به مناسبت روز حکيم توس برگزار شد: گذر از هفت خان اسپنديار
تیتر اول |
مهران موذني- عصر چهارشنبه، 1404 به مناسبت بزرگداشت حکيم توس، عاليجناب فردوسي همايش «هفت خان اسپنديار» به ميزباني روزنامه گلشن مهر و با همکاري اداره فرهنگ و ارشاد در کردکوي برگزار شد. کودکان و نوجوانان نويسنده صفحه کودک و نوجوان گلشن مهر در اين مراسم به اجرا و نقالي تمامي داستان هفت خان اسفنديار پرداختند تا جلوهاي از غناي فرهنگي و جذابيتهاي داستاني اين اثر سترگ را به نمايش بگذارند.
سردمدار اخلاق و فضيلت
شهربانو برهاني، فرماندار کردکوي که مهمان بزرگداشت حکيم توس بود، ضمن تقدير و تشکر از توجه عوامل برگزاري اين مراسم به فرهنگ ايران، درباره جايگاه والاي فردوسي و شاهکار منظوم او گفت: بزرگداشت ابوالقاسم، منصور بن حسن توسي، متخلص به فردوسي که سراينده شاهنامه، شاهکار ادبيات حماسي فارسي است، روز مهمي براي ماست. جاي دارد تا اين همايشها هرساله برگزار شوند و نسل جوان ما را با ادبيات و فرهنگ اصيل ايراني آشنا کنند. در زمانه کنوني که هجمههاي خطرناکي وجود دارد که مسير فرهنگي ما را تغيير ميدهد، اين ما هستيم که بايد محکم از تاريخ، فرهنگ و مشاهيرمان دفاع کنيم. با استفاده از ظرفيتهايي مثل شاهنامه فردوسي، کودکان و نوجوانان ما اخلاق را خواهند آموخت. در شاهنامه فردوسي طبعي لطيف و روحيهاي وطنپرستانه به چشم ميآيد. در ادبيات حکيم توس ابداً دروغ، تملق و هجو وجود ندارد. بلکه سرشار از اخلاقگرايي و فضيلت است. توصيفي که از شجاعت و بيداري مردم ايران در شاهنامه وجود دارد، هر انساني را متأثر خواهد کرد.
انديشه ايرانشهري
احسان مکتبي، صاحبامتياز روزنامه گلشن مهر علاوه بر تقدير و تشکر از حضور تمامي حضار و دستاندرکاران، از جمله فرماندار و سرپرست اداره فرهنگ و ارشاد کردکوي، گام برداشتن کودکان و نوجوانان گلشن مهر در حوزه شعر و ادب فارسي را دستاوردي حائز اهميت دانست . وي همچنين درباره انديشههاي حکيم توس گفت: خردمندي، دادگري و راستي سه ستون انديشه ايرانشهري در شاهنامه فردوسي است و ادامه داد: يکي از دعاهاي بسيار عميق جناب فردوسي که داراي مفهومي بسيار ارزشمند است که در بدرقه پهلوانان مي گويد اين است که: بيداردل باشيد و روشنروان. که نشانه عمق نگاه جناب فردوسي به انسان و روان انساني است و شايسته است ما از آن بهره ببريم.
پيامآور عزت و آزادگي
ابوالفضل نجفزاده، سرپرست اداره فرهنگ و ارشاد کردکوي که از جمله مهمانان اين نشست بود، با تقدير و تشکر از فعاليتهاي فرهنگي گلشن مهر، شاهنامه فردوسي را آتش چراغ فرهنگ و هويت ايراني خواند و اظهار داشت: فردوسي مردي بود که با شکوه کلامش ستونهاي زبان فارسي را استوار ساخت و در تاريکترين روزهاي هجوم بيگانگان چراغ فرهنگ و هويت ايراني را روشن ساخت. فردوسي نهتنها با خلق شاهنامه حماسهآفريني کرد، بلکه حافظ ريشههاي ملي و زبان مادري ما شد. ياد و نام فردوسي همواره در قلب ايرانيان زنده است. چرا که وي نهتنها يک شاعر، بلکه پيامآور عزت، آزادگي و دانايي بود. اميدوارم اين آيين گامي باشد در راه شناخت عميقتر ميراث گرانسنگ ادب فارسي و ارج نهادن به بزرگان فرهنگ اين مرز و بوم.
