تئاتر و سعادت بشر
گفت وگو |
مهران موذني- پيشتر گفتوگويي داشتيم با دکتر جواد پيشگر، استاد و پيشکسوت تئاتر درباره سوابق هنري ايشان و چيستي نمايش راديويي. متن زير بخش دوم اين گفتوگو است که بيشتر به مشکلات امروز تئاتر و برخي مسائل تئوري اختصاص دارد.
با سلام و عرض ادب خدمت شما. بفرماييد اين روزها تئاتر ما با چه مشکلاتي دست و پنجه نرم ميکند؟
در خصوص مشکلات تئاتر چندين دهه است که گفتوشنود بسيار و پيشنهادات و نقد و نظرات زيادي از سوي صاحبنظران و دلسوختگان تئاتر بيان شده است. ولي کماکان اتفاق قابل اعتنايي که باعث درخشندگي و رشد و تعالي تئاتر شود، نيفتاده است. هنر تئاتر نياز به حمايت دارد. ولي سازمانها و ادارات ذيربط که موظف به هزينه کردن براي توسعه هنر و فرهنگ و به خصوص تئاتر هستند، همچنان با بيتوجهي ايامشان را ميگذرانند. در همه جوامع، دولتها و سازمانها از جمله شهرداريها براي اعتلاي هنر شريف و کارآمد تئاتر نهايت مساعدت و سرمايهگذاري را انجام ميدهند. هنر تئاتر انسانساز است. هنر تئاتر ثروتمند نيست. يکي از دلايل عدم کيفيت در آثاري که به صحنه آورده ميشود، همين عدم حمايتهاست. هنرمندان تئاتر اين استان صاحب ظرفيت و پتانسيلهاي بالا و ارزشمندي هستند. اينان قادرند آثاري درخور، کارآمد و تفکربرانگيز را خلق و به صحنه بياورند. برگزاري جشنوارههاي مختلف تئاتر، قطعاً در رشد و توسعه تئاتر جامعه ما مؤثر است. ولي متأسفانه جوايز داده شده به تعدادي از عزيزان، چنان شبههاي ايجاد کرده است که انگار به آخر خط رسيدهاند... اما همه بر اين امر واقفيم که هنر اقيانوسيست بيانتها که براي دسترسي به حداقل عمقها بايد شناگراني قابل، صاحب شناخت و درکي کافي از چگونگي رسيدن به همان حداقلها باشيم.
وجود پژوهشگران و نظريهپردازان تا چه اندازه براي مواجهه با معضلات نظري امروز تئاتر ايران سودمند است؟
يکي از مشکلات و معضلات ساليان ما در عرصه تئاتر، عدم وجود قابل اعتنا در مراکز علمي و پژوهشيست که ما را در دسترسي به تعاريف صاحبنظران و نويافتههاي اين عرصه در ايران ياري نميکند. البته در طي سالهاي اخير به کوشش اساتيدي چون دکتر قطبالدين صادقي در خصوص مباحث تئوريک و عملي تئاتر و عزيزان ديگر آثاري ترجمه شده و به بازار کتاب عرضه شده است که در اين وانفساي محدوديت منابع بسيار قابل توجه است. نبودن تحقيقات منظم هنرهاي نمايشي، فقدان مراکز اسناد و مدارک هنري، کمبود کتابخانههاي تخصصي و از سويي ديگر، پژوهشهاي سطحي و غير ضروري و شتابزده پاسخگوي نيازهاي امروز و تعداد انبوه دانشجويان و فارغالتحصيلان و علاقهمندان به تئاتر را مرتفع نميکند. هرچند در طي سالها در مرکز هنرهاي نمايشي تلاشهاي قابل اعتنايي انجام شده؛ ولي متأسفانه پاسخگوي نيازهاي جامعه تئاتر اين مرز و بوم نيست. مسلماً راهکارهايي تأثيرگذار مثل آموزش درست، استادان فرهيخته و کارآمد، منابع موثق و نظريات نوين و تازه ميتواند زمينههاي بحث و گفتوگوهاي فعال و اثربخشي را فراهم کند. به قول دکتر قطبالدين صادقي: «کثرت فرهنگها، وجود سبکها، شيوهها و ژانرهاي جديد تئاتر در کنار آثار گوناگون بازمانده از حوزههاي تمدنهاي مختلف از 2 هزار و 500 سال پيش تا کنون، فرهنگ تئاتر را چنان غني و پيچيده و پرپشتوانه کرده است که بدون شک بدون تجهيز خود به منابع معتبر تاريخي تا تشريح اصول و روشهاي آن به ياري منابع پايهاي و ماخذ تشريحي نوين، امکان ندارد از دستاوردها و تجربيات گرانبار هزاران ساله اين هنر در سطح جهاني باخبر شويم».
