حرکت امام حسین(ع) نوعی اصلاح‌طلبی در چارچوب مفاهیم رایج در آن زمان بود


تحلیل |

در میان رویکردها و قرائت‌های مختلفی که از واقعه عاشورا انجام شده است، نوعی تفسیر و قرائت مبتنی بر تحلیل جنبه‌های عرفی و قدسی از این واقعه وجود دارد که درصدد است تا ابعاد و جنبه‌های عرفی و قدسی و نسبت و ارتباط بین این دو را در واقعه عاشورا مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. در این میان برخی به چنین دوگانه‌ و تقسیم‌بندی باور دارند و برخی نیز  قائل به چنین تقسیم‌بندی و قرائتی از واقعه عاشورا نیستند. خبرنگار ایکنا در همین رابطه گفت‌وگویی با دکتر سیدعلی میرموسوی، پژوهشگر دینی و عضو هیئت علمی دانشگاه مفید، داشته که متن آن را در ادامه می‌خوانید:

 

 

 

■ نهضت امام حسین(ع) نوعی قیام به معنای مصطلح آن در علوم سیاسی و جامعه‌شناسی سیاسی است یا حرکتی اصلاح‌طلبانه با رویکرد امر به معروف و نهی از منکر تعریف می‌شود؟

ماجرای عاشورا رخدادی تاریخی است که فهم و تفسیر آن در چارچوب اسلوب و روش‌های تاریخی انجام می‌شود. یکی از نکات مهمی که در تفسیر رخدادهای تاریخی باید به آن توجه کرد، پرهیز از زمان‌پریشی است. زمان‌پریشی به این معناست که رخدادهای تاریخی را بر اساس مفاهیم و ارزش‌هایی که در دوران کنونی مطرح است، تفسیر و تعریف کنیم. «کروچه» از تاریخ‌نگاران برجسته ایتالیایی می‌گوید: «تاریخ راستین، تاریخ معاصر است»؛ یعنی ما گذشته را همواره با عینک امروز می‌بینیم، ولی توجه به شرایط و موقعیت تاریخی رویدادی که در گذشته اتفاق افتاده، نیز لازم است. بر این اساس در تفسیر رویدادهای گذشته باید احتیاط به خرج داد و بر اساس مسائل و مفاهیمی که در آن شرایط اندیشه‌ناپذیر بودند، تفسیر نکنیم. البته از دید جامعه‌شناسانه می‌توان زمینه‌های اجتماعی را که به بروز این حرکت منجر شد و همین‌طور زمینه‌های فکری منتهی به این حرکت را تحلیل کرد، ولی با مفاهیم امروزی خیلی نمی‌توان آن را توضیح داد. این مفاهیم اصلاً در آن شرایط اندیشه‌ناپذیر بودند. شاید شباهت‌های کلی مثلاً میان انقلاب با حرکت امام حسین(ع) پیدا کنیم، ولی به این معنا نیست که بتوان آن را در این چارچوب‌ها توضیح داد. بنابراین استفاده از مفاهیمی مثل نافرمانی مدنی، اصلاح‌طلبی و انقلاب برای توضیح حرکت امام حسین(ع) درست به نظر نمی‌رسد.بی‌تردید حرکت امام سرشت سیاسی داشت، زیرا در برابر نظم سیاسی مستقر و شیوه حکمرانی موجود به پا خاستند و هدفشان نیز جلوگیری از فساد و انحرافی بود که در حکومت و ساختار قدرت وجود داشت. مرحوم سیدجعفر شهیدی در کتاب ارزشمند «پس از پنجاه سال»، ابعاد این فساد و انحراف را به خوبی بیان کرده است و در جمله‌ای کلیدی می‌گوید: «در طول این پنجاه سال اوضاع به گونه‌ای دگرگون شده بود که به جای اینکه حکومت و زمامداران در پی جلب رضایت مردم باشند، مردم به دنبال جلب رضایت حکمرانان و حکومت بودند». خود امام(ع) نیز با تعابیر مختلفی ماهیت حرکت خود را توضیح دادند که می‌توان گفت از دیدگاه ایشان، این حرکت نوعی مقاومت اصلاح‌طلبانه بود که بر اساس وظیفه امر به معروف و نهی از منکر آن را انجام دادند.