قطار 7 اُکتبر به آخر خط رسيد
یادداشت |
حسين دوست محمدي
دقيقاً در پانزدهمين روز از شانزدهمين ماه پس از آغاز جنگ غزه موافقنامه برقراري آتشبس با ميانجيگري ايالات متحده آمريکا، مصر و قطر به سرانجام رسيد و هر دو سوي مناقشه يعني جنبش حماس و دولت اسرائيل آن را پذيرفتند و از اين پس بايد براي تحقق اين آتش و از آن بالاتر تداوم آن تا رسيدن به صلحي پايدار بکوشند. اگرچه طرفين پيشتر نيز يک آتش بس کوتاه را تجربه کرده بودند اما شرايط کنوني به آتشبس اخير اهميت مضاعفي بخشيده است که مهمترين آنها تغيير معادله جنگ به نفع اسرائيل و روي کار آمدن دونالد ترامپ در آن سوي اقيانوس اطلس است. به همين دليل در اين مجال اندک بنا داريم نخست کل ماجراي 7 اُکتبر را يک بار ديگر مرور کنيم و سپس به تحليل موقعيت دو طرف بپردازيم.
حقيقت ماجرا اين است که آتش 7 اُکتبر از خاکستري برخاست که بيش از 75 سال قدمت دارد. در سال 1948 يهوديان مهاجر با حمايت ضمني پادشاهي بريتانيا که از سوي سازمان ملل متحد قيّم فلسطين بود، در سرزمينهاي خود اعلام استقلال کردند. اعلام استقلال مهاجران يهودي بر مردم بومي و کشورهاي عرب مجاور بسيار گران آمد و بر همين اساس طي 5 رويارويي در سالهاي 1948، 1956، 1967، 1973 و 1982 به هماوردي هم برخاستند اما اجمالاً و صد البته با حمايت قدرتهاي غربي هميشه اسرائيل برنده ميدان بود. در اين 5 جنگ اسرائيل توانست بخشهاي بزرگي از سرزمينهاي عربي را در فلسطين و کشورهاي مصر، سوريه، اردن و لبنان به اشغال خود درآورد و از آن بالاتر آنکه توانست در سال 1982 بيروت نخستين پايتخت عربي را نيز اشغال نمايد. پيشينه فوق، دولتهاي عربي را به اين نتيجه رساند که به دلايل مختلف که مهمترين آنها تصميم قدرتهاي پيروز در جنگ دوم جهاني بود اسرائيل نابود شدني نيست لذا تنها راه پيش رو امضاي معاهده صلح يا مدارا کردن با آن است. بر همين اساس از سال 1978 تاکنون دولتهاي مصر، اردن، مراکش، سودان، امارات متحده عربي و بحرين دولت اسرائيل را به رسميت شناخته و با آن روابط رسمي ديپلماتيک دارند اما برخي از کشورهاي عربي از جمله قطر، عمان و عربستان سعودي نيز به صورت دوفاکتو با اسرائيل رابطه دارند. پيروزي انقلاب اسلامي در ايران در سال 1979 که با شعار دفاع از مظلومان جهان و در رأس آن مردم فلسطين شکل گرفته بود اين روند را تغيير داد و به جاي ساف[الفتح] که نماينده مردم فلسطين بود خود مردم فلسطين را وارد جريان مبارزه کرد و در انتفاضههاي پياپي شعله اميد براي آزادي فلسطين را دوباره برافروخت. از دل اين حرکتهاي انقلابي حماس و جهاد اسلامي سربرآوردند که بر خلاف فتح که در معاهده اسلو در سال 1991 تن به مصالحه با اسرائيل داده بود قائل به مبارزه با اسرائيل بودند. اين دو جريان جهادي سرانجام توانستند کنترل نوار غزه يعني بخش غربي فلسطين را در سال 2007 به دست آورند و از اين زمان اندک اندک محور مقاومت شکل گرفت که متعاقب آن حماس و جهاد اسلامي در فلسطين، حزبالله