هویت و جامعه
یادداشت |
■ حسین ضمیری
هویت هر شهر ، متناسب با تعلق خاطر و مطالبه گری شهروندانش سنجیده میشود.
شهروندانی که اظهار دین به شهر خود داشته و با تعهد و دغدغه مندی ، به شکوفایی سکونتگاه خود اهتمام می ورزند. اینکه در سخن ، مدینه ی فاضله ای را برای خود و دیگران ترسیم کنیم و در عمل همچنان که بوده ایم باشیم ، بیانگر عجز و ناتوانی درونی ماست.یعنی آنکه ما هیچ همتی برای همکاری ، همراهی و اعتلای سکونتگاه خود در عرصه ی عمل نمیکنیم.مثلا در رخنمون های فرهنگی اجتماعی هنری ورزشی و ... حضور مثمر ثمر نداریم.حتی در حوزه مشارکتهای مردمی نیز همراه با خانواده ، شرکت نمی کنیم.نمی رویم تا از یک نمایشگاه تاریخی که پیشینیه ی ماست دیدار کنیم.نمیرویم از یک نمایشگاه فرهنگی هنری که به اندیشه ورزی ما و خانواده ی ما کمک میکند دیدن کنیم لذت ببریم و بهره برداری کنیم.
عمران روح جامعه ، هزینه دارد.این دیدارها در حوزه ی عمران روح هزینه نیست ، سرمایه گذاری است. اینکه در کشور معروف بشویم به شهروندانی با شهری بی زباله در سطح شهر، کار سختی ست؟
اینکه به جای چکلیدن و نکات منفی یک فرد یا یک رویداد را درآوردن ، به رشد و تعالی یکدیگر -با تحسین و تشویق و ذکر نکات مثبت- پرداختن ، جز تغییر روش در نگاه و عمل کردن به آن ، هزینه ی دیگری برای ما دارد؟
آیا اگر به حقوق شهروندی خود به جا و به موقع احترام بگذاریم ، نشانه ای غیر از سلامت روح و روان است ؟
آیا اگر در کنار یکدیگر ، در حوزه های مختلف زیست محیطی ،اجتماعی ، فرهنگی و ... به مطالبه گری مدنی بپردازیم و دستگاه متولی را بنا به قوانین مرتبط با حوزه کاری خود ، دعوت و ترغیب در انجام اموری که باعث رشد شهرمان شود بکنیم ، نشان از بلوغ اجتماعی ما نیست؟
و از این دست بسیار مثال دیگر میتوان آورد.
برای رسیدن به این مهمات می بایست تغییر را از خود شروع کنیم.
صبر مان را زیاد کنیم.
لحن گفتارمان را مودبانه تر کنیم.
قضاوت دیگران کار ما نیست، به کار خودمان مشغول باشیم.
یاری رسان هم باشیم و معتقد باشیم اگر نیازمندی سوی ما آمده خدا نشانی ما را به او داده - بی اعتنا به نژاد دین و قومیت-
پای حرفهایمان بایستیم و هزینه هایش را هم پرداخت کنیم.
درست مثل حروف آ ز ا د ی
جدا جدا در کنار هم باشیم
■ فرزند آلوچه باغ