جايگاه آموزشگاههاي کشور در شرايط فعلي چيست؟ آيا نقش خودشان را در عرصههايي چون تربيت بازيگر ايفا کردهاند؟
ظاهرا متاسفانه هيچ نظارتي از نظر کيفي نسبت به چگونگي آموزش بازيگري در آموزشگاههاي کشور محسوس نيست. اينکه کسي از دانشکده فارغالتحصيل ميشود و ميتواند مکاني را داير کرده و به آموزش بپردازد، سوال برانگيز است. نتيجه خروجي آموزشگاهها بايد در صحنههاي تئاتر اين شهر نمود پيدا کند. شواهد گوياي اين واقعيت است که کمتر اتفاقات شايسته و کاربردي ديده ميشود.
تا اينجا از حل معضلات تئاتر گفتيم. اکنون پرسش اين است که تئاتر تا چه اندازه ميتواند در پرداختن به مسائل و معضلات روز جامعه موثر باشد؟
هنر تئاتر با ژرفنگري به عمق هيجانات و احساسات بشري نفوذ ميکند، نيروهاي بالقوه خفته را بيدار ميکند و از رنجها و شاديهايي ميگويد که نهفتگياش از شتاب اميد و سعادت انسان کم ميکند. بديهيست با ايجاد بسترهاي مناسب و مورد نياز بدنه هنر تئاتر اولين اتفاق به وجود آمدن نشاط، خودآگاهي و جامعهشناختي و بخشي مهم در توسعه فرهنگيست. مسلماً خالق و مؤلف يک اثر نمايشي، نيازمند باور داشتن به هر آن چيزيست که به ما زندگي و هستي ميبخشد. اين به آن معني نيست هر آنچه که از ژرفاي اسرارآميز درونمان بيرون ميآيد به نيازهاي مبتذل تبديل شود. اگر دنياي معاصر دچار گسست روابط انساني و آشفتگيست، هنر تئاتر بايد به مقابله با اين معضلات بپردازد. هنر تئاتر، هنر اعتراض است. اعتراض به هر آنچه که انسان را از سعادت و نيکبخشي دور ميکند. بنابراين درک و شناخت عميقتر از نيازهاي جامعه و حيات انسانها و همه عواملي که شامل حال خود هنرمند که فردي از همين جامعهست، دست به انتخاب اثري ميزند که در دل همين گسستها، رنجها و معضلات زندگي بشريست. اينجاست که به اعتقاد بنده، هنرمند تئاتر ميتواند بخشي از تعهد و انگيزههاي لازم را مد نظر قرار داده و مخاطب را با تحليل و رويکرد با هدف خويش همراه کند. در جامعه امروز ما يکي از نقيصههاي موجود در ساختمندي فرهنگي ما با حفظ تعاريف تمدن و پيشينگياش، عدم روابط انسانيست... تأکيد ميکنم «عدم روابط»... هرچه زمان ميگذرد، انسان معاصر بيشتر درگير روزمرگي و رخوت شده و از انديشه کردن فاصله گرفته است. کافيست ساعتي تامل و انديشه کنيم که عدم روابط انساني چه تبعات زيربنايي به انسان و جامعه دارد. بخشي از ناهنجاريها و نارساييها در جامعه ناشي از همين دوريها و گسستنهاست. و تئاتر ميتواند سهمي مؤثر در اين موارد براي عبور داشته باشد. انتخاب، انتخاب، انتخاب اثر... اثري که انتخاب ميکنيم و به صحنه ميبريم. کمدي، تراژدي، درام خانوادگي و يا... فرقي نميکند. تئاتر بي محتوي، مفهوم و هدفش، نوعي چالش با تماشاگرش ايجاد ميکند. همينجاست که انتخاب اثر معنايي مهم پيدا