قائمي را دريابيم


یادداشت |

کاظم طليعي

کريم قائمي را همه‌ي اهل قلم گرگان مي‌شناسند. مردي سخت‌کوش، پرتلاش و خسته‌گي‌ناپذير که يک‌تنه و با عشق و اراده‌اي کم‌نظير دهه‌ها از عمر خود را صرف ثبت و حفظ فرهنگ بوميِ اين ديار کرد. او سنت‌ها، ضرب‌المثل‌ها، لغات، آداب و رسوم، و حتي زبان‌هاي رمزي گرگان را از خطر فراموشي نجات داد. کاري که شايد از عهده‌ي يک گروه پژوهشي نيز بر نمي‌آمد، اما او يک‌تنه و بي‌هيچ چشم‌داشتي به انجام رساند. کاري بسيار بزرگ که بر سر اين شوق و دل‌بسته‌گي جسم و جان و سلامتي‌اش را گذاشت.

اگر از انصاف دور نيفتيم بايد گفت که کريم به دفعات در نشست‌هاي گوناگون مورد تقدير قرار گرفته است. حاضرين برايش دست زدند و تشويق‌اش کردند، اما اين دست زدن‌ها و تشويق‌ها و دادن لوح تقدير و اهداي چند جلد کتاب و... و... چاره‌اي براي مشکلات رنج‌آور امروز او نيست. کريم امروز بيمار و رنجور در انزواي خانه درد مي‌کشد. انواع بيماري‌ها از جمله نارساييِ کليه و ضعف مفرط جسمي و... تاب و توانش را بريده است. امروز بايد کريم را دريابيم تا براي ما و براي شهر ما بماند. چند نفر از جماعاتي که برايش دست مي‌زدند، امروز خبري از او مي‌گيرند؟ کدام‌يک از اداراتي که واژه‌ها‌ي فرهنگ و هنر را به دنبال نام خود يدک مي‌کشند سراغي از او گرفته‌اند؟ کاري از اين فرهنگي‌تر که نشاني از يک خادم واقعيِ فرهنگ در دوران عسرت و رنج و بيماري بگيريم و به درد دلش گوش کنيم و گوشه‌اي از بار گرانش را به دوش کشيم؟

کمک به کريم قائمي، کمک به يک فرد نيست؛ اداي ديني است به فرهنگ اين شهر، به ميراثي که او براي ما حفظ کرده است. اگر امروز همراه و پشتيبان او باشيم، نشان داده‌ايم که فرهنگ‌دوستي براي ما فراتر از شعار است. همه مي‌دانيم که امروز هزينه‌هاي پزشکي، کمرشکن و فراتر از تاب و توان و طاقت يک کارمند بازنشسته است. آيا مراکزي چون اداره‌ي ارشاد، سازمان فرهنگي ـ ورزشيِ شهرداري، ميراث فرهنگي، حوزه‌ي هنري و... و... نبايد همتي به‌خرج دهند و به کمک هم باري از دوش اين خانواده‌ي محترم بردارند؟ آيا فقط به وقت پُز دادن و جلسه برگزار کردن و پوستر چاپ کردن و کارنامه‌ي سالانه از اقدامات مشعشع خود به مقامات بالاتر ارائه دادن جهت گرفتن بودجه‌ي بيش‌تر، اين خادمان فرهنگ را به حساب مي‌آورند و دعوت مي‌کنند تا گرمابخش جلسات تبليغاتي‌شان باشند؟

اينک روز آزمون واقعيِ مدعيان فرهنگ است تا هم‌دم رنج و درد يک خادم واقعيِ فرهنگ باشند. مردي که بدون کوچک‌ترين چشم‌داشت کارهاي بزرگي براي خدمت به فرهنگ اين شهر کرده است. امروز به‌عنوان يک دوست، يک هم‌سايه، يک هم‌قدم، يک هم‌دم، يک هم‌گام و هم‌راه از تمام مراکز فرهنگيِ شهر از اداره‌ي ارشاد و شهرداري و ميراث فرهنگي و حوزه‌ي هنري و نيز مديران محترم نشريات شهر و به‌ويژه نشريات فرهنگي رسماً دعوت مي‌کنم که خيلي زود، پيش از آن‌که دير شود، دست بجنبانند براي دل‌جويي و تأمين بخشي از هزينه‌هاي کمرشکن پزشکيِ اين مرد بزرگ تا هرچه زودتر سلامتي‌اش را بازيابد.

علاقه‌مندان و مدعيان واقعيِ فرهنگ را در اين روزها و هنگامه‌ها بهتر مي‌توان شناخت.