شبي به ياد ماندني براي بانوان --- سالن فخرالدين اسعد گرگاني


اجتماعی |

کلثوم غفاري توران

منتظر شروع کنسرتي متفاوت و بي سابقه بوديم. سالن مملو از بانوان مشتاقي بود که رويدادي شيرين و دلچسب را به انتظار نشسته بودند.

اجراي کنسرت ويژه ي بانوان، با هنرمندي اساتيد و دختران جوان گرگان به سرپرستي بانويي از جنس عشق، مهرباني و تواضع، بانو استاد عاصمه فندرسکي.

آغاز برنامه را صداي گرم و دلنشين و سخنان زيباي بانو فرشته احمدي مزين کرد تا جمع مشتاق را با استادي هرچه تمام تر براي يک همراهي به يادماندني آماده سازد و الحق که بخوبي از عهده ي اين مهم برآمدند. دمشان گرم.

سپس هر يک از اعضاي گروه با سادگي و زيبايي خاص خود وارد صحنه و غرق در تشويق همراه با شور و اشتياق حضار شدند.

اما چشمها بي صبرانه منتظر ورود استاد و بانوي آواز گرگان زمين بود، سرانجام انتظار به پايان رسيد و استاد در ميان تشويق همراه با شادي و شوق بانوان هنر دوست وارد سالن شدند. با همان تواضع و لبخند هميشگي. با صلابت و شکوه يک بانوي تمام عيار ايراني.

صحنه ي اجرا به غايت هنرمندانه آماده شده بود و همه چيز حکايت از سرپرستي و مديريتي قوي و تلاشي بي وقفه داشت:

تزيين صحنه، انتخاب سازها، مهارت نوازندگان، انتخاب رديف، دستگاه و گوشه هاي موسيقي و هنرمندانه تر و زيباتر از همه صداي آسماني استاد که زلال چشمه ساران بود و لطافت باران.

طراوت بهار بود و زمزمه ي جويبار.و کيست که بتواند آن لحظات زيبا را تا پايان برنامه توصيف کند؟

خوب درک مي کنم که "چنان مستم من امشب" تنها انتخاب آواز نبود، شرح حال قلب مشتاقي بود که براي اين شب باشکوه خون دلها خورده بود و حالا با ديدن حاصل زحماتش، مستانه و از صميم قلب مي خواست جهان را با خبر سازد که:

"چنان مستم، چنان مستم، چنان مستم من امشب..."

پايان ماجرا، ناتواني من از توصيف اين شب خيال انگيز و زيباست که چون رؤيايي شيرين گذشت. چگونه مي توان دريايي را در پيمانه اي محدود گنجاند؟

در پايان اين دوبيتي را به يادگار تقديم استاد مي کنم. باشد که به مهر پذيرا باشند.

 آن شب صداي ناب غزل بود و ساز تو

شهد هزار جام عسل بود و ساز تو

در گوشه گوشه ي همه ي نغمه هاي تو

ناگفته هاي عشق ازل بود و ساز تو

ارادتمند همه ي بانوان ايران زمين

 مديرکل اسبق بانوان استانداري گلستان