ميکند. زندگي ما همچنان نيروي ژرفانگيز خود را حفظ کرده است و هنر همه تلاشش سمت و سو دادن به بازآفريني حقايق بالفعل زندگي به شيوهاي مطلوب و مخاطبينش است. وقتي واژه زندگي را در هنر تئاتر به زبان ميآوريم، منظور پوسته بيروني اعمال انساني نيست. بلکه آن کانون و هسته مرکزي حساس و پرتلاطميست که اشکال خارجي آن را لمس نميکنند و به آن دسترسي ندارند. آنچه که به زمانه ما چهرهاي تاريک و نفرينشده ميبخشد اين است که هنر را فقط در صور و اشکال بيروني دنبال ميکنيم و غافليم که ميتوان حتي در شرايط سخت رازهاي پنهان دروني آن را عيان و آشکار کرد. همانند کسي که حتي در زير فشار شکنجه در حالي که ميان شعلههاي مشتعل آتش ميسوزد، دست از طلب برنميدارد و با اشارات و علامات آن رازي را که ميخواهد منتقل ميکند. تئاتر کاوشگر است و هنرمند تئاتر کاوشگر است و کشف هر رازي توسط وي باعث بيداري بخشي حتي کوچک در درون پر رمز و راز انسان و هستي انسان ميشود و همينجاست که از خود ميپرسيم چه اندازه قادريم از پس اين وظايف دشوار و تعهدپذير برآييم؟ آگاهانه و هوشمندانه انتخاب کنيم، بيانديشيم و از هنر و فرهنگ و توسعه حرف بزنيم و با يکديگر گفتوگو کنيم.
معيارهاي ارزشگذاري در هنر تئاتر چيست؟ آيا هنگام ارزشگذاري آثار، تعهدات اين هنر در قبال مسائلي چون توليد انديشه لحاظ ميشود؟
ارزشگذاري از کدام سمت و سو؟ متوليان امر يا هنرمندان تئاتر؟ عليرغم تلاشهاي انجام شده در مقاطعي در چند دهه اخير، هميشه به واسطه عدم برنامهريزيهاي درازمدت و تغيير مداوم مديريتها و عدم حمايت مراکز و ارگانهاي مرتبط با هسته مرکزي تصميمگيران تئاتر کشور و اداري کردن مقوله هنر و مشخصا هنر تئاتر، اين هنر شريف آسيبپذير شده است... اينکه به طور مداوم تئاتر را به طرف بوروکراسي هدايت کنيم، نبايد انتظار رشد و تعالي و خلاقيت داشته باشيم... بندها، مادهها و تبصرهها جز ايجاد موانع و دست و پاگير منفعتي براي تئاتر ندارد. متاسفانه تئاتر امروز ما، نه همه آثار، براي تامين مخارج خود و اينکه بتواند دستمزد پرداخت کند به سويي ميرود که آيندهاي نا به سامان را رقم ميزند. قبلا هم اشاره کردم همه هنر تئاتر سرگرمي نيست. در حالي که تئاتر را از انديشه و ذات خودش دور ميکنيم. انتخاب آثار بيشتر نه به خاطر توليد انديشه و پرداختن به تعهدات و جوهره تئاتر، بلکه پيوندي سطحي و ناشيانه با جنبههاي صوري صحنه و تئاتر تبديل شده است. حتي گاهي تا جايي پيش ميرويم که با سخيفترين و ارزانترين حرکات براي جلب نظر، نه از منظر انديشه، که براي خنداندن تماشاگر استفاده ميکنيم... بنده اعتقاد دارم تماشاگر مشتاق ديدن آثاريست که وقتي از سالن تئاتر خارج ميشود، گوشهاي از فکر و ذهنش درگير شده باشد. تماشاگر تئاتر اين شهر بر اساس سوابق و آمارها و