کودکان و نوجوانان گلشن مهر
آزاده حسيني، دبير سرويس کودک و نوجوان گلشن مهر درباره اجرا و نقالي کودکان و نوجوانان گلشن مهر گفت: نخستينبار سال 1396 همايش بزرگداشت فردوسي را در همين سالن گرامي داشتيم و هفتخان رستم را روي صحنه برديم. نوجواناني که آن زمان در اين اجرا شرکت داشتند در حال حاضر دانشجو هستند. از بين کودکان آن گروه نيز کوچکترينشان که هنوز 2 سالش نشده بود و يک بيت از شاهنامه فردوسي را به خاطر سپرده بود، امروز در مقطع پنجم دبستان است و همراه با دوستانش هفتخان اسپنديار را روي صحنه خواهد برد...
هر کدام از اين بچهها ابياتي از حافظ و سعدي را حفظ هستند و حدود 20 بيت از شاهنامه را ميتوانند نقالي کنند. وي ادامه داد: امروز هيچ اجراي انفرادياي نخواهيم داشت و يک گروه واحد را براي اجراي هفتخان اسپنديار روي صحنه خواهيم برد. در واقع ما تنها از وحدت صحبت نميکنيم، بلکه آن را به تصوير ميکشيم تا بتوانيم زبان پارسي را پاس بداريم. کودکان و نوجوانان گروه ما در کارگاههاي آموزشي روزنامه گلشن مهر در کنار هماستانيهاي خودشان با ادبيات فارسي آشنا شدهاند.
تأثيرگذاري بر خيام و حافظ
مهران انارکيان، مدرس و حافظپژوه گلستاني در ادامه بزرگداشت عاليجناب فردوسي، تأثير شاهنامه او بر اشعار و افکار خيام و حافظ را زير ذرهبين برد و گفت: يکي از مهمترين خصيصههاي اشعار فردوسي، حافظ و خيام حيرت در کار جهان و ندانستن راز اوست. سؤال بزرگ و جاودانه همه افراد بشر که نميدانند از کجا آمده و به کجا خواهند رفت. حتي مولانا ميگويد: پر کاهم در مسير تندباد/ من نميدانم کجا خواهم فتاد. فردوسي نيز در مقدمه رستم و سهراب ميگويد: اگر تندبازي برآيد ز کنج/ به خاک افگند نارسيده ترنج، ستمکاره خوانيمش ار دادگر/ هنرمند دانيمش ار بيهنر/ اگر مرگ دادست بيداد چيست/ ز داد اين همه بانگ و فرياد چيست/ از اين راز جان تو آگاه نيست/ بدين پرده اندر تو را راه نيست. همين انديشه را مولانا نيز دارد: از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود/ به کجا ميروم آخر ننمايي وطنم/ ماندهام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا/ يا چه بودهست مراد وي از اين ساختنم. اين حيرت را حافظ هم دارد: از هر طرف که رفتم جز حيرتم نيفزود/ زنهار از اين بيابان وين راه بينهايت. در جايي ديگر ميگويد: چون هر دري که گشودم رهي به حيرت داشت/ از اين سپس من و رندي و وضع بيخبري. انکار در شعر حافظ نيست. اما يقين مطلق هم نيست. نه روشني محض است و نه تاريکي محض: مردم در اين فراق و در آن پرده راه نيست/ يا هست و پردهدار نشانم نميدهد. فردوسي ميگويد: ز روز گذر کردن انديشه کن/ پرستيدن دادگر پيشه کن/ به نيکي گراي و ميازار کس/ ره رستگاري همين است و بس. و اين يعني فردوسي اعتقاد کامل دارد. همچون حافظ که ميگويد: حافظ از معتقدان است گرامي دارش/ زان که بخشايش بس روح مکرم با اوست. اما در شعر خيام رگههاي ياس و نااميدي وجود دارد. خيام در رباعي معتبري که در مرصادالعباد آمده ميگويد: در دايرهاي که آمد و رفتن ماست/ او را نه بدايت نه نهايت پيداست/ کس مينزند دمي در اين معني راست/ کاين آمدن از کجا و رفتن به کجاست. خيام همچنين در يک رباعي اعتراضي ميگويد: جاميست که عقل آفرين ميزندش/ صد بوسه ز مهر بر جبين ميزندش/ اين کوزهگر دهر چنين جام لطيف/ ميسازد و باز بر زمين ميزندش. فردوسي هم معترض است: جهانا ندارم چرا پروري/ چون پرورده خويش را بشکني/ جهانا چه بدمهر و بدگوهري/ که خود پروراني و خود بشکني. حافظ هم به وفور ابيات