ما به خود باز ميگرديم
یادداشت |
مهدي فاضل
چه تسلّيبخش است اين دروغِ کمالگرايان! کمالگراياني که تصويري خيالي در دورهاي خيالي از تو ميسازند و امّيد به حفظ آن دارند. انگار که اگر انساني به متعاليترين جايگاه خود برسد (که وجود ندارد)، ديگر «حق» عقبنشيني يا «امکان» پيشروي را ندارد! اگر تسيلم آنان بشويم، در بازنماييِ تصوير ارزشهايي که به آنان (قدري) پايبند بودهايم، با يک خلاء مواجه خواهيم شد، خلاء ناشي از تطبيقناپذيريِ تفسيرهاي گذشته و امروز ما از همان ارزشها. به بيانِ ديگر ما بهقدري که نسبت به نايکسانيِ نگاه امروز خود به ارزشها و فضيلتهايمان با نگاه ديروزمان آگاه هستيم، هوشياريم؛ و اين هوشياري، اقتضاي زيستن در جامعه انساني است. جامعهاي که فشار اجتماعيِ در آن تو را به جنگ با خود مياندازد: «تو بايد فراتر از ديگر اعضاي آن بشوي!» و در عينِ حال، «ديگر اعضا» را به تو نميشناساند، ماهيت «فراتر بودن» را توضيح نميدهد و ناگفتهها باقي ميگذارد. از سويي ديگر اين فشار از بسياري از ما «به_ناچار_فراتر_رفتگان» را ميسازد و اين خود گونهاي اعمالِ قدرت و کوشش پنهانِ جامعه براي يکسانسازيست. به خودِ متفاوتِ زوالناپذير گراميِ خود بازگشتن و فراتر رفتن از طريقِ آن، يک سناريوي تکراريِ آسيبزاست؛ تعارضات و بحرانهاي اينچنيني در روانِ ما زخماند و در دلِ ما راز، آه که آدمي چقدر تنهاست.