واکنشها نشان داده است که مشتاق مشاهده آثاري درخور و قابل تامل است... کمدي خوب، درامهاي هوشمندانه و... پس بخشي از مشکلات موجود در بدنه تئاتر را بايد در خودمان جستوجو کنيم. در اين چند سال به ندرت شاهد گفتوگوي هنرمندان تئاتر با يکديگر بودم. نوعي گريز آگاهانه که اولين آسيبش به بدنه همان مقولهاي ميخورد که عاشقانه برايش بهايي گران پرداخت ميکنيم. ما براي رشد و توسعه تئاتر در اين استان نياز به خرد جمعي داريم، نياز به ارتباطات حرفهاي داريم، هر اتفاق خوش و ناخوش، شامل حال همه ما ميشود. احساس ميکنيم متأسفانه تئاتر ما بيشتر درگير حاشيههاست تا متن و عمل. تئاتر نه با واژه «من» که با «ما» صاحب هويت ميشود. چرا که هنر تئاتر هنري جمعيست. همه ما که دستي نزديک بر اين آتش گداخته داريم بايد بدانيم در صحنه بودن چندان دشوار نيست. چگونه بودن، دوام آوردن، اينکه ديروز و امروزمان چه اندازه تفاوت دارد، مهم است و اولين و مهمترين و کاربرديترين امر در اين مقوله دانش حرفهاي است. اينکه با تمام توان تلاش کنيم به ذات و جوهره تئاتر نزديک شويم.
يک منتقد تئاتر بايد چه مواردي را براي نقد در نظر بگيرد؟
فکر ميکنم دشوارترين مطلب مورد نظر شما در مجموعه سؤالات، مقوله نقد است. مقولهاي کاملاً تخصصي که ورود به آن نيازمند دو منظر اساسي و تعيينکننده در اين خصوص است. يکي فلسفه هنر و ديگري زيباييشناسي. در شکل معمول وقتي از نقاط قوت و ضعف يک اثر هنري و مشخصاً اجراي يک نمايش حرف ميزنيم، فقط اظهار نظر ميکنيم. ولي مقوله نقد به واکاوي بنيادي ايده و ضرورتهاي بيان آن ميپردازيم که استدلال رکن اصلي آن ميشود. قطعاً تسلط داشتن به نظريههاي مختلف (متن و اجرا) قدرت تحليل علمي، ارزيابي و شناسايي مفاهيم دروني اثر و دريافت از ويژگيهاي بارز اثر که صاحب ضرورت در بيانش شده است، بخشي از وظايف حوزه نقد يک اثر هنريست. در نقد تئاتر، ابتدا متن و سپس اجرا و در نهايت هماهنگي در تأويل و تفسير اثر مورد بررسي قرار ميگيرد. ورود به حوزه نقد نيازمند دانش و فراواني تجزيه و تحليل و شناخت از دو مورد اشاره شده، فلسفه هنر و زيباييشناسي دارد. من فکر ميکنم نقد و بررسي يک اجرا به تواناييهاي زيادي نياز دارد که بر اساس سوابق موجود و آنچه که به عنوان نقد تئاتر در طي سالهاي اخير در ايران و استان گلستان شاهد بودهايم، بهتر است از دو واژه تحليل و بررسي استفاده کنيم و براي حضور در همين منظر اثر اجرا شده را بيشتر از ديدگاه زيباييشناسي بررسي کنيم. پرداختن به سرفصلهاي مقوله زيباييشناسي مثل: زبان، تجزيه و تحليل متن، نوع بيان، شکل، شيوه اجرا و احساسات، هماهنگي و وحدت اجزا، تعادل، ريتم و هارموني، ترکيببندي، نشانهها و... قطعاً نتايج مطلوبي در گفتوگوها و نشستها و گاهي نوشتن مطلبي در خصوص اجراي