محمد دهقاني پوينده خلاف جريان زمانه


یادداشت |

مرتضي هاشمي پور

 

در تاريخ بشر همواره کساني بوده‌اند که با آگاهي و شناخت، بر خلاف ديدگاه‌هاي رايج زمانه خود زندگي کرده‌اند و نظر داده‌اند. آشکار است اين گروه که شمارشان زياد نبوده است از جانب باورمندان اين ديدگاه‌ها طرد شده‌اند يا لااقل محبوب نبوده‌اند. پويندگان خلاف جريان از اين‌که مانند بقيه نمي‌انديشند و رفتار نمي‌کنند سخت به زحمت افتاده‌اند اما گويي در مسير انتخابي خود گام به گام استوارتر و قوي‌تر شده‌اند. تعدادي از اين گروه را مي‌توان در تاريخ سراغ گرفت: ماکياولي، ويکو، ‌مونتسکيو، هيوم، هرتسن و ديگران. فکر مي‌کنم در ايران ما نيز اين کسان يافت مي‌شوند. دکتر محمدرضا باطني يکي از اين آزادگان روزگار بود. او با اين‌که تحصيلات سزاواري کرده بود و دانايي و مهارت خود را هم در کلاس درس و هم در آثار منتشر شده خود نشان داده بود اما با صراحت و دليري نظر خود را درباره نقش واقعي دانشگاه و رابطه آن با جامعه بيان کرد و همين به ذائقه عده‌اي خوش نيامد و او را در روزهايي که مي‌توانست براي جامعه و دانشگاه به مراتب مفيدتر باشد از دانشگاه اخراج کردند. اکنون اما دکتر محمدرضا باطني با آثار خود در ميان پژوهشگران و دوستداران کتاب و کتاب‌خواني حضور فايده‌ بخش دارد. دکتر محمد دهقاني يکي از اين پويندگان خلاف جريان زمانه ماست. او هم با پيمودن مراتب دانشگاهي در دانشگاه‌هاي معتبر کشور و بهره‌مندي از محضر استادان به‌نام تاريخ و ادبيات فارسي توانسته است کارنامه‌اي پُر بار در برابر دوست‌داران ادبيات فارسي و فرهنگ ايراني قرار دهد. از نخستين تجربه‌هاي نوشتن و ترجمه، دکتر محمد دهقاني خط سيري ممتد در بازشناسي تاريخ و فرهنگ ايران طي کرده است. کارنامه او در پژوهش و «بررسي تحول مفهوم عشق در فرهنگ و ادبيات ايران» که «وسوسه عاشقي» ‌اش ناميد تا واپسين متن منتشر شده به قلم او «فردريش نيچه» نمونه‌هايي مطلوب براي نشان دادن ابعاد تاريخ و فرهنگ ما و نيز نيازهاي امروزه ما در عرصه علوم انساني است. وسوسه عاشقي با تکيه بر متون دست اول و نيز آثار منتشر شده درباره آن به ما نشان مي‌دهد که «عشق» در فرهنگ ما همواره خواستني و ستوده نبوده است. ايرانيان در فرهنگ کهن‌سال خود «عشق‌ستيزي» نيز داشته‌اند. اين شناخت از عشق و عشق‌ستيزي مي‌تواند زمينه‌اي براي تحقيقات بعدي در باب ويژگي‌هاي پيچيده و چند لاية برخي مفاهيم در فرهنگ ما باشد. از طرف ديگر نگاه تازه‌جوي دهقاني موجب شده است که او با حوصله و شکيبايي، در روزگاري که عده‌اي شتابان آثار بي‌مايه و کم‌ارج توليد مي‌کنند و عده‌اي ديگر با پخته‌خواري «صاحب» کتاب مي‌شوند، دست به ترجمه دو اثر سترگ و پُر مايه درباره «روان‌شناسي دين» بزند. او در ميانه‌هاي دهه 1380 آرام در کنجي خلوت‌ گزيد و اين دو کتاب را ترجمه کرد و خودم شاهد بودم که از دانشگاه‌هاي مختلف و حتي حوزه علميه نزد او آمده بودند تا با تدريس «روان‌شناسي دين»، اين شاخه تازه وارد به ايران را شرح و تبيين کند. کار بزرگ و زمان‌بر مجموعه «تاريخ و ادبيات» نيز نمونه‌اي از بررسي و تحليل متون کلاسيک ماست. او در اين مجموعه با طرح ميراث ادبي و تحليل آن راهي همانند پژوهشگران پيشين نپيمود. برخي از نظرات او مثلاً درباره زندگي