ساده و روان به کودکان آموزش داده شود
گزارش |
■ خانم دکتر لطفاً از تاریخچه ادبیات مذهبی کودک و نوجوان برایمان بگویید.؟ در ایران باستان برای معتقد کردن کودک از داستانهایی استفاده میکردند که معطوف به آفرینش و چیزهای محسوس بود و کودک را به کار خوب و بد توجه می داد. بعد از آن داستان ها به سمت مسائل انتزاعی رفتند وً به پاد افراه یعنی عقوبت و پاداش کارها اشاره کردند. این داستانها نظم منطقی داشته و از محسوسات به سمت انتزاع حرکت میکردند. و این سیر منطقی ذهن کودک را متوجه خالق هستی میکرده. در اواخر دوره ساسانیان به دستور موبدان کتابهایی برای شاهزادگان نوشته شد که عنوان کلی آن «اندرزنامه» بود. این متون نثر های کوتاهی بودند که بر اساس مذهب زرتشت نوشته میشدند و به مسائل اعتقادی و اخلاقی و آموزش آن میپرداختند که هنوز هم تعدادی از این کتابها موجود است. بنابراین اولین بار در همین دوره شریعت به داستانهای کودکان ورود کرده و سعی شده مسائل مورد نظر با متنهای روان و ساده و جملات کوتاه آموزش داده شوند.
■ لطفا بفرمایید اولین پیوند کودک و نوجوان مسلمان ایرانی با ادبیات مذهبی و دینی چگونه شکل گرفته؟ در ایران پس از اسلام تعالیمی که توسط ملاها در مکتب خانههای قدیمی صدر اسلام در قرن دوم و سوم ارائه می شده، حاوی مطالب و قصههایی از قرآن بوده. یعنی در مکتبخانهها غیر از خواندن و نوشتن و آموزش قرآن، قصههای زیبای قرآن را تعریف میکردند. بنابراین اولین پیوند کودک و نوجوان مسلمان ایران با ادبیات مذهبی و دینی و همچنین قرآن، قصص انبیا بوده. هنوز هم داستان های پیامبران بیشترین تیراژ را به خود اختصاص داده. از اولین قصهها میشود به قصه حضرت سلیمان اشاره کرد. چراکه این قصه به خاطر بعد فانتزی اش عوامل جذب کودک یا نوجوان را داراست. در قصه حضرت سلیمان حیوانات و موجودات با هم صحبت میکنند که یکی از نقاط قوت این داستان برای علاقهمند کردن کودکان و نوجوانان به ادبیات مذهبی و دینی است. این موضوع نشاندهنده هوشیاری و زیرکی ملاهای کتابخانه است. یا داستان حضرت ابراهیم که هیجان بسیار زیادی دارد. فکرش را بکنید چاقو روی گلوی اسماعیلی است که یک نوجوان است. همین طور آیاتی که مخاطبش کودک و نوجوان بوده را جدا میکردند و برایش میخواندند. مثل سوره لقمان که در قالب گفتگوی لقمان و فرزندش نازل شده.
■ پس کودکان و نوجوانان همواره دغدغه ادبا و نویسندگان این سرزمین بودهاند؟ بله از قرن دوم تا چهارم هجری به کودکان توجه بیشتری میشود. آن ها را به مکتب میفرستند و برایشان قصه و داستان مینویسند. مثل صد پند لقمان یا چهل پند لقمان که کتبی هستند. اما خیلی از قصهها هم شفاهی بودند. بعد از آن در قرن پنجم تعدادی از نویسندگان ایرانی شروع به خلق آثار و متون اندرزی کردند. این نویسندگان یا آثار مذهبی اسلامی مینوشتند، یا برای کودک مینوشتند، یا مینوشتند که چطور باید مطالب را به کودک آموزش داد. در این زمان تصوف هم رواج یافت و نویسندگان آنها هم شروع به نوشتن کردند. همان موقع بود که قالب فابل در ایران پیدا شد. یعنی داستانهایی که از زبان حیوانات نقل میشود. در نهایت ترکیب این سه مورد باعث شد آثار ادبی زیبایی برای کودکان خلق شود که هم حاوی نکات شریعت اسلام است و هم قالب جذابی دارد.
■ خانم دکتر هنرهای نمایشی و تجسمی از چه زمانی با ادبیات کودک تلفیق شد؟ این اتفاق در دوره صفویه و در قرن نهم و دهم هجری افتاد. تا قبل از اینکه تئاتر آئینی در فرانسه شکل بگیرد و خانواده قاجار با آن آشنا شوند، پردهخوانی که بیشتر در مورد کربلا اجرا میشد تاثیر زیادی در محب اهلبیت شدن کودکان داشت. البته در قرن چهارم هم تعزیه را داشتیم. اما اینجا مخاطب کودکان هستند. دراویش دورهگرد هم در دوره صفویه بودند که نقلونبات در دست داشتند و شعرهای سادهای میخواندند. بچهها جمع میشدند، نقل می گرفتند و صلوات میفرستادند.در آن زمان یک گونه مذهبی در صفویه شکل گرفت به اسم حماسه های مذهبی. که قصه زندگی و جنگ بزرگان دین بود. مثل غزوههای پیامبر، جنگهای امام علی، کربلا و ... مخاطب پردهخوانیهایی که در این مورد اجرا میشد هم کودکان بودند. در نتیجه در این دوره میزان توجه کودکان به اسلام و آموزههای اسلام زیاد شد.
