رسالت هنر و هنرمند در خلق زيبايي ها
یادداشت |
آمنه کلته
رسالت هنر و هنرمند پس از ارائه وخلق زيبايي ها، آگاهي بينش و تعمق به مخاطب است و مخاطب بنا به سطح بينش سواد و دانش فردي دروني و اجتماعي اش، از اثر هنري تاثير ميگيرد. اثر هنري با خلق زيبايي، برانگيختن احساس و ايجاد تفکر و آگاهي برمخاطب تاثير ميگذارد وهرچه اثر هنرمند تاثير گذارتر باشد، در رسالت هنري خود موفق تر خواهد بود. در آثار خانم قزل رنگها، تصاوير، طبيعت و اشکال نا آشنا به مخاطب نيست، همه اينها برگرفته از سنت و فرهنگ آداب و رسوم و پيشينه تاريخي قوم ترکمن ميباشد. هر مخاطبي بخصوص مخاطب بومي به راحتي ميتواند با آثار رابطه برقرار کند. در جامعه ترکمن که در اقليت و محدوديت نسبت به جامعه بزرگتر کشوري وجهاني قرار دارد، زايش و تبلور چنين هنرها و هنرمنداني قابل تحسين و ستايش ميباشد. جامعه اي که با داشتن اصالت، زيبايي و سادگي هنوز جاي رشد و جاي کار و تلاش دارد تا به يک جامعه مترقي، متمدن و آگاه و تاثيرگذار بر جامعه هاي ديگر تبديل شود. در آثار خانم قزل، رويش، تولد، تکامل، اصالت، طبيعت بکر، گرما و جريان زندگي در دنياي ساده و بي آلايش موج ميزند. با اينکه اکثر آثار تصوير در تصوير است و ما در يک تابلو (اثر هنري) در حين اينکه با يک تصوير و دنيا مواجه هستيم، با چندين دنيا و تصوير ديگر هم برخورد داريم که در اين تصاوير، رنگها و مفاهيم با هم در ارتباط و هماهنگي هستند. تضاد و ناهمخواني وجود ندارد و هماهنگي و وحدت در اين آثار به چشم ميخورد. هر چه يک اثر هنري از کثرت فاصله بگيرد و به وحدت ( يگانگي ) نزديک تر باشد به مراتب به اصل و حقيقت خود نزديک شده است. در اين آثار از رنگهاي شاد و زنده که از طبيعت پيرامون الهام گرفته شده، استفاده شده است. با توجه به آثار پيشين هنرمند رنگها از يکنواختي و تکراري بودن در آمده که نشان از اين دارد که هنرمند وارد دنيايي بزرگتر و وسيعتر شده است. همان طور که ميدانيم رنگها در هنر نقاشي مفاهيم بخصوصي دارند. در آثار پيشين هنرمند، بيشتر از رنگهاي قرمز، نارنجي، زرد و قهوه اي استفاده ميشد؛ اما در کارهاي اخير هنرمند ما شاهد تولد رنگهايي بسيار زنده، پويا و نو هستيم. رنگهايي مثل آبي، سبز روشن، بنفش و... . اشکال و مفاهيم در اين نقاشيها برگرفته از فرهنگ سنت و روش زندگي قوم ترکمن ميباشد.اشکالي مانند آلاچيق، دشت ترکمن صحرا، تکه هايي از زيورآلات زنان ترکمن مثل گل ياقا ( گل سينه )، قوري و کاسه ها، اشکال قالي که بيانگر شيوه سبک و هنر ترکمن است، درها و پنجره هاي چوبي که در خانه هاي قديمي - بخصوص در بافت تاريخي گميشان - وجود دارد. در آثار اخير، هنرمند علاوه بر اين تصاوير که در آثار پيشين نيز وجود داشته، تصاوير جديد و نو مضاف شده است، مانند تصاويري از شکل و پيچش نمد ترکمن. زن و مرد ترکمن، تصاويري از کهن الگوها، درختان، قله هاي کوه بخصوص قله پر غرور دماوند، گلهاي خانگي مثل پيچک، نمادي از امواج دريا که در بطن اثر و تا حدودي ناملموس به تصوير کشيده شده است، تقابل طبيعت و مدرنيته، همه و همه بيانگر رشد جامعه سنتي از سويي و زنگ خطري براي اصالت اين قوم از سويي ديگر ميباشد. ما در يک تابلو با يک مفهوم خاص مانند عشق، رويش، تولد و اصالت به تنهايي روبرو نيستيم، بلکه همه اين مفاهيم در يک اثر ديده ميشود. هنرمند نگاه کلي و بيروني دارد که اگر اين دنيا با دنياي دروني و تجربيات شخصي هنرمند همراه ميشد، چه بسا که به زيبايي، ارزش و تاثير گذاري آثار مي افزود. خلا درونگرايي فرديت و تجربه هاي شخصي از جمله رنج و درد، شادي، آرمان و آرزو و... به وضوح احساس ميشود. اگر هنرمند با داشتن تکنيک خوب ارائه تصاوير ملموس و رنگهاي آشنا، تجربيات فردي و حالات دروني خود را بيشتر نمايش ميداد بي شک به رسالت هنر و به انسان درون همه ما که در لايه هاي پنهان وجودمان غريب و تنها وگمنام مانده است، نزديکتر ميشد و پا را فراتر ميگذاشت و به جهاني وسيعتر مي پرداخت. با توجه به شعر مولانا که ميفرمايد:
هرکسي کو دور ماند از اصل خويش
باز جويد روزگار وصل خويش
پيام اصلي هنرمند اصالت است. اصالتي که در طول زمان، رنگ باخته است. اصالتي که در مدرنيسم و دنياهاي مجازي در شهرنشيني و در ظواهر دنياي مادي، به فراموشي سپرده شده است. مخاطب، بخصوص مخاطب بومي با مشاهده آثار، ناگاه وارد دنيايي ميشود که در اصل از آن دنيا آمده است. تصاوير، رنگها و مفاهيم برايش آشنا و ملموسند. خود را تکه اي از اين کل منسجم ميبيند و گم شده اش را که ناخودآگاه در جستجويش است مي يابد و از اين يافتن به شگفت در آمده وبه شوق و شعف دروني ميرسد. سخن زياد است اما در حوصله شايد نگنجد. پس کلام مختصر ميکنم و براي عزيز هنرمندمان، خانم سليمه قزل آرزوي سلامتي شادکامي وموفقيت روز افزون دارم.
دست مريزاد