یلدای مهربانی
شعر و ادب |
زهرا عراقی
•از راه اومد یلدا جون
همون که قد بلنده
با مهربونی بازم
داره به من می خنده
قشنگه و سفیده
چار قد روی سرش
هر جا میره مهمونی
شلوغه دور و برش
اون سبد تو دستش
پر از چیه؟ اناره
آجیل که دوست دارم من
برام آورد دوباره
اومد تو دست من ریخت
انار دونه دونه
سر میزنه به هر جا
آروم و خونه خونه
منتظرن بچهها
برو خدانگهدار
برای اونها ببر
شادی و شعر و انار
شاعرکودک و نوجوان
زهراعراقی
■ یلداآلوستانی. شش ساله
باز شب یلدا شده
دلهای ما شاد شده
روی کرسی ما
نقل و نبات جا شده
میوه و آجیل داریم
شکلات رنگی داریم
انار و هندوانه
رو سفرمون چیده شد
سفره ما زیبا شد
کتاب حافظ رو
من توی دستم میگیرم
کنار مامان و بابا حالا اونو میخونم
بلندترین شب سال
باز شب یلدا شده
بچه ها اینو بدونین
شعر منو بخونین