بیست و یکم اردیبهشت ماه، روزی برای دارالمؤمنین گرگان


تحلیل |

■ علی بایزیدی

برای بسیاری از خوانندگانی که در حوزه ی نقدها و پیشنهادهای مرتبط با بزرگداشت «روز گرگان» از زمستان سال 1388 بدین سو، پیگیر و دنبال کننده ی مطالب مرتبط هستند، قطعاً نقدهای تاریخی نگارنده را مکرر خوانده اند. نقدهایی که از پیش از انتخاب این روز از همین نشریه ی گلشن مهر آغاز شد و در بسیاری از سال ها در همین جریده  که حالا بیش از یک از سال از روزنامه شدن اش می گذرد، در سال های مختلف منتشر شده است. به جهت رعایت اصول نقد حرفه ای، به این مقالات و مطالب، اشاره می شود:اندر حکایت لطمه های یک تصمیم هفتاد و پنج ساله»؛ هفته نامه ی گلشن مهر؛ شماره 839؛ چهارشنبه 19 اسفند 1388؛ ص 3.

«بیستم شهریور روز گرگان نیست»؛ هفته نامه ی گلشن مهر؛ شماره 886؛ چهارشنبه 3شهریور 1389؛ ص 2.

«بار دیگر، شهری که دوست می داریم»؛ هفته نامه گلشن مهر؛ شماره 1075؛ دوشنبه 20شهریور 1391؛ صص1 و 2.

«روز گرگان»؛ هفته نامه گلشن مهر؛ شماره 1142؛ دوشنبه 21مرداد 1392؛ صص 1 و 2.

«لزوم تجدید نظر در نام گذاری های منطقه ای»؛ هفته نامه استرآباد؛ 1393.

«بیستم شهریور؛ روزی که از اول هم (روز گرگان) نبود!»؛ هفته نامه ی اندیشه گلستان؛ شماره 20؛ دوشنبه 4شهریور 1398؛ ص 2.

«مسئله ای به نام تغییر نام و تضعیف هویت فرهنگی»؛ سالنامه ی پیام استرآباد؛ شماره 7 دوره ی جدید؛ زمستان 1396.

«گفتگو با رحمت الله رجائی؛ مدیر مرکز دانشنامه گلستان»؛ روزنامه همشهری گلستان؛ 1393.

«ضرورت آگاهی بخشی تاریخی»؛ روزنامه همشهری گلستان؛ شماره 5988؛ شنبه 18خرداد 1392؛ ص 4.

«ریشه های تاریخی شهر و ایالت باستانی گرگان»؛ روزنامه اطلاعات، ضمیمه ی اجتماعی؛ شماره 25125؛ دوشنبه 21شهریور 1390؛ صص 1 و 4.

