زنان روستايي يک عامل نامرئي در اقتصاد کشاورزي
یادداشت |
مليحه اکبري
زنان حدود نيمي از جمعيت روستايي را تشکيل ميدهند که علاوه بر مسئوليت خانه داري و فرزند پروري، در کشاورزي و دامداري نيز در
کنار مردان خانواده و گاه بيشتر از آنان مشارکت دارند، زنان روستايي الگوي فعاليت هستند، آنان دائم در تالش و کوشش بوده و بازوي
توانمد خانواده ميباشند.يک زن روستايي هم مادر است هم همسر، و هم توليدکننده. از پرورش گل و گياه و قارچ گرفته تا شير و کره و
ساير فرآورده ها، از توليد فرش و گليم گرفته تا پخت يک غذاي خوش رنگ و لعاب براي خانواده. مهر او در همه خانه پراکنده است. زنان
روستايي محور صميميت و بقاي خانواده خويش بوده و در خارج از خانه نيز پا به پاي مردان و حتي گاهي بيشتر در کليه فعاليت ها کوشش
مي نمايند. چيدن ميوه، نشاکاري، وجين و تنک کاري، نهرکشي و مرزبندي، بيل زدن زمين زراعي و باغ، شغلهاي منتخب کشاورزي براي
کارگران روستايي ميباشد. اين فعاليتها )از وجين کاري تا ميوهچيني و ... ( بين کارگران زن و مرد يکسان است اما دستمزد زنان به طور
متوسط از دستمزد مردان کمتر است. طبق اعالم مرکز آمار ايران در سال 1402، متوسط دستمزد روزانه کارگر ميوه چين مرد 3934096
ريال بوده است و متوسط دستمزد روزانه کارگر ميوه چين زن 26433001 ريال .... کار مساوي دستمزد نا مساوي.
در ايران به دليل سنت و آداب و روسومي که از گذشته به ارث رسيده است، زنان از پايگاه اجتماعي مناسبي برخوردار نبوده و عدالت اجتماعي در خصوص آنان به خوبي اجرا نشده است و رفاه و آسايش اين گروه زحمتکش را با مشکل مواجه کرده است.
سنتي بودن جامعه و تعصبات خانوادگي، عدم آگاهي نسبت به نحوه برخورد با دختران و زنان در جوامع روستايي، پايين بودن سواد ، تبعيض
هاي جنسيتي و عواملي از اين دست منجر به عدم اعتماد بنفس، ايجاد احساس حقارت و احساس خود کم بيني در زنان شده و راه را براي
کارفرمايان سودجو هموار مينمايد.زنان روستايي بايد درک کنند که مشکالت آنان از بي کفايتي و کمبودهاي شخصيتي آنها ناشي نمي شود ، بلکه آنان به وسيله يک سيستم اجتماعي که در آن تبعيضات صورت رسمي و قابل قبول به خود گرفته است ، عقب نگه داشته شده اند . بايد نگرشي خاص به جامعه معطوف شود که نشان دهد تبعيضاتي که قبال" طبيعي و واقعيتي غير قابل تغيير قلمداد مي شدند، تغيير پذير هستند الگوي مردساالري در جوامع سنتي و روستايي بايد جاي خود را به الگوي تساوي و استقالل قدرت بدهد . اين به معناي اقتدار مساوي در
بخشهاي مختلف زندگي است.باور داشتن به برابري، بالا بردن اطالعات زنان درخصوص حقوق اجتماعي و خانوادگي ، آموزشهاي فردي و گروهي از طريق خانه هاي فرهنگ، مروجين بخش کشاورزي ، صدا و سيما و رسانه ها ميتوانند در تغيير نگرش جامعه موءثر باشند. وقتي يک زن کمتر سرزنش شود، کمتر مورد حقارت قرار گيرد، بيشتر مورد لطف و محبت قرار گيرد، نيازهايش ديده شود، درآمد و جايگاه
مساوي در جامعه داشته باشد، شاد نيز خواهد بود. حال خوب زنان ما حال جامعه را خوب خواهد کرد.