البته اصلاح‌طلبی در آن شرایط با امروز تفاوت داشته و اصلاح در بینش اسلامی در برابر افساد قرار دارد. در قرآن از دو نوع فساد یاد شده است؛ فساد کلان یا در زمین و فساد خرد یا جزئی. در واقع اصلاح در آنجا به معنای جلوگیری از فساد بود، ولی در ادبیات سیاسی امروز، اصلاحات نوعی رویکرد به تغییر است که با محافظه‌کاری و انقلاب تفاوت دارد. اصلاحات نوعی تغییر بدون خشونت و آرام در راستای بهبود اوضاع و انقلاب نوعی تغییر بنیادین همراه با خشونت و محافظه‌کاری، دفاع از وضع موجود یا حفظ آن است. بنابراین به نظر می‌رسد حرکت امام حسین(ع) نوعی اصلاح‌طلبی در چارچوب مفاهیم رایج در آن زمان است، نه در چارچوب مفاهیمی که امروز در ادبیات سیاسی مطرح می‌شود. در واقع امام در زمانه عسرت و در شرایطی که نخبگان در برابر فساد کلان مهر سکوت بر دهان نهاده بودند از پذیرش بیعت سرباز زدند و به مقاومت در برابر حکومت جور پرداختند. امام مصداق گروهی اندکی بودند که در آیه ۱۱۶ سوره هود از آنان به عنوان «نجات یافتگان» یاد شده است و در مقابل اکثریتی از نخبگان قرار می‌گیرند که به فساد و ظلم تن می‌دهند و از آن جلوگیری نمی‌کنند.امام حسین(ع) در خطبه‌ای که در منا ایراد کردند، با گلایه از علما و سکوت آنها در برابر ستم و فساد حکومت، تفسیری سیاسی از امر به معروف و نهی از منکر ارائه و مقاومت و ایستادگی در برابر فساد را در این چارچوب توجیه کردند. امام(ع) در این خطبه می‌فرمایند: «خدایا تو می‌دانی که ما در پی ستیز بر سر قدرت و دنیاطلبی نیستیم، بلکه در پی بازگرداندن نشانه‌های فراموش شده دین و آشکار کردن اصلاح در شهرها و برپایی حدود تعطیل شده تو هستیم». در نامه به محمد حنفیه می‌فرمایند: «حرکت من از سنخ اقدامات افراد شورشی یا آنهایی که به دنبال رفاه خود هستند یا از قبیل ستم و فساد نیست، بلکه حرکتی اصلاح‌طلبانه در امت جدم در راستای امر به معروف و نهی از منکر و تداوم سیره جد و پدرم است». همچنین در نامه به سران بصره می‌فرمایند: «حرکت من نوعی ایستادگی در برابر سلطان جائر است، زیرا اگر کسی سلطان جائری را ببیند که به وظایف الهی پایبند نیست و بر مردم ستم می‌کند و در برابر او ایستادگی نکند، همانند اوست و سزد که خداوند با وی همچون سلطان ظالم رفتار کند. از این رو من بر پایه وظیفه اخلاقی و دینی خودم شایسته‌ترین فرد برای ایستادگی در برابر این حکومت و تغییر آن هستم».

 

■ تعریف شما از امر عرفی و قدسی چیست و این دو چه نسبتی با واقعه عاشورا دارند؟ از این دو منظر چه تحلیلی از واقعه عاشورا می‌توان ارائه داد؟