اما مضمون و محتوای این انتقادات بر اساس این مقوله و مبحث منطقی بنیان نهاده شده است که: نام قدیم شهر کنونی گرگان، یعنی استرآباد، سابقه ای بسیار تاریخی و طولانی دارد چنانکه به قول زنده یاد استاد سید محمد محیط طباطبایی: «کلمه اِسترآباد... در ولایت گرگان... از نام های قدیمی جغرافیایی ایران محسوب می باشد و شاید سابقه ی استعمال آن تا روزگار پرستش عشتاروت در تاریخ آسیای غربی پیش می رفت». با چنین سابقه و قدمتی، این نام باستانی، در دل متون کتب و اسناد تاریخی، گویای هویت و اعتبار این شهر خواهد بود. چنانکه می دانیم تا پیش از سال 1305 و تأسیس سازمان ثبت احوال و صدور نام خانوادگی برای افراد، این پسوند انتساب به شهرها بود که در پس اسامی قرار می گرفت و شناساننده ی هویت و اعتبار شخص می شد. با این وصف، حذف نام استرآباد و از میان رفتن این نام تاریخی از پهنه ی نقشه های جغرافیایی ایران، گویی چندصد نفر مفاخر و مشاهیر و چهره های گوناگون علمی، ادبی، هنری، سیاسی و فرهنگی منتسب به این شهر که در قرون متمادی موجب و مسبب شهرت یافتن زادگاه خویش بوده اند و نامشان زیبنده ی اوراق کتب تذکره و تاریخ است، به ناگاه با از میان رفتن نام اصلی و بنیادین شهر خود، دچار خلأ جای و مکان گردیده و بخش عمده و اساسی هویت خویش را از دست داده و به طریق اولی، خود شهر نیز در اذهان بسیاری از خوانندگان آثار تاریخی و اکثریت قریب به اتفاق مردمان ایران زمین، عاری از پیشنیه و قدمت و اعتبار و اشتهار می گردد. سوای از این ماجرا، تغییر نام استرآباد به گرگان، موجب خلط این دو نام تاریخی گردیده و لذا برای پژوهشگران تاریخ و مورخان و جغرافی دانان و... مشکلات و مسائل مختلفی را ایجاد نموده و همچنین برای خوانندگان کم اطلاع و اکثریت قریب به اتفاق عوام جامعه، تمیز قائل شدن مابین این دو نام جغرافیایی را امری محال و ناممکن گردانیده است. بسیاری از پژوهشگران تاریخ و استادان تاریخ دان در طول سالیان گذشته، بر این مدعا، مهر تأیید گذاشته اند و تغییر نام باستانی استرآباد به گرگان را برنتافته اند:سید محمدتقی مصطفوی (1359- 1284) رئیس و معاون وقت اداره کل باستان شناسی کشور در دهه های 1320 و 1330 خورشیدی؛ سید محمد محیط طباطبایی(1371-1280)، پژوهشگر ادبیات، مورخ، منتقد و ادیب؛ منوچهر ستوده(1395-1292)، استاد فقید تاریخ دانشگاه تهران و پژوهشگر بزرگ تاریخ و جغرافیای شمال ایران و مؤلف کتاب مشهور ده جلدی «از آستارا تا استارباد»؛ شیخ رسول جعفریان(1343)، استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران، رئیس کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، بنیانگذار کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران، رئیس سابق کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی؛ رمضانعلی قائمی(ت 1325)، رئیس سابق پارک ملی گلستان و کارشناس بازنشسته ی محیط زیست گلستان و مازندران و نویسنده ی کتاب «گرگان» از مجموعه کتاب های «از ایران چه می دانیم؟» متعلق به دفتر پژوهش های فرهنگی.به جز، روز بیستم شهریورماه، برخی مسئولان شورای اسلامی شهر و البته طیف های مختلف انقلابی و مذهبی، سعی بر انتخاب روز متفاوتی با بیستم شهریورماه داشتند. نقد آنها صرفاً به دلیل دستور رضاشاهی بر ماجرای تغییر نام شهر استرآباد به گرگان بود. در این میان، بسیاری از فعالان فرهنگی و اجتماعی (بیشتر منتسب به طیف اصول گرایی) با پیش کشیدن روز انقلابی پنجم آذرماه 1357، سالروز قیام باشکوه مردم گرگان بر ضد رژیم پهلوی که منجر به شهادت چهارده تن از همشهریان گرگانی گردید، سعی کردند تا کمی رنگ و بوی سیاسی به جریان فرهنگی «روز گرگان» بدهند. البته که در قابل ستایش بودن و جاودانگی روز پنجم آذر، هیچ شک و تردیدی نیست و این روز خاص تا ابدالدهر از خاطر و ذهن تاریخی مردمان این دیار زدوده نخواهد شد. لکن این روز با تمامی وجه های حماسی و تاریخی اش در دوره ی معاصر، به چند دلیل نمی تواند انتخاب مناسبی برای «روز گرگان» باشد:این روز، مصادف با شهادت چهارده تن از عزیزان ساکن شهر گرگان است و مسلماً برای برنامه های شادی آفرین و مفرح و...  