■ خانم دکتر واردی ادبیات کودک و نوجوان را در زمان قاجار و پهلوی و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چگونه میبینید؟در زمان قاجار هم پردهخوانی بود هم تعزیههای سامانیافته و هم شعرهای سروده شده که در جذب و تربیت دینی کودکان موفق عمل کردهاند. شاعران دربار هم برای تعزیه شعر میگفتند که یکی از آنها میرزا نصرالله شهاب است. اواخر دوره قاجار مصادف است با فرمان مشروطه که فتح بابی بین ادبیات ایران و اروپا شد. در ادبیات مشروطه برای کودکان و نوجوانان خلاصهنویسی و جمع آوری بعضی متون اندرزی کهن صورت گرفت که در واقع تنها کاری بود که از قرن پنجم تا نهم انجام شد. همچنین محمود مفتاح الملک حکایت هایی از مثنوی معنوی را به نام مثنوی الاطفال نوشت. بعد از او بقیه نویسندگان خلاصهای از کتابهای دیگر را نوشتند. تا زمان پهلوی اول وضعیت ادبیات کودک و نوجوان به همین شکل باقی ماند. اگر هم کتابی نوشته می شد، جوهره مذهبی نداشت. در دوره پهلوی دوم تعدادی نویسندگان مذهبی کتابهایی از قصص انبیا نوشتند. و مقداری که ترجمه کتاب کودک هم تا سال ۱۳۵۷ داریم. همچنین مقداری متون اندرزی هم دوباره منتشر شد. اما اتفاق خوبی که بتوانیم آن را حتی خیلی کمرنگ ادبیات مذهبی حساب کنیم، نشریهها هستند. اولین مجله دانشآموز است که در سال ۱۳۱۴ هجری شمسی چاپ شد. نشریه ادب عامه، مجله رشد و کیهان بچهها هم به مرور شکل گرفت . خود کانون پرورش فکری و نشریه آن هم اضافه شد. این ها گه گاه به آموزه های مذهبی هم اشاره می کردند. اما بعد از انقلاب در تمام موضوع ها برای کودک کتاب نوشته شده. مانند احکام، اخلاق، قصههای پیامبران و بزرگان. در تمام موضوعات مذهبی ترجمه خیلی گسترده هم داریم. همچنین نشریات مختلف به وجود آمدهاند، متون ادبی زیادی برای آموزش خلق و به بازنویسی متون کهن هم توجه فوقالعادهای شده است. در کتابهای مدرسه نیز به موضوع دینی و آیینی توجه زیادی شد. مثل کتاب هدیههای آسمانی که هم به لحاظ تصویرگری هم به لحاظ متن به موضوع دین توجه دارد.
■ به نظر شما میشود مشخص کرد که موضوع های رایج در ادبیات مذهبی کودک و نوجوان کدامها هستند؟بله، قصص انبیا، اخلاق، احکام، داستان ائمه، حجاب و خداشناسی بیشترین موضوع های نوشته شده در ادبیات کودک و نوجوان هستند که متأسفانه از نظر اثر ادبی جذابیتی ندارند. در مورد موضوع خداشناسی متأسفانه کتابهای ترجمه موفقتر عمل کردهاند. کمترین موضوعهای نوشته شده، مرگ، بهشت، جهنم و معاد هستند. باید توجه داشته باشیم که جوهره ادبیات مذهبی کودک و نوجوان خداشناسی است. بهشت و جهنم و مرگ بیشترین توجه به مذهب را در کودک ایجاد میکند. ولی به علت پیچیدگی ای که دارد نویسندگان سعی کردهاند به آن نزدیک نشوند.
■ خانم دکتر واردی بزرگوار برای سوال آخر، نقطه ضعف آثار مذهبی کودک و نوجوان از دیدگاه شما چیست؟آسیبهای عام و شایعی در آثار کودک با موضوع های گفته شده دیده می شود. این آسیبها در سه محور زبان، تصویر و محتوا هستند. در محور زبان، اولین آسیب، یکنواخت نبودن زبان است. مثلاً تلفیق زبان رسمی و محاوره داریم که متن را دیر فهم میکند. همچنین هنوز در ترجمه آیات و احادیث ترجمه روان و یکدستی نداریم. و سوم اینکه عناوین تکراری بسیار دلسردکننده هستند. مثلاً هشتاد تا کتاب در مورد حضرت ابراهیم به نام زندگی حضرت ابراهیم داریم. در محور تصویر می شود گفت دغدغه برای تصویرگری کتاب مذهبی کودک و نوجوان وجود ندارد. درواقع هرچه پیشآمد خوش آمد است. تصویرهای ادبیات مذهبی خیلی مخدوش تر از بقیه هستند، بومی و منطبق نشده اند. همچنین هماهنگی تصویر با زمان و مکان متن دیده نمی شود. مثلا گل سرخ و بنفشه در تصویر فضای عربستان دیده می شود که در عربستان وجود نداشته. در محور محتوا متاسفانه داستان ها اغلب حاوی روایت خطی تاریخی است که به کودک بهره و لذتی نمی دهد. همچنین تاکید بر احکام و مسايل شرعی و اجتماعی بیشتر از اخلاق فردی است. در حالی که باید تاکید بر این باشد که اول خودت را بساز تا جامعه ساخته شود. در مورد بزرگان دین هم پرداختن به بعد معنوی آنها بدون توجه به امرار معاش و...این شخصیت ها را غیر قابل دسترس می کند. یا اینکه مثلا آنقدر از گول شیطان خوردن می گویند که در نهایت کودک نتیجه میگیرد شیطان قویتر از خدا و ائمه است چون آنها نتوانستند کاری کنند و این توانست. ان شاالله روزی برسد که بهترین آثار در زمینه ادبیات مذهبی کودک و نوجوان تولید شود.