امام رئوف و اسلام رحمانی
یادداشت |
■ دکتر سیدعلی میرموسوی
در شرایط کنونی که برداشتهاي راديکال و خشن از اسلام، با سلب آسایش و فرصت زندگی آزاد از افراد، اسلام هراسی و اسلام گریزی را در پی داشته است، سخنان و سيره حضرت امام علي بن موسي الرضا (ع) که به «امام رئوف» اشتهار دارند، وجهی رحمانی از اسلام را به نمایش می گذارد که با خردمداری و رواداری همراه است.
ابراهيم بن عباس از یاران امام، شخصیت او را این گونه معرفي کرده است: "هيچ کس را فاضلتر از ابوالحسن الرضا ع نه ديده ام و نه شنيده ام. هرگز نديده ام با سخن گفتن به کسي جفا کند، نديدم کلام کسي را قطع کند تا خود آن شخص از گفتن فارغ شود، هيچ گاه حاجتي را که مي توانست برآورده سازد رد نمي کرد، هرگز پاهايش را پيش کسي که نشسته بود دراز نمي کرد، نديدم به يکي از دوستان و خادمانش دشنام دهد، هرگز نديدم که آب دهان به بيرون افکند يا در خنده اش قهقهه بزند، بلکه خنده اش تبسم بود. چنان بود که اگر تنها بود و غذا برايش مي آوردند، غلامان و خدمت گزاران و حتي دربان و نگهبان را بر سفره خويش مي نشانيد و با آن ها غذا مي خورد، شب ها کم مي خوابيد و بسيار روزه مي گرفت".
ارائه چهره ای خشن از اسلام، در نوع رويکرد به دين و آموزه های دینی ریشه دارد. رويکرد خردمدار و عقل گرا که می کوشد آموزه ها و تعالیم دینی را به گونه ای تفسیر کند با خرد انساني در تعارض نيفتد، چهره ای رحمانی از اسلام ترسیم می کند. امام رضا(ع) در شرايطي که جدالی داغ بین گروه هاي مختلف کلامي و مذاهب مختلف فقهي جریان داشت، می کوشید تفسيري از اسلام ارائه کند که با معیارهای عقلانیت و خرد زمانه وی پذیرفتنی باشد. در مسائل مناقشه برانگیز مانند جبر و اختيار، معرفت الهي و خلق قرآن زمانه اش، سخنی جديد براي گفتن و استدلال تازه اي براي شنيدن داشت، و اهل گفتگو بود و از آن هراسي به خود راه نمی داد.
دومین عامل خشونت دینی، انحصارگرايي است. انحصارگرايي يعني خود را بر موضع حق نشاندن و دیگری را ناحق و باطل دانستن. فرد انحصارگرا خودش را ارزشمندتر از ديگران مي داند و برداشت خویش را در قياس با برداشت ديگران، تنها برداشت حق جلوه مي دهد و ديگران را متهم به بطلان و ناحق بودن مي کند. به گفته قرآن انحصار گرایان اگر حق به جانب شان باشد با قيافه حق به جانب از آن دفاع می کنند ولي اگر خلاف برداشت آنها مطرح شود، آن را دروغی قديمي می خوانند. چنین نگرشی خاستگاه استبداد دینی است که به گفته نایینی "مفت خواران معمم و کلاهی" از آن پشتیبانی می کنند.
نحصارگرايي از نظر روان شناختی ريشه در خودخواهي و خودبرتربینی دارد که سرچشمه بسیاری بد اخلاقي ها است. امام رضا (ع) چنان که در تحف العقول گزارش شده، ویژگی های انسان خردمند را چنین بیان داشته است: "خرد انسان مسلمان کامل نگردد مگر آن که ده خصلت در او باشد، از او اميد خير برود (به خير او اميد داشته باشند) از بدي او در امان باشند، خوبي اندک ديگري را بسيار داند و خوبي بسيار خود را کم شمارد. هرچه از او خواهند، دلتنگ نشود. در عمر خود از پي علم رفتن خسته نگردد. فقر در راه خداوندش از توانگري نزد او محبوب تر باشد. خواري در راه خدايش از عزت با دشمنش محبوبتر باشد. گمنامي را از شهرت خواهان تر باشد" سپس فرمود:" دهم"دهم چيست؟ پرسيدند يابن رسول الله دهمين خصلت چيست؟ فرمود: "اين که احدي را نبيند جز آن که گويد: "او از من بهتر و پرهيزکارتر است" و چون مردي که از او بدتر و پست تر باشد، ببنيد، بگويد: "شايد باطن او بهتر باشد" و اين خوش باطني براي او بهتر باشد و خوبي من ظاهر است". در واقع «بنيان اخلاق» بر چنین نگرشی استوار است. به گفته کانت : "تا زماني که ما خودمان را ارزشمندتر از ديگران مي دانيم، نمي توانيم دم از اخلاق بزنيم". هنگامی مي توان از اخلاق سخن گفت که براي ديگران ارزشی همسان خودمان بپذیریم. در پرتو اين نگرش مي توان حق برداشت متفاوت را برای دیگری شناسایی کرد و حق او را در فهم و تفسیر دین بسان خود پذیرفت. در اين صورت رواداري امکان پذیر می شود.
امام رضا (ع) چنانکه در تحف العقول گزارش شده در توصیف مومن به سه ویژگی اشاره کرده اند: "مؤمن، مؤمن نگردد مگر آن که در او سه خصلت باشد: سنتي از پروردگارش؛ و سنتي از پيامبرش؛ و سنتي از امامش. سنت پروردگارش «راز پوشي» است. و سنت پيامبرش «مدارا با مردم» اما سنت امامش «شکيبايي» در سختي و تنگي است". علي بن شعيب می گوید: بر ابو الحسن الرضا وارد شدم به من فرمود: "علي، زندگي چه کسي بهتر است؟" گفتم: "سرورم شما بهتر از من مي دانيد". فرمود: "اي علي کسي که ديگري در زندگي او خوش زيد (يعني زندگي او سبب سختي و مشکلاتي براي افراد ديگر نباشد.) اي علي، زندگي چه کسي بدتر است؟" گفتم: "شما بهتر مي دانيد" گفت: "کسي که ديگري در زندگي اش زندگي نکند" (زندگي او سبب بشود که ديگران به مشکلات گرفتار شوند) ".
■ استاد دانشگاه