پاسخگويي هست؟


یاددداشت اول |

با مسووليت سردبير

 

همه راهها به اقتصاد ختم مي شود، تا معيشت به راه نباشد و زندگي شهروندان به سامان نچرخد، براي فکر و انديشه آنها نمي شود برنامه ريزي کرد، زندگي هزينه دارد و هزينه هاي آن  بر دوش خانوارها سنگيني مي کند، تصور اينکه مرد خانواده از پس هزينه ها بر نمي آيد، تنها براي کساني قابل درک است که اين سختي ها را کشيده باشند، اينکه با درآمدي ثابت هر روز هزينه هاي زندگي اضافه شود و يا تلختر آنکه صاحب شغلي باشيد که هر روز بايد در پي درآمدي باشيد که براي زندگي روزانه لقمه اي نان به دست آوريد براي بخشي از مديران که از قضا سالها بر مسند مسووليت نشسته اند و با تغيير هر دولتي بازهم در گوشه اي به عمارت و امارت خود مشغولند تفاوتي ندارد. آنها هم مي توانند در دولتي  تصميم ساز باشند و هم با آشکار شدن نتايج سياستهايشان در دولت بعدي منتقد همان تصميمات  بمانند و با جسارت هم نقطه ضعف هاي سياستها را به مردم بگويند . راستي کسي نيست، بپرسد باني سياستهاي  حجاب و عفاف در کشور در دو دهه گذشته چه کساني بوده اند ؟ که نتيجه آن را امروز در کف خيابان  مي بينيم يا چه کسي مي تواند بگويد سياستهاي اقتصادي کشور را چه کساني پايه گذاري کرده اند که هر روز منجر به فقر و تورم بيشتري  مي شود؟ يا پايه گذار شعارهايي که تحريم ها را به هيچ مي انگاشت چه کسي بود؟ راستي کدام جريان سياسي برجام را نسخه دست نويس خارجي مي دانست؟  يا کدام جريان فکري و سياسي مدام تلاش مي کرد  با انواع نظارت ها و دخالتها شهروندان از چرخه قدرت حذف کند، تا کار به جايي رسيد که مجلس اقتدار خود را از دست داد و با مشارکت پايين شهروندان آنقدر بي اعتبار شد تا قوانين مصوبش هم بي اثر تلقي شود؟  آري همه مي دانند که کدام گروهها و جريانها باعث دلسردي ها و کاهش مشارکت شهروندان در انتخابات و دوري آنها از حاکميت شده اند...

 و البته باز هم همه مي دانند که چه کساني مدام انگشت در چشم مردم کردند و خواستند با خشونت فرهنگ عمومي شهروندان را تغيير دهند.  اما امروز مردم  بزرگوار کشورمان خسته اند  و درگير و دار اجاره خانه، معيشت روزانه  و لقمه اي نان روزگار مي گذرانند، آنها تاوان سياستهاي غلط کساني  را مي دهند که روزگاري تحريم ها را ورق پاره مي دانستند و حالا مي گويند با اين بودجه ها هيچ غلطي نمي توانيم بکنيم، عجيب است  سالها وقت مملکت را تلف کرده اند تا خود زمامدار باشند و باز حواله به فردا مي دهند.

 ترسم نرسي به کعبه اي اعرابي     کاين ره که تو مي روي به ترکستان است (شيخ اجل)

 راه برون شد از اين بن بست، تن دادن به مشارکت آزاد شهروندان در قدرت، گردش واقعي نخبگان، گردش آزاد اطلاعات و ميدان داري احزاب شناسنامه دار است، تا با برنامه ريزي نخبگان چالش ها کمتر شود و  پاسخگويي به ساختار برگردد و هم مردم به آينده اميدوار باشند. و الا با شعار و حرفهاي تکراري اين زخم ناسور را درماني نيست.