اعتراضي دارد: اين چه استغناست يا رب وين چه قادرحکمت است/ کاين همه زخم نهان هست و مجال آه نيست. در آن غزل زيبا نيز ميگويد: زان يار دلنوازم شکريست با شکايت/ گر نکتهدان عشقي خوش بشنو اين حکايت/ بيمزد بود و منت هر خدمتي که کردم/ يا رب مباد کس را مخدوم بيعنايت/ در زلف چون کمندش اي دل مپيچ کآنجا/ سرها بريده بيني بيجرم و بيجنايت/ از هر طرف که رفتم ز حيرتم نيفزود/ زنهار از اين بيابان وين راه بينهايت. حتي مولانا که عارف است نيز به خداوند اعتراض ميکند. اگرچه که سريعاً اعتراضش را پس ميگيرد، اما نشان ميدهد که اهل شکايت است: که اين سو عاشقان باري چو عود کهنه ميسوزد/ و آن معشوق نادرتر کز او آتش فروزانست/ خداوندا به احسانت به حق لطف و اکرامت/ مگير آشفته ميگويم که جان بيتو پريشانست/ تو مستان را نميگيري پريشان را نميگيري/ خنک آن را که ميگيري که جانم مست ايشانست/ اگر گيري ور اندازي چه غم داري چه کم داري/ که عاشق هر طرف اين جا بيابان در بيابانست/ بخندد چشم مريخش مرا گويد نميترسي/ نگارا بوي خون آيد اگر مريخ خندانست/ دلم با خويشتن آمد شکايت را رها کردم/ هزاران جان هميبخشد چه شد گر خصم يک جانست.
سازهاي شاهنامه
اسماعيل شافعي، مدرس موسيقي ديگر سخنران اين جلسه بود که به اثر سترگ حکيم توس پرداخت و چندي از سازهاي موسيقي آن را مورد بررسي قرار داد. وي در همين باره عنوان کرد: در شاهنامه دو نوع ساز رزم و بزم وجود دارد. چنگ از جمله سازهاي بزمي شاهنامه است. انسانهاي اوليه پس از شکار گوزن به شادي و پايکوبي ميپرداختند. از روده همان گوزن دو، سه و بعضاً چهار زه ميساختند و در کمانهايشان ميانداختند. اين يک شکل ابتدايي از موسيقي و ساز چنگ بود. سالها گذشت و بر اساس فرهنگ هر قومي، به ساز چنگ سيمهايي اضافه شد. متأسفانه هزار سال است که در کشور ما اين ساز چندان ديده نميشود و علتش هم زنانه تعبير شدن آن است. اميدوارم که اين ساز احيا شود تا بتوانيم بهمانند گذشته از آن بهرهمند شويم. ني نيز يکي ديگر از سازهاي موجود در شاهنامه است که هم در رزم و هم در بزم کاربرد داشته است. نوازندگان ني با بهرهگيري از امکانات اين ساز، قطعاتي را متناسب با وزن حماسي شاهنامه ساختهاند که همان حس حماسي و وطندوستانه را منتقل ميکند.
تأثير بر عرفان
فرهادي، شاعر و پژوهشگر ادبيات تاثير شاهنامه بر عرفان را يکي از مسائلي دانست که به اندازه کافي مورد بررسي قرار نگرفتهاند. وي در اين باره عنوان کرد: خوشبختانه درباره فردوسي تحقيقاتي خوبي شده و کتابهاي خوبي در اختيار عموم قرار گرفته است. يکي از مسائلي که کمتر در اين باب مورد توجه قرار گرفته، تأثير شاهنامه بر عرفان است. اسفنديار هفتخان را براي بازگرداندن خواهرانش به تعبيري هفت شهر عشق عطار را ميپيمايد. در شاهنامه يک ابرقهرمان و در عرفان، يک انسان کامل اين مسير را ميپيمايد. يکي ديگر از مسائل کمترتوجهشده از شاهنامه، ادب فردوسي است. بسياري از گفتههاي بد شاهنامه از زبان شخصيتهاي شاهنامه است که همانها نيز مؤدبانه بيان شدهاند. به طور مثال در اين بيت از زبان فريدون يک توهين به زباني مؤدبانه بيان ميکند: کسي کو برادر فروشد به خاک/ سزد گر نخوانندش از آب پاک. يک معضل ديگر امروز جعليات منسوب به فردوسي در فضاي مجازي توسط برخي بلاگرهاست. گاهي نيز ابياتي زيبا به اسم برخي شعرا منتشر ميشود. به طور مثال اين بيت زيبا : خدايا چنان کن سرانجام کار/ تو خشنود باشي و ما رستگار. بيت زيبايي است. اما از آن فردوسي نيست و در واقع نظامي گنجهاي آن را به صورت ديگري سروده است.