نمايش مورد نظر ياري ميکند. هرچند مقوله زيباييشناسي از منظر ملتها و فرهنگها متفاوت است. اما سرفصلهاي تشکيلدهنده آن در برگيرنده هر اثر خلاقانه هنر است. فلسفه هنر به چيستي هنر ميپردازد و هنر به کيستي انسان. و اينکه در نهايت يک تئاتر خوب و تأثيرگذار که ميتواند با تماشاگرش ارتباط مناسبي برقرار کند، قطعاً خالق اثر توانسته است اجزاي تشکيلدهنده اثرش را چه از لحاظ محتوي و چه اجرا چون حلقه زنجيري به هم متصل کرده باشد. هرچند نسبي بودن نقطه نظرات بيننده را در اين عرصه نبايد فراموش کرد. زيبايي در نگاه بيننده معني ميشود. هرگاه فرم و تکنيک بر محتواي اثر تحميل ميشود، آسيبپذيري اجرا به وضوح خود را نشان ميدهد. براي درک بهتر اين مورد کافيست نوع نگرش و زبان و ضرورتهاي بياني درامنويسان آمريکايي را با اروپاييها مقايسه کنيد. رويکرد و روايت واقعگرايانه موضوعات و محتواي درامهاي آمريکايي و پيوند روزافزون تئاتر مدرن و شکلگيريهاي ژانرهاي تازه در متن و اجرا در درامهاي اروپايي. البته هر يک با آگاهي و هوشمندي و ضرورت...
در پايان اين گفتوگو بفرماييد که چه آرزويي براي تئاتر استان داريد؟
اميدوارم تئاتر استان گلستان به واسطه بيشينهاش و نيروي انساني کارآمد و به خصوص جوانان مشتاق و فهيمش و استعداد بالقوهاي که در آفرينش آثار خلاقانه و تازه وجود دارد، با حمايتهاي ارگانهاي ذيربط بتواند همچنان چون ماه بدرخشد. و از سويي ارتباط هرچه بيشتر بين هنرمندان تئاتر و گفتوگوهاي تخصصي و ارج نهادن به آثار يکديگر باعث رشد و تعالي و توسعه هنر انسانساز تئاتر شويم. يکديگر را دوست داشته باشيم، به يکديگر احترام بگذاريم، تخريبکننده نباشيم و بينقاب با هم ارتباط برقرار کنيم. به سرمايه اصلي تئاتر که همانا تماشاگران تئاتر ما هستند احترام بگذاريم. و اين مهم به دست نميآيد، مگر آثاري هدفمند و قابل تعمق و... را انتخاب و به صحنه بياوريم. و واژه گفتوگو را فراموش نکنيم... گفتوگو... گفتوگو... گفتوگو...
در پايان اينکه... موضوع هنر تئاتر، انسان است. انسان با همه پيچيدگيها و رموز درونش و ارتباطش با ناشناختههاي هستي. و هنر تئاتر قرنهاست در شناخت و يافتن آنها براي اميدبخشي به حيات آدمي و تربيت خصلتهاي ناب و نوين و ارزشمند براي زندگي بهتر انسانها تلاش ميکند. هنر تئاتر هنر انديشهست. هنر تئاتر اميد به زندگي، نشاط دروني و آسايشي هدفمند براي فرصت انديشيدن و خوب زندگي کردن را به تماشاگرش ميآموزد. هنر تئاتر به تماشاگرش نهيب ميزند با ديگران ارتباط برقرار کند، گفتوگو کند... گفتوگو را پيشه مناسبات انساني خانواده و جامعهاش کند. انسانهاي جامعهاي که صادقانه و فارغ از خودخواهي و منيتها و دروغ و بدون نقاب با يکديگر گفتوگو ميکنند، خوشبختي را در چشمان يکديگر به وضوح ميبينند.