فردوسي و «شاهنامه» ديدگاه‌هاي محققان پيشين را تأييد نمي‌کند و همين امر البته در نظر عده‌اي ناخوشايند بوده است. درباره ابوريحان و زکرياي رازي و ناصر خسرو در اين مجموعه نکته و يافته‌هاي تازه مي‌توان خواند و البته مي‌توان درباره آن بحث کرد. اثري امروز ستودني است که موجب طرح نگاه تازه و متعاقب آن بحث‌هاي گوناگون از طرف صاحبان انديشه باشد. تعدادي ديگر کتاب ترجمه شده به قلم او نيز در اختيار ماست که درباره ابعاد مختلف تاريخ ايران يا موضوع‌هاي ديگر است که جالب و خواندني‌اند. در اين ميان البته کتاب جوليان يانگ درباره نيچه مانند دايرة‌المعارف است. تمام ابعاد شخصيت پُر فراز و نشيب نيچه را با دقت و مستند بررسي کرده است. همچنين فلسفه او را مو به مو مي‌کاود و شرح مي‌دهد. اين اثر بزرگ با ترجمه‌اي ممتاز به فارسي درآمده است. زبان اين ترجمه مي‌تواند معياري براي دوستداران و علاقه‌مندان ترجمه و فارسي معيار باشد. در چند سال اخير دکتر محمد دهقاني در کتابخانه مجتبي مينوي به سر و سامان دادن انبوه يادداشت‌ها و نامه‌هاي او اشتغال دارد. اين اسناد مهم و نامه‌هاي ارزشمند که ساليان طولاني مغفول مانده بود به تدريج سر و شکل مي‌گيرد و اطلاعات سودمندي درباره شخصيّت و دامنه مطالعاتي مجتبي مينوي در اختيار ما قرار مي‌دهد. به ياد دارم در نخستين روزهاي پژوهش دکتر دهقاني در کتابخانه مينوي، او به من گفت اين مينوي که ما مي‌شناسيم نوک کوه يخ است؛ بخش بزرگي از وجود او زير آب است و با به ثمر نشستن طرح و برنامه من در کتابخانه او شناسايي مي‌شود و شناخت و ستايش بخش بزرگي از مخاطبان اين آثار را به همراه خواهد داشت. مينوي شخصيتي بسيار دان و البته زود خشم بود. زود خشمي او مقابل نادانان و فرومايگان بود که با قلّت آگاهي و تُنک مايه‌اي که داشتند سعي مي‌کردند به هر نحو ممکن کارهاي بي‌ارج خود را جلوه دهند. مينوي که خود با شناخت وسيع از تاريخ و فرهنگ ايران و تسلّط به چند زبان، پايه‌اي بلند در ميان هم‌گنان خود داشت، نمي‌توانست چنين ناداناني را تحمل کند و زود به خشم مي‌آمد و همين موجب مي‌شد که اين جماعت را از اطراف خود براند. مينوي حقيقت و علم را از هر چيزي بالاتر مي‌دانست و روابط پنهان و پيدا و ملاحظات اداري و سازماني در نظر او هيچ اهميت نداشت. حاصل کند و کاو دکتر دهقاني در کتابخانه مينوي با عنوان «ارمغان مينوي» از طرف دوست‌داران و استادان تاريخ و فرهنگ ايران مورد عنايت قرار گرفته است. ميان مجتبي مينوي و محمد دهقاني همدلي و همساني مي‌بينم. اين را به گواه آثار ايشان و شيوه معاشرتشان با اطرافيان به معاينه مي‌توان ديد. اين دو در آموختن پُر حوصله و در رفتار با اهل فضل و جويندگان راستي يک‌دل و همراه و در برابر رياکاران و نيرنگ‌بازان بي‌مسامحه و زودخشم‌اند. بيان حقيقت و جُستن راستي براي هر دو از جلب نظر گروهي خاص و حتي دوستان مهم‌تر بوده است. دکتر محمد دهقاني اينک بر فراز قله شصت سالگي با درک و شناخت زبان فارسي و فرهنگ ايراني و نيز شناخت درخور از فرهنگ و زبان عربي و غربي آغازگر راهي تازه در تحليل و بررسي آثار ارزشمند زبان فارسي بوده است. او در مجموعه آثار و کارگاه‌هاي آموزشي خود، ما را به شناخت فرهنگ خويش و انتقاد از آن فرا مي‌خواند تا بتوانيم آينده‌اي بهتر بسازيم.