دوم خرداد در يک نگاه
یادداشت |
محمود شفيعي
روزهاي پرشکوه خرداد نزديک است؛ دوم خرداد، اما، از همه نزديک تر. پاس داشتن اين روز، پاسداري از ماه عسل يک انقلاب پرتلاطم است. با توضيحي که در پي خواهد آمد مي توان عصر هشت ساله اصلاحات را، جوانترين دوره انقلاب اسلامي در نظر گرفت.
1- در آن روز به ياد ماندني در حالي انتخاباتي پرشکوه رقم خورد که آگاهي يک ملت در مسيري تکاملي به اوج رسيده بود و در واقع، ميوه آگاهي انباشتي، دوم خرداد ببار نشست. در آن انتخابات هر کانديدايي، نه تکرار ديگري، که نماينده گونه اي منحصر به فرد از فکر و علاقه خاص در فضاي سياسي بود. درون چنين زمينه مناسبي براي انتخاب بهترين، اکثريت بزرگ جامعه، به گزينشي تاريخي دست زدند و پر به سوي مردي گشودند که پندار، گفتار و کردارش نمايش گر خردمندانه ترين گفتمان سياسي زمانه بود.
2- در اين روز مردي از دودمان سيادت، خردمندي و پاکي، در افق سياسي ظاهر گشت. او سواد اعظم ملت را، که از مردمان رنگارنگ اين سرزمين تشکيل مي شدند، در ميدان جاذبه خود گرد هم آورد. با آمدن دولت مرد انديشمند، جناب آقاي خاتمي عزيز، "يد الله مع الجماعه" رخ نمود؛ چرا که نه تنها آرامشي در داخل حکمفرما گشت و فاصله مردم و حکومت به کسوف رفت، تنش زدايي در عرصه سياست خارجي جايگاه ايران را در نظام بين الملل بسي ارتقا بخشيد.
3- در دوم خرداد مردم به توسعه سياسي راي مثبت دادند و با شناختي عميق از دردهاي درهم تنيده و چندلايه مزمن در اين مرزوبوم، اين بار، انگشت روي دردي گذاشتند که همچون علت العلل، دردهاي ديگر از آن ناحيه بر خاسته بود. بي ترديد "استبداد ايراني" همواره در شکل هاي گوناگوني چون استبداد سنتي، شبه مدرن يا شبه مدرن نفتي، سرنوشت اين جامعه کهن را در دستان تک اراده حکومت گران وانهاده و مردمان را همچون نامحرمان، از شريک شدن در قدرت ناکام گذاشته بود.
4- جامعه ايران از زمان فروپاشي اقتدار قديم و قرار گرفتن آن در حاشيه نظام جهاني شکل گرفته در عصر جديد، به يک آگاهي تاريخي پاگذاشته بود. آگاهي از شجره خبيثه استبداد و ميوه تلخ آن، يعني انحطاط همه جانبه، مردم ايران را وارد يک مبارزه بي امان با استبداد تاريخي کرد. نتيجه يک سده مبارزه پيوسته، در نهايت، انقلابي به غايت سياسي را به پيروزي رساند. در هسته مرکزي شعارهاي اصلي چنين انقلابي، آزادي سياسي قرار گرفته بود. از فرداي پيروزي انقلاب، جنگ و خرابي، و بعد از آن ضرورت فوري اولويت قرار گرفتن ساختن ويراني هاي جنگ و ترميم زندگي اقتصادي حداقلي، پرداختن به آزادي سياسي را به تاخير انداخت. تا روزي که دوم خرداد از راه رسيد و لحظه باز شدن کلاف اهداف اساسي انقلاب و پيروزي آن در ميدان عمل آغاز گشت؛ چرا که اصلي ترين برنامه دولت اصلاحات بر اولويت توسعه سياسي با رو آوردن به قانون گرايي، جامعه مدني، آزادي سياسي و اموري از اين دست، قرار گرفت.
5- در چنين شرايطي بود که در سالهاي 1376 تا 1384 جايگاه ايران در داخل و خارج از هر جهت، ارتقا يافت. رضايت عموم از حکومت فزوني گرفت. مردم روزگار وفور نعمت هاي مادي را همراه با سلامت اقتصادي، پاک دستي حاکمان، ارزاني کالاها و ثبات قيمتها در سطحي گسترده تجربه کردند. آنان در اين سال ها از رئيس جمهور پاک دست و خوشنام خود، به جز احترام و تعظيم به ملت، اهتمام به باز نگه داشتن فضاي سياسي و شنيده شدن صداهاي گوناگون جامعه، تکريم دانش، دانشگاه و دانشمند، اثري از بي اعتنايي به مردم و دور خوردن اراده ملت نديدند.
6- در عرصه سياست خارجي عزت جامعه و مصلحت مردم به اولويتي واقعي تبديل شد. حکمت بر تصميم هاي سياست خارجي حاکم گشت و خود را در قالب تنش زدايي با منطقه و جهان شرق و غرب نمايان ساخت. اقتصاد ايران با اقتصاد جهاني به تعامل برخاست. سرمايه ها و سرمايه گذاران خارجي افزايش يافتند و نشاط اقتصادي در جاي جاي ايران باليدن گرفت. عسلويه در جنوب به شهر بزرگ سرمايه گذاري در بخش گاز تبديل شد و نيرويي دو چندان، ماشين اقتصادي ايران را به حرکت درآورد.
7- اميد، نشاط، عزت، حکمت، مصلحت، صلح و دوستي، ايمان ومعنويت، افتخار به اسلاميت و ايرانيت، جان تازه گرفتن هويت ملي، و بسياري از فضايل فرهنگي، اجتماعي و مذهبي، پيوست هاي ناگسستني وضعيتي بود که از دوم خرداد شروع شد و تا سالها شيريني زندگي در سايه حکمراني خردمندانه را بر پا نگه داشت. درس بزرگ از دوم خرداد اين است که تنها راه حل بحران هاي امروز و فرداي ايران، برگشت صادقانه و همه جانبه حکومت به سوي ملت و جامعه خواهد بود و نه هيچ چيز ديگر. تنها حکومت مشروع، مورد رضايت خداوند، ماندگار، بالنده و خود افزاينده، حکومت مدني است که از متن جامعه برخيزد و خود را هرگز تافته جدا بافته نداند و از آقا بالا سر بودن دست بکشيد.