يادداشتي براي کنسرت حيدو هدايتي


یادداشت |

حسين ضميري

 

فرهنگ هاي قومي، ريشه در تعصب آگاهانه و تعهد تاريخيِ ساکنان يک جغرافياي واحد دارند. آن ها براي پاسداري از ميراث ناملموس خود، نيازمند گفتگو هستند. وقتي به فرهنگ در همه ي ابعاد اجتماعي آن مي پردازيم  نياز است تا عنصري به نام زبان گفتگو براي آن ترسيم بشود و چه بستري وسيع تر از هنر. در واقع  هنر  زبانِ گفتگوي فرهنگ است. گاهي هنر موسيقي - با کلام و بي کلام - گاهي عطر غذاي محلي، گاهي طراحي و نقاشي و عکس و فيلم از موضوع يا پديده اي خاص، گاهي ثبت برشي از زندگي بر روي فرش و گبه، گاهي، گاهي، گاهي...

همه ي اين هنرها  مانند پلي مطمئن و امانتدار  به کار گرفته مي شوند تا مفهومي - حتي خرد و کوچک - از آن فرهنگ را  به ديگر مردمان آن سرزمين يا ديگر ساکنان اين کره خاکي برساند. خيلي وقت‌ها قرار نيست دقيقاً بدانيم هنرمند در حال بيان چه نکته‌اي از فرهنگ حاکم بر جامعه کوچک خود اوست. فقط پس از ديدار يا شنيدار آن هنرنمايي، درگير ديگر روايت ها مي‌شويم و مابقي را در تخيل خود به بازآفريني مي‌نشانيم. استحاله اي که پس از ديدارهاي هنري  در جان مخاطب رخنمون پيدا مي‌کند، همان هدفمنديِ آگاهانه ي هنرمند است براي انتقال مفاهيم. يک نمونه از اين دهليزهاي گفتگو، حضور هنرمندان عرصه موسيقي اقوام ايران زمين در گرگان و صحنه تالار فخرالدين اسعد گرگاني است. گروه موسيقي حيدو به خوانندگي حيدو (حيدر)  هدايتي از بوشهر، دومين گروه موسيقي جنوبي است که به ايجاد ارتباط با هنر دوستان و فرهنگ‌مداران گرگاني پرداخته است. اجراي سعيد شنبه‌زاده در سال 1381 بر روي همين صحنه، خاطراتي زلال، شيرين و لبريز الهام از موسيقي جنوب بود. دمام و ني انبان در کنار دهل و سنج  شيفتگي و حيراني خاصي را به مردم ارائه داد. آن اجراي قوي و به يادماندني   به قدري جذاب و موثر بود که هنوز پس از 22 سال مردم اين منطقه به نيکي و نکويي از آن به عنوان يک اثر شفاف و دلنشين هنري، ياد مي‌کنند. هنر  سواي از هر نگاه منتقدانه و مفهومي خاصي، نيازمند مخاطب است. گاهي مخاطب به هنرمند مي‌گويد که ذائقه ي امروزي جامعه چيست و کجا بايد برود  و گاهي هنرمند  پنجره‌هايي تازه را براي تماشاي يک فرهنگ غني  رو به چشمِ جسم و جان مخاطب  مي‌گشايد.

 

اجراي گروه حيدو در گرگان داراي شاخصهاي ويژهاي بود:

نخست آن که آداب و رسوم مردم خونگرم جنوب در قالب هاي اشعار ناب، موسيقي کهن الگو و همچنين فيلم‌هاي کوتاه و زيبا و غني  از آن خطه  اجرا شد. دوم آن که مخاطب شمال شرقي کشور  نشان داد فرهنگ،  سيال‌ترين دستآورد اجتماعي انسان است. همزاد پنداري در هنگام همسرايي با حيدو، نشانگر آن بود که مخاطب فهيم و هنردوست منطقه، قبل از حضور حيدو در گرگان، خود را براي همراهي و پذيرش آواها و نواهاي موسيقي جنوبي ايران، آماده کرده است. شگفتي گروه و خواننده محترم  در هنگامه ي مواجهه با مردمي که بيشتر ترانه ها را با آنها همخواني مي‌کردند  قابل مشاهده بود. سوم آن که موسيقي‌هاي محلي، وام گرفته از جغرافياي ساکنين آن است. به طور مثال  مردم شمال به بازآفريني صداي نسيم در نيزارها مي‌پردازند و ما در اين خطه شاهد حضور ني نوازان بسياري هستيم. در جنوب کشور نيز  اهالي بومي و هنرمند به تکرار برخورد صداي آب با بلم  پرداخته و  با دهل  آن را مي زنند. چهارم آن که  هم گروه موسيقي فولکلوريک و هم مخاطب داناگر  نشان دادند  وقتي که اصالت در يک اثر هنري باشد، آن را همچون ميراثي گرانبها حفظ کرده و به نسل‌هاي بعدي خود انتقال مي‌دهند. حضور افراد مسن در کنار جوانان و نوجوانان آينه‌اي زيبا بود تا حيدو هدايتي بداند که بايد اين مسير بسيار سخت - اما موثر را - متعهدانه  ادامه دهد. او که دل سپرده ي لالايي‌هاي مادر، شعرها و آوازهاي پدر و همچنين صداي دلنشين ساز ني امبان دايي خود هست، به آرامي و عميق  درک خواهد کرد که چه رسالت عظيمي را با خود حمل کرده و بايد به انجام برساند. پنجم آن که  دل سپردن به فرهنگ غني قوم خود، شنيدار و مراقبت از واژه‌ها و گويش‌ها و صداهاي جغرافياي پيراموني با ايجاد بستري به نام آهنگ، تنظيم صحيح و جان افزا و بهره‌وري از آلات موسيقي نسبتا مدرن و غربي در کنار تعدادي از آلات موسيقي ايراني - نه جنوبي صرف - نشان داد که تلفيق سازها و انتخاب صحيح اشعار بومي  مي‌توانند به درستي  جاي خود را در ذهن عمومي جامعه به قدري باز کند که آن را به عنوان يک غربت اندوهي دلپذير - يا همان نوستالژي - بپذيرند. تکرار عامدانه ي بعضي کلمات در اشعار و رنگ آميزي صدا - با بهره گيري خاص از گام مينور در بيشتر قطعات - در ساز و آوازها  تداعي کننده ي نسيم هاي دل انگيز روزها و شب هاي جنوب و موج هاي سرگردان درياي عمان و خليج تا هميشه فارس است. نورپردازي خوب در کنار پخش کليپ هايي مفهومي از زندگي روزمره، ساده و گاهي رمزگزاري شده در منطقه ي زيباي جنوب کشور به عنوان عنصر بصري کنسرت، به تسريع در ارتباط و ايجاد مفاهمه ي مشترک  کمک موثري کرد. ششم آن که شايد در نگاه من به عنوان يک مخاطب تخصصيِ موسيقي فلکلور، جاي سازهاي بادي غربي با ني انبان، کمانچه با قيچک، گيتار با رباب و طبل کوچک با دمام و دهل  عوض شده بود و اصالت واقعي را از يک اثر ناب گرفته بود؛ اما در کنار مخاطب رو در رو با اثر دريافتم که مي‌شود پازلي جديد، عامه فهم و به روز را با استفاده ي ابزاري از هر آلت موسيقي ساخت. وقتي موسيقي در خدمت ارائه يک اصالت واقعي قرار مي‌گيرد، نتيجه‌اش آن مي‌شود که مردم گرگان به احترام گفتگوي فرهنگي هنري در سالن حاضر مي‌شوند، لذت مي‌برند و در نهايت از گروهي که شهرشان را پس از تهران به عنوان نخستين مقصد  لايق اجرا دانسته، تشکر و تقدير مي‌کنند. از هنرمند گران جان، حيدو هدايتي  براي اجراي قطعه ي ماندگار بلوچي، با اداي درست واژگان آن خطه  صميمانه سپاس گزارم که بار ديگر جان و روانم را به شيدايي دعوت کرد. هدايتي  خودش يک دان - به لهجه ي جنوبي يعني مرواريد بزرگ، درخشان و بي نقص - بر روي صحنه بود. نه تنها صحنه که براي اين آب و خاک و اين سرزمين. اميد آن دارم که حيدو هدايتي‌هاي ايران  تکثير بشوند، انتشار بيابند و حافظان فرهنگ و هنر راستين ميهنم باقي بمانند. ايمان دارم ايران سرافراز ما به وجود اين جوانان ريشه‌دار و عاشق افتخار مي‌کند و مي‌بالد چون ما. خواستم تا از طرف مردم هنرشناس گرگان زمين در جمله پاياني خود به حيدو هدايتي بگويم که درود ما را به پيرمرد شاعرِ شعرِ قِشَنگ  برسان و بگو که حيدو در گرگان، اين شعر را خيلي قِشَنگ خواند، خيلي خيلي قِشَنگ.

 

شاعر و پژوهشگر فرهنگ عامه گرگان