در لبنان، حشدالشعبي در عراق، انصارالله در يمن و برخي از دولتهاي منطقه در راهبردي مشترک به سمت دستيابي به هدف نهايي حرکت کردند. هدف نهايي جريان مقاومت «آزادي فلسطين از طريق نابودي اسرائيل» بود. در همين چارچوب ميتوان تمام تحولات 4 دهه گذشته فلسطين/ اسرائيل را تحليل کرد. يکي از آخرين تحولاتي که بر همين اساس بين اسرائيل و فلسطين روي داد ماجراي 7 اُکتبر 2023 بود. در بامداد 7 اکتبر نيروهاي حماس و جهاد اسلامي طي يک شبيخون از پيش طراحي شده مرزهاي اسرائيل و غزه را درنورديدند و طي چند ساعت تا عمق 40 کيلومتري اسرائيل نفوذ کردند و حدود 1200 تن از شهروندان اسرائيلي اعم از نظامي و غيرنظامي و شهروندان برخي کشورهاي ديگر را کشتند و حدود 250 تن را نيز به اسارت گرفتند. اين حادثه جرقه آتشي بود که بيش از 15 ماه است دامن خاورميانه را گرفته است. در اين 15 ماه هم در زمينه استراتژيک هم در زمينه حقوق بشر هم در زمينه سياسي و حقوقي به سود يا زيان طرفين مناقشه تحولات عميقي روي داده است. نوار غزه مجدداً به اشغال اسرائيل درآمد و تقريباً با خاک يکسان شد به نحوي که ديگر قابليت سکونت ندارد، حماس قدرت نظامي و نفوذ سياسي خود را تا حدود زيادي از دست داد، همه دو ميليون شهروند غزه آواره شدند، 50 هزار نفر از مردم غزه کشته و چند برابر اين تعداد مفقود، مجروح يا از گرسنگي و بيماري فوت شدند، اسرائيل بسياري از سران حماس و جهاد اسلامي را در جاي جاي خاورميانه حذف کرد. در اين ميان تنها برگ برنده حماس تعدادي اسير اسرائيلي است و تنها برگ برنده غزه برانگيختن احساسات طرفداران حقوق بشر در جهان است. اسرائيل اما در اين 15 ماه راه پر فراز و نشيبي را طي کرد. شبيخون 7 اکتبر بزرگترين هديهاي بود که بنيامين نتانياهو در عمر سياسياش دريافت کرده بود. پيش از 7 اکتبر بر سر ماجراي اصلاحات قضايي کابينه نتانياهو در جامعه و دولت اسرائيل شکافي عميق درگرفته بود و زمزمههاي استيضاح و برکناري او يا انجام انتخابات زودرس از زبان مردم و برخي مسئولان بلندپايه اسرائيل شنيده ميشد. شايد اگر همين وضعيت ادامه مييافت اسرائيل ثبات داخلي خود را از دست ميداد و در درازمدت دچار فروپاشي ميشد اما شبيخون 7 اکتبر ورق را برگرداند و پس از سرزنشهاي اوليه براي غافلگيري در نهايت به تقويت موقعيت نتانياهو انجاميد و به او چنان اعتماد به نفسي داد که به سراسر منطقه دست درازي کرد و ادعاي تغيير نظم موجود در خاورميانه را به زبان آورد و همچنان بر آن اصرار ميورزد. در اين 15 ماه افکار عمومي جهان، سازمانهاي بينالمللي و حتي بسياري از قدرتهاي جهاني که جزو متحدان سنتي اسرائيل هستند جنايات ضدبشري اسرائيل در غزه را محکوم کردند و حتي مسئولان بلندپايه اين رژيم بويژه شخص نتانياهو را تحت تعقيب قضايي قرار دادند اما هيچکدام از اين تحولات باعث تغيير راهبرد کابينه جنگي نتانياهو نشد. اصرار اين کابينه جنگي بر نشان دادن مشت آهنين از يکسو، پيروزي دونالد ترامپ در انتخابات