که توسط مسئولان شهرداری، سازمان فرهنگی ورزشی شهردای یا شورای اسلامی شهر و دیگر نهادهای عمومی و خصوصی تدارک دیده می شود، نمی تواند شرعا و عرفا و قلبا تناسب داشته باشد. همان گونه که ما شیعیان جهان، همه ساله برای شهادت انقلابی سید الشهداء امام حسین(ع) و یاران باوفایش، برنامه های عزاداری و سینه زنی برگزار می کنیم و با این سبک، نسبت به بزرگداشت مقام شامخ شهدای دشت نینوا، ارز ادب و ارادت می کنیم و قطعا هیچ مسلمانی نمی پذیرد که در این روز، مراسم جشن و پای کوبی و شادمانی برگزار کند، به همین دلیل ساده، برای شهدای عزیز پنجم آذر هم نمی توان مراسم شادی آفرینی که ویژه ی بزرگداشت روز یک شهر است صورت داد.قدمت و دیرینگی و پیشینه ی تاریخ رشادت ها و فعالیت های مذهبی و دینی شهر گرگان(استرآباد) در دوران 1454 ساله ی دین مبین اسلام و بسیاری دیگر از وقایع مهم تاریخی در حوزه های دینی - مذهبی این شهر، سرشار از مواردی مشابه و مترادف با واقعه ی پنجم آذر است. به طور مثال آئین دسته چوبی شهر گرگان که هرساله در یازدهم ماه محرم برگزار می شود، ریشه در تاریخ خونخواهی مردم استرآباد در دفاع از قیام خونین امام حسین(ع) دارد. یا درگیری های مختلف مردم این شهر در دوران علویان طبرستان و زیدیان طبرستان و داعیان کبیر و صغیر و... . حتی مردم گرگان در اواخر دوره ی تیموری و اوایل دوره ی صفوی نیز درگیری های خونین بسیاری با ظالمان و جائران تاریخ داشته اند، به ویژه در زمان قیام سربداران خراسان.مقصود از انتخاب روزی به عنوان نماد یک شهر، در نظر داشتن جنبه هایی از مظاهر تاریخی و طبیعی و... است که بتواند نمادی همه جانبه برای بزرگداشت آن شهر و مردمانش باشد. روزی که نمایاننده ی ویژگی های عام و خاص فرهنگی و اجتماعی و تاریخی شهر باشد. بدیهی است که در شهرهای دیگر کشور اسلامی ما، از جمله قم، تهران، ری، مشهد، تبریز، جهرم، شیراز، اهواز، اصفهان، یزد، آمل و... نیز در مقاطع سال های 1356 و 1357، موارد مشابهی با قیام خونین پنجم آذر رخ داده است اما هیچ یک از این شهرهای مشهور و تاریخی و شناخته شده، نسبت به انتخاب روزهای پر از حوادث حماسی و مذهبی و مبارزاتی سال های پیروزی انقلاب، به عنوان نماد شهر خود مبادرت نکرده اند، در حقیقت این رویدادهای انقلابی و اسلامی می بایست در جایگاه خودش و در فهرست روزهای افتخارآمیز و غرورانگیز وقایع انقلاب اسلامی مورد بررسی و ثبت و ضبط و نکوداشت و بزرگداشت قرار بگیرد و همان طور که اشاره شد، خوشبختانه با تلاش های تنی از پژوهشگران و مسئولان محترم در سال 1395 مورد ثبت در تقویم ملی قرار گرفته است. و اما گزینه ی کمتر طرفدار «سوم ربیع الثانی» روایتی دال بر سالروز ورود تاریخی امام حسن عسگری(ع) به شهر گرگان کنونی در سال 255ه.ق. نگارنده پیش از این در تاریخ شنبه 28 مهر 1397، در شماره ی 1758 از روزنامه گلشن مهر، در صفحه ی ویژه ی چارسوق، در مطلبی با عنوان «نگاهی اسنادی به ماجرای ورود امام حسن عسگری(ع) به سرزمین گرگان»، به نقد و بررسی کامل این روایت تاریخی پرداخته است. محتوای این مطلب این است که قدیمی ترین منبع نقل این روایت، متعلق به سده ی ششم هجری است که قطب الدین سعید بن عبدالله راوندی کاشانی(م 573ه.ق)، محدث و مفسر مشهور سده ی ششم هجری، در جلد نخست از کتاب «الخرائج و الجرائح» آن را نقل کرده است. متأسفانه این روایت در هیچ منبع متقدم تر دیگری، نقل نشده و تمامی منابع پس از آن نیز، جملگی مطالب خود را از کتاب مزبور برگرفته اند. همین موضوع سبب گردیده تا برخی دانشمندان علم الرجال از جمله مرحوم آیت الله سید ابوالقاسم خوئی (1371- 1278خ) در جلد پنجم از کتاب «معجم رجال الحدیث» ذیل رقم 2179 در معرفی «جعفر بن شریف»  او را فردی ناشناخته و روایتش را ضعیف تلقی کند و چنین بنویسد: «لکنه مجهول، و الروایة ضعیفة السند».با عنایت به اینکه نامی از جعفر بن شریف جرجانی یا نضر بن جابر یا ابواسحاق ابراهیم بن اسماعیل جرجانی در هیچ منبع و مأخذ دیگری و در هیچ موضوع دیگری به میان نیامده است، و اینکه در شهر جرجان ویران شده و حدود آن نیز، هیچ مکانی به عنوان قدمگاه حضرت امام حسن عسگری(ع) دیده و ذکر نشده، این مسئله نیز در ضعف روایت مزبور، مزید بر علت است.همه ی منابع مزبور نام شهر جرجان (گرگان باستانی) را ذکر کرده اند و هیچ یک نامی از شهر استرآباد (گرگان کنونی) به میان نیاورده اند.

 

■ مدیر مسوول فصل نامه استرآباد