اضافه کنيد ناکار آمدي، ناتواني، بي تدبيري و عشق به ميز و پست و دهها مشخصه ديگر تا بدانيد چرا امروز در اين نقطه ايستاده ايم.
اما براي گريز از کارچاق کن ها که يکي از آفات حکمراني مدرن هستند چه بايد کرد؟ آيا دنياي مدرن راه حلي هم براي اين معضل انديشيده است؟
در اين باره بايد گفت اولين و اصلي ترين نکته اي که مي توان از گزند کار چاق کن ها و دلالان عبور کرد عبارت است از اينکه حکمراني را به مثابه طبابت يا مهندسي ساختمان يا دست کم يک راننده پايه يک تخصص بدانيد، تنها زماني بايد امورات حکمراني را به مديران بسپاريد که آنها حداقل حايز دو بخش از فضايل باشند، آن فضيلت ها عبارتند از فضيلت شخصي مانند درست کاري، صداقت، راست کرداري، شجاعت و صاحب دانش کار بودن و.... به همراه فضيلتهاي مدني مانند مديريت، مردم داري ، قانونمداري و.... در کنار اين فضايل بايد احزاب قدرتمند امورات را به دست گيرند و روش سنتي حکمراني را به روز کرد و به آزادي رسانه ها باور داشت تا با نقد مديران و نظارت احزاب عرصه بر کار چاق کن ها يا مديران ناتوان تنگ شود و الا تا هنگامي که با يک شعار و يا ساختن ظاهري دروغين و حاضر شدن در صف اول فلان راهپيمايي و يا چاي نوشيدن و يا چاي ريختن در فلان مراسم عزا جايگاهها در مديريت ها جابجا مي شود و تا زماني که تملق و چاپلوسي بر صراحت و صداقت مقدم است کار به دست کار چاق کن ها خواهد بود و عرصه بر نخبگان بي ادعا تنگ و حال روزمان از اين بهتر نخواهد شد.