رياست جمهوري آمريکا از سوي ديگر و سقوط بشار اسد در سوريه به عنوان قطعه نهايي پازل 7 اکتبر به برتري استراتژيک اسرائيل در تحولات خاورميانه انجاميد لذا در مذاکرات آتش بس اسرائيل از موضع قدرت سخن ميگويد و حتي در شب انعقاد اين توافق هم دست از حمله به نوار غزه نکشيد. به هر روي آتشبس به زودي آغاز ميشود و در گام نخست آن صدها زنداني فلسطيني با دهها اسير اسرائيلي مبادله ميشوند و شايد دورنماي اين آتشبس صلحي پايدار در اين کانون دائمي تنش باشد. اسرائيل در اين 15 ماه زيانهاي عمدهاي ديد؛ چهره سياسي دولت اسرائيل نزد افکار عمومي جهان و سازمانهاي بينالمللي بيش از پيش تخريب شد، جريان مهاجرت يهوديان از سراسر جهان به اسرائيل که ضامن بقاي آن است متوقف و حتي معکوس شد، اقتصاد اسرائيل تضعيف شد و درآمد اين کشور که عمدتاً از راه گردشگري تأمين ميشود به شدت کاهش يافت، صدها هزار شهروند اسرائيلي در جنوب و شمال اسرائيل آواره شدند، هزاران نفر از مردم و سربازان اسرائيلي کشته، مجروح يا اسير شدند و از همه اينها مهمتر اينکه اسطوره شکستناپذيري اسرائيل تَرَک برداشت و اين نکته بر نتانياهو بسيار گران آمد لذا با ناديده گرفتن واکنش منفي افکار عمومي جهان، اصرار بر ادامه جنگ، حذف چهرههاي مؤثر جريان مقابل و تضعيف رقبا، انجام حرکات نمادين به منظور تحقير رقبا و تداوم جنايات ضد بشري توانست ورق را برگرداند و امروز در آستانه ورود دونالد ترامپ به کاخ سفيد در حال مرور نقشه جديدي است که براي خاورميانه در سر ميپروراند. بيترديد او به دنبال احياي پيمان ابراهيم و عادي سازي روابط با کشورهاي عربي است اما در اين مسير با يک خوششانسي و يک بدشانسي مواجه است. خوششانسي او در اين است که کوشنر معمار پيمان ابراهيم داماد دونالد ترامپ است لذا ترامپ به دلايل متعدد ازجمله تعصب خانوادگي از ادامه اين کار نهايت پشتيباني را به عمل خواهد آورد اما بدشانسي او اصرار جهان عرب به رهبري عربستان سعودي بر اجراي کامل راهبرد دو دولت مستقل فلسطيني و اسرائيلي است که تجربه زيسته حاکي از عدم تمکين نتانياهو به اين خواسته است. صرفنظر از نتايج خرد و متوسط حادثه 7 اکتبر، اين رويداد چند نتيجه درازمدت در پي خواهد داشت. اول آنکه شرايط و چهره خاورميانه به وضعيت 6 اکتبر 2023 باز نخواهد گشت. ديگر اينکه دومين تجربه آزادسازي فلسطين از طريق نابودي اسرائيل نيز ناکام ماند و طرفداران آرمان آزادي فلسطين بايد به فکر راهبردي جايگزين باشند. سوم اينکه اسرائيل که تا 6 اکتبر 2023 اجمالاً در موضع تدافعي قرار داشت از اين پس در خاورميانه موضع تهاجمي در پيش خواهد گرفت و اين موضعگيري اسرائيل کار را براي همه کشورهاي منطقه دشوار خواهد کرد. کلام پاياني اينکه شبيخون 7 اُکتبر گويا پاس گلي بود که حماس نادانسته به اسرائيل هديه کرد فرصتي که اسرائيل دهها سال منتظر فرارسيدن آن بود تا برتري راهبردي خود در خاورميانه را آشکار و اثبات نمايد.
پژوهشگر و دانشجوي دکتراي علوم سياسي