یکسان شدن مدرک حوزه و دانشگاه برای استخدام !
یادداشت |
■ دکتر حسین میقانی
بر اساس خبر سایت فرارو، آموزش و پرورش برای استخدام دبیر زبان و ادبیات فارسی دبیرستانهای کشور، دارندگان مدرک سطح ۲ و ۳ حوزه علمیه را با لیسانسهها و فوقلیسانسههای زبان و ادب فارسی برابر دانسته است.
با مشاهده این خبر انسان واقعا شوکه میشود که چه کسانی و با چه اهدافی دانسته و ندانسته دستور به اتخاذ و اجرای چنین تصمیماتی میشوند و آیا این افراد اصلا به عاقبت و انتهای راه طی شده و اثر این تصمیمات نظری می افکنند و لختی به آن فکر می کنند ؟. شاید برای بررسی و نظر دادن در مورد اینچنین تصمیمی باید مقداری به عقب برگشت. بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامیمان به رهبری معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی کبیر (ره) و با عنایت به اینکه روحانیت مبارز رهبری مبارزات را بر عهده داشت و در هر شهر و کوی و برزن که تظاهرات ضد حکومت پهلوی برگزار میشد روحانیت در صف مقدم در حرکت بود و رهبری حرکت عظیم اسلامی را به عهده داشت و طبیعتا با توجه به این حضور روحانیون در متن و بطن جامعه و اقبال جامعه به این قشر، افراد و جوانهای بیشتری به طرف یادگیری علوم حوزوی علاقه نشان داده و البته اختصاص بودجه های دولتی به اینچنین مراکزی و حتی اختصاص وجوه شرعی در جهت ساخت و ایجاد مراکز حوزوی بیشتر در اکثر شهرهای میهن اسلامیمان این تفکر را رشد داه و نهایتا جوانهای بیشماری را به طرف مراکز حوزوی کشانده و جوانهای این مرز و بوم برای یادگیری این علوم از خود علاقه زیادی نشان دادند. اکنون پس از گذشت 40 سال از پیروزی انقلاب اسلامی آن جوانان علاقمند که سطوح مختلف دروس حوزوی را گذرانده و شاید برای بسیاری از آنها دیگر محل کاری پیدا نمیشود ارائه طرحهایی برای اشتغال آنها به کار فکر مناسبی به نظر آید ولی نباید دغدغه یکسری را برای اشتغال این جوانان و افراد ما را به بیراهه کشانده و تصمیماتی بگیریم که در دراز مدت حتی به ضرر همان افراد مورد نظر ما خواهدشد. با توجه به اطلاعات موجود از حوزه ها، طلبه هایی که سطح 2 و 3 حوزه را می گذرانند خیلی با ادبیات فارسی سر و کار نداشته و هیچگاه نمیتوان آنها را با دانشجویانی که حدود 200 واحد ادبیات فارسی گذرانده اند، مقایسه نمود و آنها را در یک سطح قرار داد و آنها را برای دبیری دانشجویان و فرزندان خودمان انتخاب کنیم که این اجحاف در حق تمامی افراد از جمله خود همان دانشجویان و طلبه ها بوده و البته قبل از هر چیز به ادبیات فارسی ضربه خواهد زد که به تعدادی از این موراد اشاره خواهد رفت.
1 – طلبه های حوزه که جوانان همین مرز و بوم بوده و برای اشتغال آنها باید دغدغه وجود داشته باشد و فرزندمان خود ما هستند در دروس حوزوی سطوح 2 و 3 مگر چقدر ادبیات فارسی می خوانند که حالا ما از آنها باید انتظار داشته باشیم که در سر کلاس درس بتوانند در مورد ادبیات فارسی صحبت کرده و دانش آموزان ما را آموزش دهند؟
2 - ادبیات فارسی که این همه مورد دغدغه رهبر معظم انقلاب نیز می باشد و همیشه تاکید دارند که ادبیات فارسی باید زنده بماند بگذریم که گاهی اوقات از طرف فرهنگستان گاه گاه کلمات معادلی برای لغات خارجی انتخاب میشود که مورد تمسخر همکان از افراد کارشناس تا افراد کوچه و بازار قرار میگیرد. آیا تاکنون از خودمان سوال کردیم که چرا کلمه ای مانند یارانه مدتهاست مورد استفاده است و کمتر کسی از لغت سوبسید استفاده می کند در حالیکه کلمه مشابه رایانه کمتر مورد استفاده است ؟!.
3 – آخر این چه نوع برنامه ریزی هست که به جای آنکه از افراد خبره و صاحب نظر در درس ادبیات نباید استفاده شود و حتی برای فارغ التحصیلان این رشته کار نباشد و آن وقت ما به دنبال استفاده از افرادی باشیم که حتی شاید به تعداد انگشتان دست هم واحد ادبیات فارسی نگذرانده باشند !.
4 – باید یه فکر آینده هم بود و در دراز مدت اگر اینچنین برنامه ای اجرایی شده و افرادی که اطلاع چندانی از ادبیات فارسی نداشته به عنوان دبیران این درس در دبیرستان مشغول به تدریس شوند در مثلا یکصد سال آینده چه بر سر ادبیات فارسی خواهد آمد ؟ در حال حاضر که ما دبیران و مدرسین مجرب در ادبیات فارسی داریم افرادی مانند اساتید دانشگاه و گاهی هم خود دبیران ادبیات فارسی از خواندن و درک مطلب کتب یکصد سال پیش عاجز بوده و به راحتی مطالب آن کتب را درک نتوانند کرد.
5 - مقایسۀ واحدهای درسی دانشجویان رشتههای اعلام شده و دانشآموختگان حوزوی نشان از فقدان نخستین و مهمترین شایستگی علمی برای آموزش این دروس در دانشآموختگان حوزوی دارد. دانشآموختگان رشتههای علوماجتماعی و تاریخ بیش از صد واحد تخصصی و پایان نامه پژوهشی مرتبط با حوزه تخصصی خود می گذرانند. این در حالی است که چنین درسهایی در برنامه آموزشی حوزهها وجود ندارد. در نتیجه، گویی اینهمه سرمایه گذاری و صرف وقت در دانشگاهها برای آموزش تخصصی این درسها ضرورتی نداشته است.
6- قرار گرفتن دانش آموختگان حوزوی در جایگاهی که دانش تخصصی آن را ندارند، از اعتبار اخلاقی و اجتماعی آنها میکاهد و به تعارضات غیر اصولی بین نظام حوزوی و دانشگاهی دامن میزند. اگر از این دانش آموختگان جهت تدریس درسی مانند زبان عربی و یا ادبیات عرب دعوت به عمل آید کار سنجیده ای بود ولی استفاده از این افراد در درس ادبیات فارسی اشتباه محض بوده و در دراز مدت به ضرر نظام آموزش و تمامی افراد درگیر با این درس و مبحث خواهد شد. استادان این رشته که متاع شان در بازار منفعتطلبی و بیتمیزی عدهای کارناشناس کارنابلد حراج شده، دیگر چگونه دانشجویانشان را به ضرورت خواندن درسهای تخصصی برای آمادهشدن در تدریس زبان و ادبیات فارسی تشویق کنند؟.
در پایان انتظار میرود که افراد دخیل در چنین تصمیماتی باید با تفکر بیشتر و با استفاده از تجربیات انسانهای دارای نظر استفاده بیشتری نموده و با تصمیمات نسنجیده جامعه را به طرف کشمکشهای نظری و ایجاد درگیری فکری و ذهنی در بین قشرهای مختلف جامعه نکشانند.
■ استاددانشگاه