وقف در تحولات و تطورات اجتماعي
یادداشت |
محمد نظري
وقف موضوعي چند وجهي است که در تاريخ تطورات اجتماعي و تحولات آن گاهي نقشهاي عميق داشته است. اما سوال اين است که وقف در قرآن امده؟
جواب منفي است. چيزي بهنام وقف مستقيم در متن مقدس نيامده، اما موضوعاتي مانند؛ بر، انفاق، باقيات الصالحات، در قرآن آمده که بعداً موجب پديداري وقف گرديد. آياتي مانند؛ 92 ال عمران- 46 کهف- 3 بقره و ... نشانههاي اوليه تشکيل هسته رفتار اجتماعي وقف است. وقف اما فقط از جنبه معنوي نبايد ديده شود، بلکه يکي از پديدههاي عميق اجتماعي است که تحولات و تطورات اجتماعي و موقعيت واقف و حکومت رابطه نزديک و معنا داري، دارد. وقفنامه «اود» در هندوستان که گزارش تقسيم عايدات آن در عتبات و تاثير آن در تحولات اجتماعي ايران و عراق و ... توسط اسماعيل رائين در/ حقوقبگيران انگليس در ايران/ شرح داده شده. عوايد و عايدات اين وقفنامه ابزاري برنده در دست انگليس شد تا پيگير اهداف خود در ايران و خاورميانه باشد. وقفنامه ديگر مربوط به شاهزاده خانم تيموري، گوهر شاد بيگم است. بخش عظيمي از اين وقفنامههاي به يادگار مانده براي امور خيريه در مساجد، تکايا، مدارس امور ديني و ... بوده است. در اين وقفنامهها عشري (ده درصد) براي متولي و متوليان مقرر گرديده است که خود داستاني مفصل است. وقفنامه را از جنبه ديگري هم بايد نگريست، علاوه بر حسنظن خير يا خيرين، چهره ديگر وقف اوضاع آشفته و حفظ حداقل از ثروت بود براي بازماندگان در همان حق عشر متولي و يا متوليان. زيرا در دوران آشفته اجتماعي و تطورات و تغييرات حکومتي و احتمال مصادره کل اموال و سقوط خانوادهاي متمکن به قعر چاه فقر، همان عشر متولي ميتوانست از سقوط کامل جلوگيري نمايد. نگاهي به تاريخ صدور وقفنامه هاي، خواجه مظفرالدين پتکچي، 919ق - آخرين حاکم تيموري و اولين حاکم صفوي استرآباد ما را به اين ايده رهنمود ميکند که خانواده حکومت گر و اليگارش پتکچي تحت فشار ازبکها که در فاصله 907-919ق (روي کار آمدن شاه اسماعيل) چندينبار به استرآباد هجوم آورده و شهر را فتح کرده. شايد در صدور وقفنامه بيتاثير نبوده است. وقفنامه حاج اسفنديارکتولي به سال 1132 ق در دوران پر آشوب حمله افاغنه به ايران و شروع فروپاشي حکومت صفوي است. وقف نامه ملک حسين الازمني (کتول) 1135 ق همزمان با سقوط اصفهان در همين سال 1135 ق شرف صدور يافت. تا اينجاي کار خيلي اثرات منفي بر روند اجتماع و تحولات آن ندارد، اما با پيدايش اولاد و احفاد واقفين و اقدامات قضايي آنان و يا واگذاري منابع وقف توسط اوقاف مشکلات عديدهاي از امور عقيدتي تا امور اجتماعي را در پي دارد. مانند درگيريهاي مردم رامسر و حومه با مدعيان واقف، واگذاري توليت وقفنامه گوهرشاد بيگم به احمد علمالهدي بدون نسبت نسبي و يا واگذاري و اجاره موقوفات مختلف به ثمن بخس به افراد خاص بعضي از مسئولين اوقاف در گوشه و کنار کشور و مدعيات فراوان نسبت به زمينها، آبها، معادن و ... ميرود تا مشکلات لاينحل و پرهزينهاي روي دست حاکميت و ملت بگذارد. موضوعاتي مانند دست بهدست شدن مالکيتها در طول زمان، اسناد متعدد، مهاجرت و تغييرات مالکيت و جمعيت، تطابق تاريخي و جغرافيايي، انطباق جاي نامها با جغرافياي سرزميني و ... خود مسائلي مربوط به وقف است که جدا گانه بايد مورد بحث و بررسي قرار گيرد.
فعال سياسي، اجتماعي