دوگانه قدسی و عرفی در موارد زیادی به کار می‌رود. به گفته هابز، قدسی در مورد هر آنچه به کار می‌رود که به چیزی مقدس به ویژه خداوند مربوط باشد. امور قدسی رازآلود و غیر قابل چون و چرا هستند و با عقل بشری قابل تحلیل نیستند. در برابر امور عرفی به چیزی مقدس منسوب نیست و با خرد بشری قابل فهم و تحلیل است. در این جا عرفی می‌تواند به این معنا باشد که امام حسین(ع) بر اساس روش عقلایی، تصمیم‌گیری و اقدام کرد و حرکت و قیام او با خرد بشری قابل فهم و تحلیل است. در برابر قدسی یعنی این حرکت بر اساس فرمانی مخصوص و برنامه‌ای مشخص از سوی خداوند انجام شده و رمز و راز آن با خرد بشری قابل فهم نیست و هیچ اصل تعمیم پذیری نیز نمی‌توان از آن به دست آورد. بنابراین بحث بر سر این است که آیا امام در حرکت خود بر اساس شیوه‌ای عقلایی تصمیم‌گیری و اقدام کردند یا این که برنامه‌ای از پیش تعیین شده و فرمانی غیبی و خاص را اجرا کردند؟بی‌گمان این بحث تازه‌ای نیست و از گذشته همواره مطرح بوده است. برخی مثل سیدبن طاووس معتقد بودند نمی‌توان از راز این حرکت سر درآورد، به دلیل اینکه فرمان و برنامه‌ای الهی بوده و امام نیز موظف به انجام آن بودند. تفاسیر عرفانی از ماجرای عاشورا نیز با نگاهی قدسی به آن نگریسته‌اند. از این دیدگاه عاشورا واقعه‌ای تراژیک بوده که تنها می‌توان با آن همدلی کرد و در سوگ آن گریست، ولی نمی‌توان از آن چندان درسی آموخت. سیدبن طاوس بر همین اساس کتاب خود را «اللهوف علی الطفوف» نام نهاد، که به آهی سوزان بر مزار شهیدان ترجمه شده است.در برابر دیدگاهی دیگر وجود دارد که حرکت امام را بر بنیان فرمان‌های عمومی خداوند و محاسبه عقلایی استوار می‌داند که برای خرد بشری قابل فهم است. تفاسیر سیاسی از این دیدگاه به واقعه عاشورا می‌نگرند و آن را الگویی پایدار برای ایستادگی و مبارزه با ظلم معرفی می‌کنند. از گفت‌وگوهای امام حسین(ع) با نخبگان زمان خود و کوشش برای متقاعد کردن آنان برای همراه‌سازی آنان با حرکت خود و پاسخ‌های آنان می‌توان دریافت که ایشان خود را بازیگر برنامه‌ای از پیش تعیین شده نمی‌دانستند، بلکه بر پایه وظیفه عمومی دینی و اخلاقی و نوعی عقلانیت ارزشی این اقدام را انجام دادند. تفاوت عقلانیت ارزشی با عقلانیت ابزاری این است که در عقلانیت ابزاری بر اساس صرف سود و زیان تصمیم گرفته می‌شود، ولی در عقلانیت ارزشی این کار بر اساس وظایف اخلاقی انجام می‌گیرد. امام حسین(ع) در آن شرایط احساس می‌کرد که تکلیفی اخلاقی برعهده دارد. تکلیف اخلاقی را می‌توان هم بر اساس دلایل دینی و هم غیردینی توجیه کرد.

 

■ یعنی نمی‌‌توان گفت که حرکت امام حسین(ع) ترکیب و تلفیقی از امر قدسی و عرفی است؟بستگی به مراد از قدسی و عرفی دارد. اگر مراد از قدسی امر دینی باشد و عرفی امر بشری و بحث بر سر این باشد که مقاومت امام صرفاً براساس اخلاق دینی بوده و یا اخلاق سکولار، قابل جمع به نظر می‌رسند؛ یعنی امام هم بر اساس اخلاق دینی و غیر دینی احساس تکلیف می‌کردند. سخن امام در روز عاشورا که اگر دین ندارید دست‌کم آزاده باشید، نشان می‌دهد که امام به اخلاق غیردینی نیز نظر داشته‌اند، اما اگر امر قدسی را به معنای فرمان غیبی در نظر بگیریم، به نظر این دو قابل جمع نیستند.