حـافظ بخوانـیـم
شعر و ادب |
•صبح است ساقیا!
صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فلــک درنــگ ندارد شتاب کن
•چه خوش است حال آن پارسی زبان که صبحش با غزل حافظ و صدای استاد شجریان آغاز شود؛ به ویژه هفته نخست ماه مهر که تولد استاد آواز ایران است و از طرفی شروع مدرسه و سحرخیزی
دانش آموزان. صبح و سحرخیزی در شعر شاعران آمده است، در شعر حافظ البته بسیار بیشتر.
•صبح؛ نخستین لحظات آغاز روز، پس از تاریکی و درنگ و استراحت شب است. لحظاتی پیش می آیند که باید شتاب کنیم و فرصت را غنیمت بدانیم و «وقت را غنیمت دان! آن قدَر که بتوانی»؛ زیرا فلک گردان می گردد و می گردد و حرکتش را آغاز و پایانی نیست. این لحظه، این دم، این نفس، همین یکبار تجربه می شود و زمانه می گردد و دور فلک را درنگی نیست، و دیگر نمی توان وقت از دست رفته را باز گرداند. نعمت بیداری در صبح و حس اولین شعاع های آفتاب و سلامتی احساسمان که می توانیم درک کنیم و بفهمیم«صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ/ هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم»•لحظاتی که از دل پررنگ ترین و تیره ترین آبی ها و بنفش ها، خورشید بالا می آید و بازی های سپید و زرد و صورتی آسمان آغاز می شود، باد صبای حافظ از دل و جان ما می گذرد، از رژفای قلبمان چه چیز را خواهانیم؟ آن که و آن چه که دوستش داری حتما می آید و می رسد و با او می گویی: «تو بودی آن دم صبح امید کز سر مهر/ برآمدی و سر آمد شبان ظلمانی»
•صبح نشاط انگیزترین لحظه آفرینش است، به ویژه این روزهای پرتکاپوی مهر و نگرانی های حضور کرونا و هیجان حزن آلود مدرسه. اما این روزها به پایان می رسند و دوباره بدون کرونا یکدیگر را در حیاط مدرسه در آغوش می گیریم. دوباره روی نیمکت ها کنار هم می نشنیم و شاید گاهی برای هم با صدای بلند و شاد حافظ بخوانیم:«سحر با بــاد می گفتم حدیـث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی»!
نوجوانان گرامی برای ما از صبح و بیدار شدن این روزهای ماه مهر و مدرسه بنویسید. از باد صبا و «نسیم گلشن جان» و از حافظ خوانی های خود بنویسید و صبح در غزل حافظ. چشم انتظار یادداشت های پرمهر شما هستیم.
.............. .................
زنـــــــــــگ رنــــــــــــــگ
آزاده حسینی
این بار مسابقه رنگی همراه با جایزه های رنگی گلشن مهری:
در «زنگ رنگ» شماره پیشین نشریه گلشن مهر به رنگ سیاه پرداختیم و از شما کودکان و نوجوانان خواستیم که دست به کار شوید و برای ما بنویسید. در شماره های قبل تر نیز از «آبی پر رنگ به آبی کمرنگ» گفتیم و لطف و مهر شما شامل حال ما شد و متن های بسیار زیبایی از شما دریافت کرده ایم. با سپاس از همه یاران جانان و مهربان. آثار خود را در مورد رنگ ها در شماره بعدی بخوانید. اما امروز زنگ رنگ را کوتاه کنیم و بپردازیم به چند اصطلاح و ضرب المثل رنگی:
*گاو پیشانی سفید: اشاره دارد به معروف و مشهور نزد همه، همه افراد او را می شناسند.
*رنگ به رنگ شدن: از شدت شرمندگی رنگ صورت تغییر کند.
* آنقدر بِايست، تاعلف زير پايت سبز بشود!
* اگر بگويد ماست سفيد است، من مي گويم سياه است!
*با سيلي صورت خودش را سرخ نگه مي دارد!
*نیست بالاتر از سیاهی رنگ (که در شماره پیشین موضوع گفتگوی ما بود).
راستی شنیده اید: «زردی من از تو! سرخی تو از من»! کجا شنیده اید؟ در مورد داستانش می دانید؟ تحقیق کنید و برای ما بنویسید. تا جایزه های رنگارنگ گلشن مهر را از آن خود کنید.
آفتاب ۱۵ شهریور کم کم در حال طلوع بود و تابستان هنوز به پایان نرسیده بود، که به پایان رسید .قرار بود مدرسه ما هم در فضای مجاز ی برگزار شود؛ از اسمش پیداست؛ مجازی و غیر واقعی که حس و حال آن با حس و حال کلاس های حقیقی فرق دارد. مثلا الان دیگر به جای ماژیک یا گچ که با آن ها به روی تخته می نوشتیم، حالا از کیبورد گوشی استفاده می کنیم. به جای نگاه کردن به چهره معلم الان فقط صدای او را گوش می دهیم و به جای پوشیدن آن لباس فرم ها و گذاشتن مقنعه با آن هدبند تنگ، الان فقط با یک دست لبا س اسپرت سر کلاس حاضر می شویم و دیگر هیچ ناظمی نیست که قرار باشد ناخن های ما را نگاه کند و مجبور باشیم ناخن هایمان را کوتاه کنیم. یا که ساعت ۷ صبح بیدار شویم و با آن قیافه ی خواب آلود به مدرسه برویم. اما قبول کنیم که مدرسه هم برای خود ش ابهتی داشت که حاضر میشدیم آن هدبندهای تنگ را تحمل کنیم، ناخن هایمان را هرهفته کوتاه کنیم و هر روز ساعت ۷ صبح که همه خانواده در خواب زمستا ی ناز کنار بخاری هستند ما به مدرسه برویم .اما به چه دلیل ما این سختی ها را حاضر به تحمل می شدیم ؟ درست است برای خواندن درس، برای رسیدن به هدف، هدفی که از وقتی به مدرسه می رویم در حال ساختن آن هستیم و به انتخاب ما و رفتار ما در مدرسه بسیار مرتبط است .و امان از امتحان های ما، امتحان هایی که از روی کتاب، بیشتر آنها پاسخ داده می شود. من خودم به شخصه اعتراف می کنم که در شبکه های اجتماعی یک گروه درسی با معلم ها داریم و یک گروه تقلب بدون معلمان که هرکس زودتر به سوالی پاسخ دهد در آن گروه بگذارد و ما فقط در فاعل و مفعول های آن جواب تغییر ایجادمی کنیم تا معلم متوجه تقلب ما نشود! خلاصه که می خواستم بگم در این دوران سخت کرونا سوء استفاده نکنیم و درس هایمان را بخوانیم چون امتحاناتی هستند که بتوانند مچ ما را بگیرند و مانع رسیدن ما به هدفمان شوند. پس ابهت مدرسه را زیر سوال نبریم و درس بخوانیم و درس بخوانیم و بخوانیم.
■ نیلوفر خواجه. کلاس هشتم